دنیای شگفتانگیز جـوانـان از نگـاه اسـلام
فرید خرسندی
نوجوانی و جوانی دو دوره از عمر آدمیدر فرآیند بلوغ است که در آموزههای قرآنی از این افراد به عناوینی چون «غلام» و «فتی» و مانند آنها و در فرهنگ عربی از آن به عنوان «الاحداث» و «شباب» یاد میشود.
دوره نوجوانی و جوانی مقتضیات و لوازمیدارد که از جمله آنها میتوان به: زیباییطلبی و خودآرایی در لباس و جمال(حدید، آیه 20؛ المیزان، ج 19، ص 164)، شجاعت و تهور و پرهیز از مصحلتسنجی(یونس، آیه 83؛ کهف، آیات 10 و 16؛ قصص، آیات 14 و 15)، قدرت جسمانی و توان بدنی(حج، آیه 5؛ غافر، آیه 67؛ روم، آیه 54)، بلوغ جنسی و عقلی(همان)، لهوگرایی(حدید، آیه 20) و مانند آنها اشاره کرد، به طوری که پس از جوانی، منحنی نزول جسمیو عمر آغاز میشود هرچند که عقلانیت میتواند به تمامیت رشد خویش برسد و فرد، انسان رشیدی شود.(حج، آیه 5؛ غافر، آیه 67)
از نظر قرآن، نوجوانی و جوانی اوج قوت و زیبایی جسمیانسان است؛ از همینرو خدمتکاران دنیوی و بهشتی همگی از این دوره سنی انتخاب میشوند.(طور، آیه 24؛ یوسف، آیه 62؛ انسان، آیه 19؛ کهف، آیات 60 تا 62)
از دیگر ویژگیهای انسان در این دوران، عدم ثبات شخصیتی و جستوجوگری دائمیاست که او را به «لهوگرایی» سوق میدهد؛ زیرا میخواهد هر چیزی را بیازماید و تجربه کند و به تجربیات دیگران و پیران توجهی نمیکند. از همینرو بیترس و هراس در بسیاری از میادین خطر وارد میشوند و جستوجوگری آنان و به این شاخه و آن شاخه جستن همانند گنجشکان، موجب میشود تا افکار و عقاید و رفتارها و کردارهای جدید و حتی ابداعات و ابتکاراتی داشته باشند که پیران محافظهکار هیچ گرایشی به آن ندارند. اینگونه است که گرایش جوانان به تغییر در درون و برون و در صحنههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مانند آنها بسیار زیاد و حتی شگفتانگیز است.(کهف، آیه 13)
در حقیقت نوجوانان و جوانان دنبال چیزهای جدید میروند و از درون همین «لهوگرایی» و «ریسکپذیری» است که ابتکارات و اختراعات و تغییرات شگرف در ابعاد و ساحات گوناگون بروز و ظهور مییابد.
انسانها براساس نور هدایت فطری- عقلی- تکوینی، توانایی شناخت حقایق و مصادیق آن از عدالت، صداقت، امانت، وفا و مانند آن را داشته و از باطل و مصادیق آن گریزان هستند.
بنابراین، از آنجا که شاکله شخصیتی نوجوان و جوان بر همان فطرت الهی است، گرایش به حق و خیر دارند و نسبت به باطل واکنش منفی نشان میدهند و به طور فطری مخالف ظلم، کذب، خیانت و مانند آنها هستند و به خیررسانی و خیرات گرایش دارند؛ در اینباره حضرت ابراهیم(ع) در دوران جوانی به ندای فطرت توحیدی خویش پاسخ مثبت میدهد و در برابر ظلم و بتپرستی میایستد.(انبیاء، آیه 60؛ زخرف، آیات 26 و 27)
همچنین براساس گزارشهای قرآنی، گروه ایمانآورندگان به حضرت موسی(ع) گروهی از قوم یهود بودند(یونس، آیه 83) که به گفته مفسران همان جوانان قوم بودند.(تفسیر روحالمعانی، ذیل آیه)
هفت نفر از اصحاب کهف که به حضرت عیسی(ع) ایمان میآورند و سیصد سال در غار به حکم الهی میمیرند تا در عصر قدرتیابی مسیحیان به دنیا رجعت داشته و دوباره برانگیخته شوند، همگی از جوانان بودند.(کهف، آیه 10)
به هر حال، از نظر آموزههای قرآنی، جوانان گرایشهای خوبی به حقایق و خیرات دارند و شاکله شخصیتیشان کمتر متاثر از شرایط محیطی و گرایش به دنیا و مافیها است. امام صادق(ع) میفرماید: عَلَیکَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى کُلِّ خَیرٍ؛ جوانان را دریاب! زیرا که آنان سریعتر به کارهاى خیر روى مى آورند.(کافى، ج ۸، ص ۹۳، ح ۶۶)
امیرمؤمنان به تیزهوشی جوانان توجه میدهد و آنان را برای مشورت سزاوارتر از پیران میداند و میفرماید: اِذَا احْتَجْتَ اِلَى الْمَشْوَرَةِ فى اَمْرٍ قَدْ طَرَاَ عَلَیْکَ فَاسْتَبْدِهِ بِبِدایَةِ الشُّبّانِ، فَاِنَّهُمْ اَحَدُّ اَذْهانا وَ اَسْرَعُ حَدْسا، ثُمَّ رُدَّهُ بَعْدَ ذالِکَ اِلى رَاْىِ الْکُهولِ وَ الشُیوخِ لِیَسْتَعْقِبوهُ وَ یُحْسِنُوا الاِخْتیارَ لَهُ، فَاِنَّ تَجْرِبَتَهُمْ اَکْثَرُ؛ هرگاه به مشورت نیازمند شدى، نخست به جوانان مراجعه نما، زیرا آنان ذهنى تیزتر و حدسى سریعتر دارند. سپس (نتیجه) آن را به نظر میانسالان و پیران برسان تا پیگیرى کرده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب کنند، چراکه تجربه آنان بیشتر است.(شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج ۲۰،ص ۳۳۷، ح ۸۶۶)
همچنین در روایت است که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)در قول و فعل از توانایی جوانان برای مقاصد مهم کشوری امت بهره میبرد، چنانکه در روایت آمده: وَلّى رَسولُ الله عَتّابَ بْنَ اَسیدٍ وَ عُمُرُهُ اِحدى وَ عِشْرونَ سَنَةً اَمْرَ مَکَّةَ وَ اَمَرَهُ اَنْ یُصَلّى بِالنّاسِ وَ هُوَ اَوَّلُ اَمیرٍ صَلّى بِمَکَّةَ بَعْدَ الْفَتْحِ جَماعَةً. ثَمّ اِلْتَفَتْ لَهُ قائلاً: یا عَتّابُ! تَدْرى عَلى مَنْ اِسْتَعَمَلْتُکَ؟! اِسْتَعْمَلْتُکَ عَلى اَهْلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ، ولَو اَعْلَمُ لَهُمْ خَیْرا مِنْکَ اِسْتَعْمَلْتُهُ عَلَیْهِم. وَ کَـتَبَ اِلى اَهْلِ مَکَّةَ: لا یَحْتَجَّ مُحْتَجُّ مِنْکُمْ فى مُخالَـفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ فَلَیْسَ الاَکبَرُ هُوَ الاَفْضَلَ، بَلِ الاَفْضَلُ هُوَ الاَکْبَر؛ رسول خدا، عتّاب بن اَسید را- که جوانى ۲۱ ساله بود، به فرماندارى مکّه منصوب کرد و به او فرمان داد که امامتِ جماعت [و جمعه] مردم را نیز بهعهده بگیرد و او نخستین فرماندار بعد از فتح مکه بود که در این شهر، نماز جماعت [و جمعه]برگزار کرد.
رسول خدا سپس به او رو کرد و فرمود: اى عَتّاب! مىدانى تو را بر چه کسانى فرماندار کردهام؟ تو را بر مردم شهر خداى عزّوجلّ فرماندار کردهام و البته اگر کسى بهتر از تو سراغ داشتم، او را فرماندار آنان قرار مىدادم. آن حضرت، سپس به اهل مکّه نوشتند: مبادا کسى در نافرمانى از او، به کم سِن بودنش استدلال کند، چراکه بزرگتر، شایستهتر نیست، بلکه شایستهتر، بزرگتر است.(السیرة الحلبیة، ج ۳، ص ۵۹؛ اسد الغابة، ج ۳، ص ۵۴۹؛ بحار الأنوار، ج ۲۱، ص ۱۲۳، ح ۲۰)
این همه جز این نیست که جوانان ظرفیتهای بسیاری دارند که از جمله آن گرایش به خیر و حقایق است. این گرایش شگفت نوجوانان و جوانان نورسیده به حقایق و پذیرش شگفت آنان به امور جدید و تغییرات، خواه مثبت و منفی به سبب همان ظرفیتهایی است که در فطرتشان نهاده شده و هنوز متاثر از فضای آلوده، دگرگون نشده و شکل تمام به خویش نگرفته است؛ از همینرو از امیرمؤمنان(ع) نقل است: فى وَصِیَّتِهِ لاِبْنِهِ الحَسَنِ: اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کَالاَرضِ الخالیَةِ ما اُلْقىَ فیها مِنْ شَىْءٍ قَبِلَتْهُ فَبادَرتُکَ بِالاَدَبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ؛ ایشان در وصیّت به فرزندش امام حسن(ع) فرمودند: دل جوان، مانند زمین کشت نشده است. هر آنچه در آن افکنده شود، مىپذیرد. از اینرو، پیش از آنکه دلت سخت گردد و خِرَدَت سرگرم شود، به تربیت تو همت گماشتم.(نهجالبلاغة، از نامه ۳۱)
از آنجا که نوجوانان و جوانان بر فطرت الهی خویش هستند، میتوان گفت که آنان همانند فرشته هستند و میتوان آموزش و پرورش صحیح برای آنان داشت تا این حالت به شاکله شخصیتیشان تبدیل و مقوم ذات و هویت آنان شود و باقی بماند. پیامبر خدا میفرماید: یَقولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: اَلشّابُّ الْمُؤمِنُ بِقَدَرى، الرّاضِى بِکِتابِى، اَلْقانِعُ بِرِزْقِى، اَلتّارِکُ لِشَهْوَتِهِ مِنْ اَجلِى، هُوَ عِنْدى کَـبَعْضِ مَلائِکَتى؛ خداوند عزّوجلّ مىفرماید: جوانی که معتقد به قضا و قدرم، خشنود به آنچه برایش مقدر کردهام، قانع به روزىام و رهاکننده هوا و هوس به خاطر من است، در نزد من مانند یکى از فرشتگان من است.(کنز العمّال، ح ۴۳۱۰۷)
بنابراین، بهترین دوران آموزش و پرورش همان دوران جوانی و نوجوانی است که هنوز شاکله شخصیتی شکل نگرفته است؛ زیرا وقتی شکل بگیرد دیگر تغییرناپذیر یا دیر تغییرپذیر یا سخت تغییرپذیر است. پس اگر آموزش و پرورش صحیح در دوران نوجوانی و آغاز جوانی انجام نشود، دیگرانی میآیند و مقاصد خویش را پیش میبرند و شاکله را شکل میبخشند؛ چراکه هرچه امری طول بکشد، شاکله سفت و سخت میشود و اگر سنگدلی تحقق یابد، دیگر درمانناپذیر خواهد شد.
از همینرو پیامبر خدا میفرماید: اوصیکُمْ بِالشُّبّانِ خَیْرا فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً اِنَّ اللّهَ بَعَثَنى بَشیرا وَ نَذیرا فَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّیوخُ، ثُمَّ قَرَاَ «فَطالَ عَلَیْهِمُ الاَمَدُ فَقَسَتْ قُلوبُهُمْ»؛ شما را به نیکى با جوانان سفارش مى کنم، چراکه آنان، دلهاى رقیقترى دارند، براستى که خداوند، مرا بشارتدهنده و هشداردهنده برانگیخت، جوانان با من همپیمان شدند و پیران با من به مخالفت برخاستند.
آنگاه این آیه را خواند: «و عمر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت شد.» (حدید، آیه 16؛ سفینة البحار، ج ۲، ص ۱۷۶)
بنابراین، کسی که در نوجوانی و جوانی میآموزد، همانند نقش بر سنگ است که ماندگار خواهد بود، در حالی که در پیری نقش بر آب است که زودگذر خواهد بود؛ رسول اکرم(ص) فرمود: مَنْ تَعَلَّمَ فى شَبابِهِ کانَ بِمَنْزِلَةِ الْوَشْمِ فِى الْحَجَرِ، وَ مَن تَعَلَّمَ وَ هُوَ کَبیرٌ کانَ بِمَنْزِلَةِ الْکِتابِ عَلى وَجْهِ الْماءِ؛ هرکس در جوانىاش بیاموزد، آموختهاش مانند نقش بر سنگ است و هرکس در بزرگسالى بیاموزد، مانند نوشتن بر روى آب است. (نوادر راوندى، ص ۱۳۲، ح ۱۶۹)
وظایف و تکالیف دولت و جوانان
نظام اسلامیوظیفه دارد به نوجوانان و جوانان به عنوان سرمایههای آینده بنگرد که روزی بزرگان نظام خواهند شد و امور کشور و امت در دستانشان خواهد افتاد. از همینرو معصومان(ع) بر آموزش و پرورش و تزکیه نوجوانان و جوانان امت تاکید داشته و خود بدان قیام میکردند. از امام باقر(ع) روایت است که فرمود: کانَ اَبى زَیْنُ الْعابِدینَ اِذا نَظَرَ اِلَى الشَّبابِ الَّذینَ یَطْـلُبونَ الْعِلْمَ اَدْناهُمْ اِلَیْهِ وَ قالَ: مَرحَبا بِکُمْ اَنْتُمْ وَدائِعُ الْعِلْمِ وَ یوشِکُ اِذْ اَنْتُمْ صِغارُ قَوْمٍ اَنْ تَـکونوا کِبارَ آخَرینَ؛ پدرم [امام] زین العابدین(ع)، هرگاه به جوانانى که دانش مىآموختند، مىنگریست، آنان را به خود نزدیک مىکرد و مىفرمود: آفرین بر شما که امانتهاى دانش هستید و بزودى شما کمسالان جامعه، بزرگان جامعهاى دیگر مىشوید.(الدرالنظیم فى مناقب الائمه اللهامیم، ص ۵۸۷)
پیامبر خدا نیز میفرماید: اَوْسِعوا لِلشَّبابِ فِى الْمَجْلِسِ وَ اَفْهِموهُمُ الْحَدیثَ فَاِنَّهُمُ الْخُلوفُ وَ اَهْلُ الْحَدیثِ؛ براى جوانان در مجالس جاى باز کنید، و امور نو و جدید را به آنان تفهیم کنید، چراکه این گروه جایگزین شما و درگیر مسائل جدید خواهند شد.(الفردوس، ج ۱، ص ۹۸، ح ۳۲۰)
مردى به رسول خدا(ص) عرض کرد: حق این فرزند بر من چیست؟ پیامبر فرمود: تُحْسِنُ اسْمَهُ وَ اَدَبَهُ وَ تَضَعُهُ مَوْضِعا حَسَنا؛ اسم خوب برایش انتخاب کنى، به خوبى او را تربیت نمایى و به کارى مناسب و پسندیده بگمارى.(عدّة الداعى، ص ۷۶)
از آنجا که دشمنان در کمین نوجوانان و جوانان هستند تا با سوءاستفاده از ظرفیتهای «لهوگرایی» و «زینتگرایی» نوجوانان و جوانان آنان را گمراه کرده و از فطرت الهی گرایش به خیرات به سوی شرور بکشانند و به خدمت شیاطین جنی و انسی در آورند، لذا نظام اسلامیموظف است که زودتر از دیگران بجنبد و جوانان را دریابد و تحت آموزش و پرورش صحیح در آورد؛ چنانکه امام صادق(ع) در هشداری میفرماید: بادِروا اَحْداثَکُمْ بِالْحَدیثِ قَبْلَ اَنْ تَسْبِقَکُمْ اِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ؛ به آموختن حدیث (معارف دینى) به نوجوانان و جوانانتان، پیش از آنکه منحرفان(که در آن زمام مرجئه بودند) آنان را گمراه کنند، اقدامنمایید.(تهذیب الأحکام، ج ۸، ص ۱۱۱، ح ۳۸۱)
البته در آموزش و پرورش جوان باید به این نکته توجه داشت که تربیت باید با توجه به شرایط و روحیات جوانی و نوجوانی باشد؛ چنانکه امیرمؤمنان(ع) میفرماید: اِذا عاتَبْتَ الْحَدَثَ فَاتْرُک لَهُ مَوْضِعا مِنْ ذَنْبِهِ لِئَلاّ یَحْمِلَهُ الاِخراجُ عَلَى الْمُکابَرَةِ؛ هرگاه جوان را توبیخ کردى، برخى خطاهاى او را نادیده بگیر، تا توبیخ تو، او را به مقابله و درشتگویی وادار نسازد.(شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج ۲۰،ص ۳۳۳، ح ۸۱۹)
همچنین لازم است در آموزش و پرورش آنان به این نکته توجه داشت که اگر ما فرزند زمانه خویش هستیم، آنان هم فرزند زمانه خودشان هستند و باید درتربیت آنان به نقش زمان و مکان در همه ابعاد و ساحات توجه کرد؛ زیرا مثلا در عصری که ما زیست کردیم، رسانه یا هوش مصنوعی و شبکههای اجتماعی و مانند آنها به این شدت و قدرت و نفوذ نبود، ولی امروز کودکان با این فناوریهای زمانه رشد میکنند و با آن آشنا هستند.
امام على(ع) ضمن نهی از سختگیری بیجا میفرماید: لا تَقْسِروا اَوْلادَکُمْ عَلى آدابِکُم، فَاِنَّهُمْ مَخْلوقونَ لِزَمانٍ غَیْرِ زَمانِکُم؛ آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید، زیرا آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شدهاند.(شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج۲۰،ص۲۶۷، ح۱۰۲) در تعلیم و پرورش نوجوانان و جوانان نباید سختگیری کرد؛ پیامبر(ص) میفرماید: لا تَمَنَّوا هَلاکَ شَبابِکُمْ وَ اِنْ کانَ فیهِمْ غَرامٌ، فَاِنَّهُمْ عَلى ما کانَ فیهِمْ عَلى خِلالٍ، اِمّا اَنْ یَتوبوا فَیَـتوبَ اللّهُ عَلَیْهِم، وَ اِمّا اَنْ تُردیَهُمُ الآْفاتُ، اِمّا عَدُوّا فَیُقاتِلوهُ، وَ اِمّا حَریقا فَیُطْفِئوهُ وَ اِمّا ماءً فَیَسُدُّوهُ؛ نابودى جوانانتان را آرزو نکنید، گرچه بدىهاى بسیار در آنان باشد، زیرا آنان با آن بدىها چند دستهاند: یا توبه مىکنند و خداوند هم توبه آنان را مىپذیرد و یا اینکه آفتها، آنان را از پاى درمىآورد و یا با دشمنى مىجنگند، یا آتشسوزى را، خاموش مىنمایند و یا سیلى را سد مىکنند.(حلیة الأولیاء، ج ۵، ص ۱۱۹)
لازم است در پرورش نوجوانان، آنان را به بحث و گفتوگو و جدال انداخت تا ظرفیتهایشان شکوفا شود؛ چنانکه امیرمؤمنان(ع) میفرماید: مُرُوا الاَحْداثَ بِالْمِراءِ وَ الْجِدالِ وَ الْـکُهولَ بِالْفِکَرِ وَ الشُّیوخَ بِالصَّمْتِ؛ جوانان را به مباحثه و مناظره، و میانسالان را به اندیشیدن، و پیران را به سکوت، فرمان دهید.(شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج ۲۰،ص ۲۸۵، ح ۲۶۰)
از نظر آموزههای اسلامیجوانان نیز باید شرایط و ظرفیت دوران خویش را بشناسند و از آن بهره درست بگیرند؛ چنانکه پیامبر خدا میفرماید: یا عَلىُّ، بادِر بِاَرْبَعٍ قَبْلَ اَرْبَعٍ: شَبابِکَ قَبْلَ هَرَمِکَ، وَ صِحَّتِکَ قَبْلَ سُقْمِکَ، وَ غِناکَ قَبْلَ فَقْرِکَ، وَ حَیاتِکَ قَبْلَ مَوْتِکَ؛ اى على! چهار چیز را پیش از چهار چیز دریاب: جوانىات را پیش از پیرى؛ و سلامتىات را پیش از بیمارى؛ و ثروتت را پیش از فقر و زندگىات را پیش از مرگ.(من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۷،ح۵۷۶۲)
امام علی(ع) در بیان ارزش و قدر جوانی و بهرهمندی از آن در تفسیر تبیینی کلامالله میفرماید: فی قَولِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ «وَ لاَ تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا»: لا تَنْسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ وَ فَراغَکَ وَ شَبابَکَ وَ نَشاطَکَ اَنْ تَطْلُبَ بِهَا الآْخِرَةَ؛ درباره آیه: سهم خود را از دنیا فراموش مکن: یعنى سلامتى، توانایى، فرصت جوانى و شادابىات را فراموش مکن، تا با آنها، آخرت را به دست آورى.(قصص، آیه ۷۷؛ امالى صدوق، ص ۲۹۹،ح ۳۳۶)
این در حالی است که قارون از امت موسی(ع) تمام جوانی خویش را مصروف کسب در آمد کرد و برای آخرتش هیچ چیزی فراهم نیاورد تا جایی که در نهایت با ثروت خویش در زمین
فرو رفت. (قصص، آیات 75 تا 82)
حضرت علی(ع) در جایی دیگر به جوانان هشدار میدهد که کسب ادب و دانش دین در جوانی است و باید به آنها اهتمام ورزند: یا مَعْشَرَ الْفِتْیانِ، حَصِّنوا اَعْراضَکُمْ بِالاَدَبِ وَ دینَـکُمْ بِالْعِلْمِ؛ اى جوانان! آبرویتان را با ادب و دینتان را با دانش حفظ کنید.
(تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۲۱۰)
پیامبر خدا میفرماید: لِیَتَزَوَّدِ الْعَبْدُ مِنْ دُنْیاهُ لآِخِرَتِهِ، وَ مِنْ حَیاتِهِ لِمَوْتِهِ وَ مِنْ شَبابِهِ لِهَرَمِهِ، فَاِنَّ الدُّنْیا خُلِقَتْ لَکُمْ وَ اَنْتُمْ خُلِقْتُمْ لِلآْخِرَةِ؛ انسان باید براى آخرتش از دنیا، براى مرگش از زندگى و براى پیرىاش از جوانى، توشه برگیرد، چراکه دنیا براى شما آفریده شده و شما براى آخرت آفریده شدهاید.(تنبیه الخواطر، ج ۱، ص ۱۳۱)
بنابراین، اگر دینداری و کسب آداب در نوجوانی و جوانی چون نقش بر سنگ، شاکلهای جاودانه و مقاوم میسازد، لازم است تا نوجوانان و جوانان دنبال آن بروند و خود را همچنانکه در جسم قوی هستند، در علم و آداب و ایمان و دین نیز قوی و اهل استقامت گردانند؛ زیرا خدا مؤمنان قوی دارای استقامت در هر خیری را بیشتر از مؤمن ضعیف دوست دارد؛ پیامبر خدا میفرماید: اَلْمؤمِنُ الْقَوىُّ خَیْرٌ وَ اَحَبُّ اِلَى اللّهِ مِنَ الْمُؤمِنِ الضَّعیفِ؛ انسان با ایمان نیرومند، نزد خداوند بهتر و محبوبتر است از انسان با ایمان ناتوان.
(صحیح مسلم، ج ۸، ص ۵۶)
امام صادق(ع) میفرماید: لَسْتُ اُحِبُّ اَنْ اَرَى الشّابَّ مِنْـکُمْ اِلاّ غادیاً فى حالَیْنِ: اِمّا عالِماً اَوْ مُتَعَلِّما، فَاِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَرَّطَ، فَاِنْ فَرَّطَ ضَیَّعَ، وَ اِنْ ضَیَّعَ اَثِمَ، وَ اِنْ اَثِمَ سَـکَنَ النّارَ وَ الَّذى بَعَثَ مُحَمَّدا بِالْحَقِّ؛ دوست ندارم جوانانِ شما را جز در دو حالت ببینم: دانشمند یا دانش اندوز. اگر جوانى چنین نکند، کوتاهى کرده و اگر کوتاهى کرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آنکس که محمّد(ص) را به حق برانگیخت، دوزخنشین خواهد شد.(امالى طوسى، ص ۳۰۳، ح ۶۰۴)
البته جوانان در جوانی کمتر به توانایی و ظرفیتهای خویش اعتماد دارند؛ در اینباره امام على(ع) میفرماید: اَرْبَعَةُ اَشْیاءَ لا یَعْرِفُ قَدْرَها اِلاّ اَرْبَعَةٌ: اَلشَّبابُ لا یَعْرِفُ قَدْرَهُ اِلاَّ الشُّیوخُ وَالْعافیَةُ لا یَعْرِفُ قَدْرَها اِلاّ اَهْلُ الْبَلاءِ وَ الصِّحَةُ لا یَعْرِفُ قَدْرَها اِلاَّ الْمَرضى وَ الْحَیاةُ لا یَعْرِفُ قَدْرَها اِلاَّ الْمَوْتى؛ ارزش چهار چیز را جز چهار گروه نمىشناسند: جوانى را جز پیران، آسایش را جز گرفتاران، سلامتى را جز بیماران و زندگى را جز مردگان. (مواعظ العددیّه، ص ۲۷۵)
دوستان خوب و اسوههای حسنه
همه انسانها نیازمند اسوههای حسنه هستند تا به عنوان پیشگامان علم و عمل، راهنمای دیگرانی باشند که در پی میآیند. این اسوهها نهتنها راهنماییان خوبی هستند، بلکه به سبب آنکه مسیر تحول و کمال را به خوبی پیمودهاند، انگیزه قوی برای پیروان و ایجاد باور نسبت به اهداف در سطحی فراتر از امکان هستند؛ زیرا پیروان در مییابند که چنین اهدافی وقوع یافته و امکان تکرار آن برایشان فراهم خواهد بود.
از نظر روانشناسی نفس انسان گرایش به «دیگری مهم» یا دیگران مهم دارد که اسوه و سرمشق باشند؛ چراکه گام نهادن در ناشناختههای زندگی سخت است و بسیاری از نوجوانان و جوانان حتی اگر گرایش به خطرپذیری دارند ولی از آینده مجهول هراسان و دلنگران هستند؛ در این موارد است که نقش اسوه و الگو بیشتر مطرح میشود.
اصولا گرایش به تقلید از نیاکان به سبب آن است که راه رفته آنان را میروند؛ اما این تقلید اگر عاقلانه و عالمانه نباشد میتواند زیانبار باشد. از همین رو قرآن از تقلید کورکورانه باز میدارد نه از تقلید عاقلانه و عالمانه. به هر حال، گرایش به سرمشق در وجود انسان است و از همینروست که کودکان و نوجوانان و جوانان حتی میانسالان دنبال اسوه و سرمشق هستند. در این میان اکثریت مردم گرایش به کسانی دارند که آنان را مناسب با روحیات خویش مییابند که از آنان به دوستان یاد میشود. انتخاب دوست میتواند سرنوشت انسان را تغییر دهد و به کمال یا سقوط بکشاند. لذا به جوانان هشدار داده میشود تا در انتخاب دوست دقت کنند که همین دوستان سرمشقهای زندگی آنان میشوند.
بر این اساس انتخاب رفیق و همراه صالح و ناصالح به معنای خوشبختی یا بدبختی در دنیا و آخرت خواهد بود. لقمان حکیم(ع) میفرماید: یا بُنَىَّ لاتَعْدُ بَعْدَ تَقْوَى اللّهِ مِنْ اَنْ تَتَّخِذَ صاحِبا صالِحا؛ فرزندم! بعد از تقواى الهى، از گرفتن دوستِ شایسته نگذر.(الاخوان، ص ۱۱۰، ح ۲۵)
امیرمؤمنان(ع) میفرماید: خَیْرُ اِخْوانِکَ مَنْ دَعاکَ اِلى صِدْقِ الْمَقالِ بِصِدْقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَکَ اِلى اَفْضَلِ الاَعْمالِ بِحُسْنِ اَعْمالِهِ؛ بهترین برادرانت (دوستانت)، کسى است که با راستگویىاش تو را به راستگویى دعوت کند و با اعمال نیک خود، تو را به بهترین اعمال برانگیزد.(غررالحکم، ح ۵۰۲۲)
ازدواج بهنگام جوانان
از نگاه قرآن، ازدواج تنها برای رهایی از شهوت جنسی نیست، بلکه برای آرامش، تحقق مودت و رحمت الهی در نفس انسانی و تناسل و ایجاد باقیات صالحات است. (روم، آیه 21) از آنجا که پس از نوجوانی، جوانان به بلوغ جنسی میرسند، لازم است برای مهار قدرت و قوت جنسی و مدیریت آن، به ازدواج جوانان اهتمام ورزید که این مسئولیت والدین و دولتمردان نظام اسلامیاست.(نساء، آیه 3؛ نور، آیه 32)
پیامبر(ص) در اینباره میفرماید: ما مِنْ شابٍ تَزَوَّجَ فى حَداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیْطانُهُ: یا وَیْلَهُ، یا وَیْلَهُ! عَصَمَ مِنّى ثُلُـثَى دینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ الْعَبدُ فِى الثُّـلُثِ الْباقى؛ هر نوجوانى و در سن کم ازدواج کند، شیطان فریاد بر مىآورد که: واى بر من، واى بر من! دو سوم دینش را از دستبرد من، مصون نگه داشت. پس بنده باید براى حفظ یکسومِ باقىمانده دینش، تقوا پیشه کند.(نوادر راوندى، ص ۱۱۲)
اما اگر شرایط ازدواج جوان فراهم نشد، باید عفت ورزد که خدا عفیف را دوست میدارد و برایش راهگشا میشود. از راهکارهای جلوگیری از جوشش شهوت روزه است؛ چنانکه پیامبر میفرماید: یا مَعْشَرَ الشَّبابِ عَلَیْکُم بِالْباهِ فَاِنْ لَمْ تَسْتَطیعوهُ فَعَلَیْـکُمْ بِالصّیامِ فَاِنَّهُ وِجاؤُهُ؛ اى گروه جوانان! ازدواج کنید. اگر نمى توانید، روزه بگیرید، که روزه مهارِ شهوت است.(کافى، ج ۴، ص ۱۸۰، ح ۲)
جوانی که دنبال روزی حلال باشد و برای خانوادهاش تلاش کند، در همان حال دنبال عبادت است؛ در روایت است: کانَ رَسولُ اللهِ جالِساً مَعَ اَصْحابِهِ ذاتَ یَوْمٍ فَنَظَر اِلى شابٍّ ذى جَلَدٍ وَ قُوَّةٍ قَدْ بَکَّرَ یَسْعى فَقالوا: وَیْحَ هذا لَوْ کانَ شَبابُهُ وَ جَلَدُهُ فی سَبیلِالله تَعالى؟ فَقالَ: لا تَقولوا هذا، فَاِنَّهُ اِنْ کانَ یَسْعى عَلى نَفْسِهِ لِیَکُفَّها عَنِ الْمَسْاَلَة وَ یُغْنیَها عَنِ النّاسِ فَهُوَ سَبیلِ اللهِ، وَ اِنْ کانَ یَسْعى عَلى اَبَوَیْنِ ضَعیفَیْنِ اَوْ ذُرّیَّةٍ ضِعافٍ لِیُغْنیَهُمْ وَ یَـکْفیَهُمْ فَهُوَ فى سَبیلِ الله، ِ و اِنْ کانَ یَسْعى تَفاخُرا وَتَـکاثُرا فَهُوَ فى سَبیلِ الشَّیطانِ؛ روزى پیامبر(ص) در میان یاران خود نشسته بود، چشمشان به جوانى چالاک و نیرومند افتاد که از صبحگاهان، تلاش مىکرد.
یاران گفتند: واى بر او! چه مىشد اگر جوانى و چالاکىاش در راه خدا بود؟ پیامبر فرمود: چنین نگویید. اگر او براى خود تلاش مىکند تا از مردم بىنیاز شود و نزد آنان دست دراز نکند، در راه خدا کار مىکند.
اگر براى پدر و مادر ناتوان و یا فرزندان ناتوان خویش تلاش مىکند تا آنان را بى نیاز و زندگىشان را اداره کند، کار او در راه خداست، ولى اگر براى ثروتاندوزى و فخرفروشى تلاش مىکند، کار او در راه شیطان است.(المحجّة البیضاء، ج ۳، ص ۱۴۰)
امیرمؤمنان(ع) درباره ویژگیهای جوانی، به مستی جوانی توجه میدهد و خواهان مهار و مدیریت آن با عقل میشود. ایشان میفرماید: یَنْبَغى لِلْعاقِلِ اَنْ یَحْتَرِسَ مِنْ سُکْرِ الْمالِ وَ سُکْرِ الْقُدْرَةِ، وَ سُکْرِ الْعِلْمِ،وَ سُکْرِ الْمَدْحِ وَ سُکْرِ الشَّبابِ، فَاِنَّ لِکُلِّ ذالِکَ ریاحا خَبیثَةً تَسْلُبُ الْعَقْلَ وَ تَسْتَخِفُّ الْوَقارَ؛ سزاوار است که عاقل، از مستى ثروت، قدرت، دانش، ستایش و مستى جوانى بپرهیزد، چراکه هر یک را بادهاى پلیدى است که عقل را نابود مى کند و وقار و هیبت را کم مىنماید.(غرر الحکم، ح ۱۰۹۴۸)
جوان که دارای قدرت بدنی است باید قدرتهای خویش را در خدمت عقل در آورد؛ امام سجاد(ع)میفرماید: پیامبر(ص) بر گروهى گذشتند که سنگى را بلند مى کردند. فرمودند: این چه کارى است؟ گفتند: با این کار، نیرومندترین و محکمترینِ فرد را مىشناسیم. فرمودند: آیا به شما خبر دهم که محکمترین و قوى ترینِ شما کیست؟ گفتند: بلى اى پیامبر خدا! فرمودند: محکمترین و قوىترین شما، کسى است که هرگاه خشنود شود، خشنودىاش او را به گناه و باطل نکشاند، و هرگاه خشمگین شود، خشمش او را از سخن حق، بیرون نبرد و هرگاه به قدرت رسید،به آنچه برایش حق نیست، دست نزند.(معانى الأخبار، ص ۳۶۶)
همچنین از نظر حضرت صادق(ع) جوان خوشاخلاق میتواند کلید همه خیرات باشد و جوان بداخلاق کلید همه شرور را به سوی خویش میگشاید. ایشان میفرماید: اِعْلَمى اَنَّ الشّابَّ الْحَسَنَ الْخُلُقِ مِفْتاحٌ لِلْخَیْرِ، مِغْلاقٌ لِلشَّرِّ، وَ اِنَّ الشّابَّ الشَّحیحَ الْخُلُقِ مِغْلاقٌ لِلْخَیْرِ مِفْتاحٌ لِلشَّرِّ؛ بِدان که جوانِ خوشاخلاق، کلید خوبىها و قفل بدىهاست؛ و جوانِ بداخلاق، قفل خوبىها و کلید بدىهاست.(امالى طوسى، ص ۳۰۲، ح ۵۹۸)
پاک بودن در جوانی
براساس تعالیم قرآن، جوانی شرایط سختی است؛ زیرا قوای جنسی و جسمی بسیار قوت و پر نشاط است و گرایشهای شدید به آزمودن همهچیز در نفس جوانان بسیار قویتر از هر دوره سنی است.
بنابراین، کسی که بتواند در جوانی خود را به کمال برساند و اهل رشد و تعقل و تفکر باشد، میتواند آیندهای روشن و درخشانی را برای خود به دست آورد. پیامبر خدا میفرماید: مَنْ اَحْسَنَ عِبادَةَ اللّهِ فى شَیبَتِه، لَقّاهُ اللّهُ الْحِکمَةَ عِنْدَ شَیْبَتِهِ، قالَ اللّهُ تَعالى: «وَ لَمَّا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَاسْتَوى آتَیْناهُ حُکْما وَ عِلْما» ثُمَّ قالَ تَعالى: «وَ کَذالِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنینَ»؛ هرکس که در جوانى خوب بندگى خدا کند، خداوند در پیرى به او حکمت مىآموزد.
خداى متعال مىفرماید: «و چون به رشد و کمال خویش رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم» و در ادامه آیه مىفرماید: «و نیکوکاران را چنین پاداش مى دهیم.» (قصص، آیه ۱۴؛ أعلامالدین، ص ۲۹۶)
از همینرو در سخنی حکمتآمیز گفته شده:
پاک بودن در جوانی شیوه پیغمبری است
ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزکار
همین ظرفیتهای جوانی است که اگر به درستی مورد استفاده قرار گیرد، جوانان را به جایگاه خاص اصحاب حضرت مهدی(عج) میرساند؛ زیرا براساس روایات، اکثریت غالب اصحاب آن حضرت جوانان هستند؛ در اینباره امام على(ع) میفرماید: اَصْحابُ الْمَهْدىِّ شَبابٌ لا کُهولٌ فیهِم اِلاّ مِثْلَ کُحْلِ الْعَیْنِ وَ الْمِلحِ فِى الزّادِ وَ اَقَلُّ الزّادِ الْمِلْحُ؛ یاران مهدى(عج) جوانند و کهنسالان در میان آنان کم هستند، مانند سُرمه در چشم و نمک در زاد و توشه، که کمترین قسمت توشه، نمک است.(الغیبة طوسى، ص ۴۷۶، ح ۵۰۱)