کد خبر: ۳۱۹۷۰۷
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۸

تواضـع شاخص‌ها و آثار آن

حسن متولیان

تواضع در برابر تکبر از فضائل و مکارم اخلاقی است به طوری که دارندگان تواضع در برابر خدا، شریف‌ترین مردمان در پیشگاه خدا هستند؛ چنان‌که امیرمؤمنان على‌(ع) می‌فرماید: أَشْرَفُ الْخَلَائِقِ التَّوَاضُعُ وَ الْحِلْمُ وَ لِينُ الْجَانِبِ؛ شريف‌ترين اخلاق، تواضع، بردبارى و نرمخويى است.(عیون‌الحکم و المواعظ، لیثی، ص 115‌، ح 2555)
البته مؤمن متواضع در برابر خدا، متواضع در برابر مؤمنان نیز هست(حجر، آیه 88؛ شعراء، آیه 215)، هرچند که در برابر کافران متکبر، تکبر می‌ورزد؛ زیرا بر اساس «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» عمل می‌کند.(فتح، آیه 29) 
هرچند که تواضع با همین واژه در قرآن نیامده، اما مفهوم آن، که تذلل، خشوع و خضوع در برابر خدا، شکستگی نفس و دوری از هرگونه تفاخر و برتری و امتیاز نسبت به دیگران در گفتار و رفتار همراه با گرامی داشتن دیگران و راضی بودن به منزلتی فروتر از استحقاق و لیاقت خود است، بارها با تعابیر یا واژگان و عباراتی دیگر چون: «جناح الذُلّ»، «خفض الجناح» «هونا»، «أذلّه علی المؤمنین»، «لاتمش فی الارض مرحا» و مانند آنها و گاه دیگر با نقد تکبر و آثار آن چون «ان الله لایحب کل مختال فخور» ذکر شده تا بر ارزشی بودن تواضع به عنوان فضائل اخلاقی تاکید کند.(لقمان، آیه 18)
به هر حال، تواضع‌، حالت نفسانی و باطنی است که با ایجاد شاکله آن در نفس، آثار آن در کردار و گفتار به نمایش در می‌آید که در قرآن بیان شده است. کسی که اهل تواضع باشد، هرگز در دام خیالبافی نمی‌افتد که «فخرفروشی» کند و تفاخر ورزد، چنان‌که رسول اكرم می‌فرماید: إنّ اللَّه أوحى إليّ أن تواضعوا حتّى لا يفخر أحد على أحد و لا يبغي أحد على أحد؛ خداى متعال به من وحى فرمود كه متواضع باشيد، تا هيچ كس بر ديگرى فخر نفروشد و احدى به ديگرى زورگويى و تجاوز نكند.(نهج‌الفصاحه ص 290‌، ح 678)
آثار و نشانه‌های تواضع 
آثار بسیاری برای فروتنی است که شامل دستیابی به مقام صالحین(مائده، آیات 82 تا 85)، مقام محسنین(همان) و ایمان حقیقی و پذیرش اسلام(همان) و مانند آنها است. البته آثار و نشانه‌های تواضع محدود به این امور نیست و برخی از نشانه‌ها و آثار آن عبارتند از: 
1. پذیرش حق و مدارا با دیگران: انسانی که اهل تواضع است، به‌طور فطری نسبت به «حق» پذیری نگرشی مثبت دارد و هرجا حق را یافت دنبالش می‌رود و به آن گرایش می‌یابد و از آن دفاع می‌کند.(مائده، آیات 82 و 83) 
همین خصلت گرایش به حق و ‌گریزش از باطل موجب گرایش فطری به اسلام می‌شود؛ زیرا آن را مطابق اصول الهام فطری خویش می‌یابد.(مائده، آیات 82 تا 84؛ روم، آیه 30) بنابراین، متواضع در برابر حق و قوانین الهی حاکم بر هستی‌، با همه هستی مدارا می‌کند؛ زیرا دانایی و آگاهی او نسبت به هستی برخاسته از آن حقیقت است که هرچه در هست می‌باشد، در نظام «احسن» به مشیت حکیمانه الهی سامان یافته است. پس هر چیزی یا هر کسی را در جای خودش می‌ببیند و قرار می‌دهد. بنابراین، در معاشرت با دیگران خواه عاقلان و عالمان و خواه جاهلان سفیه به تناسب با چنین آگاهی عمل می‌کند و مدارای نیک در پیش می‌گیرد. او در پاسخ و خطاب نسبت به جاهل با «سلام» و سلامتی به دور از مجادله باطل و تندگویی در گفتار یا تندخویی در رفتار معاشرت می‌کند و با اوج شدت عناد دیگران، با «کرامت» عبور می‌کند.(فرقان، آیات 62 تا 75)
امیرمؤمنان على‌(ع) نیز درباره علت مدارای متواضع در برابر دیگران به ویژه جاهلان سفیه و بی‌خرد به امر درک عظیم متواضع نسبت به حقایق هستی اشاره می‌کند و می‌فرماید: إِذا تَفَقَّهَ الرَّفيعُ تَواضَعَ؛ انسان بلندمرتبه چون به فهم و دانايى ژرف رسد، متواضع مى‌شود.(عیون‌الحکم و المواعظ، لیثی، ص 135‌، ح 3075)
2. ترک جدال: گرایش به حق موجب می‌شود که فرد متواضع هرگز دچار جدال باطل نشود؛ همچنان‌که از تفاخر یا امتیازات ظاهری دنیوی اجتناب می‌ورزد؛ زیرا تواضع با تفاخر جمع نمی‌شود، بلکه متواضع حتی به سطح استحقاقی خویش اهتمام نمی‌ورزد و به کمتر آن نیز قناعت می‌ورزد، از همین رو 
امام صادق‌(ع) در بیان تاثیر تواضع در رفتار و کردارش می‌فرماید: إِنَّ مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ يَرْضَى الرَّجُلُ بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ يُسَلِّمَ عَلَى مَنْ يَلْقَى وَ أَنْ يَتْرُكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً وَ لَا يُحِبَّ أَنْ يُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى؛ نشانه تواضع این است كه انسان به پايين مجلس رضايت دهد، به هر كس برمى‌خورد سلام كند، مجادله را رها كند اگر چه حق با او باشد و دوست نداشته باشد كه او را به پرهيزكارى بستايند.(بحارالأنوار، ج 72، ص 465‌، ح 4)
3. رفعت باطنی و حقیقی: تواضع در برابر حق که عقل فطری آن را در نقل وحیانی می‌یابد، موجب می‌شود تا از تکبر دست بردارد و خود را در جایگاه پست‌تر از استحقاق خویش قرار دهد که لیاقت آن را دارد؛ این‌گونه است که متواضع در ذیل توجهات الهی قرار می‌گیرد و «رفعت» می‌یابد؛ زیرا متواضع همانند زمین پستی است که هرچه از آسمان می‌بارد، در خود جمع می‌آورد، در حالی که متکبر همانند زمین بلند، بارش را از دست می‌دهد و ناتوان از حفظ و نگهداشت آن می‌شود. امام كاظم‌(ع) در این‌باره می‌فرماید: إِنَّ الزَّرْعَ يَنْبُتُ فِي السَّهْلِ وَ لَا يَنْبُتُ فِي الصَّفَا فَكَذَلِكَ الْحِكْمَةُ تَعْمُرُ فِي قَلْبِ الْمُتَوَاضِعِ وَ لَا تَعْمُرُ فِي قَلْبِ الْمُتَكَبِّرِ الْجَبَّارِ لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ التَّوَاضُعَ آلَةَ الْعَقْلِ وَ جَعَلَ التَّكَبُّرَ مِنْ آلَةِ الْجَهْل‏؛ زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل‌هاى متواضع جاى مى گيرد نه در دل‌هاى متكبر. خداوند متعال، تواضع را وسيله عقل و تكبر را وسيله جهل قرار داده است.(تحف‌العقول، ص 396)
رسول اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله) نیز می‌فرماید: ثَلَاثَةٌ لَا يَزِيدُ اللَّهُ بِهِنَّ إِلَّا خَيْراً التَّوَاضُعُ لَا يَزِيدُ اللَّهُ بِهِ إِلَّا ارْتِفَاعاً وَ ذُلُّ النَّفْسِ لَا يَزِيدُ اللَّهُ بِهِ إِلَّا عِزّاً وَ التَّعَفُّفُ لا يَزِيدُ اللَّهُ بِهِ إِلَّا غِنًى؛ سه چيز است كه خداوند به سبب آنها جز بر خير و خوبى نمى افزايد: تواضع كه خداوند به سبب آن جز بلند مرتبگى نمى افزايد، شكسته نفسى كه خداوند به سبب آن جز بر عزّت نمى‌افزايد و مناعت طبع كه خداوند به سبب آن جز بر بى نيازى نمى‌افزايد.(عده‌الداعی، ص 178؛ بحارالأنوار، ج 72‌، ص 124، ح 22)
امام صادق‌(ع) می‌فرماید: إِنَّ فِي السَّمَاءِ مَلَكَيْنِ مُوَكَّلَيْنِ بِالْعِبَادِ فَمَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَاهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ وَضَعَاهُ؛ در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده‌اند. پس هر كس براى خدا تواضع كند، او را بالا برند و هر كس تكبر ورزد او را پَست گردانند.(كافى، ج2، ص122، ح2)
4. عفو و احسان و اکرام با دیگران: هر کسی به مقام خشوع و تذلل در برابر جلال و کبریایی خدا برسد، فروتن می‌شود و همین فروتنی را نسبت به دیگر آفریده‌ها به شرط آنکه تکبر نورزند بروز می‌دهد، بلکه حتی با تفقه و درک عمیق که نسبت به حقایق هستی و مقدرات دارد، در برابر بدی نه‌تنها دست به تقابل نمی‌زند، بلکه با «احسان» و حسنه تلاش می‌کند تا بدی را دفع کرده و بدکار را به سوی نیکوکاری بکشاند و او را به دوست صمیمی تبدیل کند. این افراد به سبب اینکه دارای قلب سلیم مبتنی بر فطرت و نور هدایت عقلی و رشدی الهامی و وحیانی هستند، تلاش می‌کنند تا بهترین واکنش را نسبت به کنش‌های جاهلانه بی‌خردان یا ناآگاهان داشته باشند.(فرقان، آیات 63 تا 75؛ فصلت، آیات 34 و 35)
البته تواضع همانند هر امر باطنی و معنوی دیگر دارای درجات و مراتب تشکیکی بسیاری است و هر کسی به سطح عالی تواضع نمی‌رسد، اما هر سطحی از تواضع خود ارزشی است که باید پاسداشت و آن را ملکه‌ای ارزشی بر شمرد. امام رضا‌(ع) می‌فرماید: التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلَهَا مَنْزِلَتَهَا بِقَلْبٍ سَلِيمٍ لَا يُحِبُّ أَنْ يَأْتِيَ إِلَى أَحَدٍ إِلَّا مِثْلَ مَا يُؤْتَى إِلَيْهِ إِنْ رَأَى سَيِّئَةً دَرَأَهَا بِالْحَسَنَةِ كَاظِمُ الْغَيْظِ عَافٍ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛ تواضع درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه انسان اندازه خود را بشناسد و با طيب خاطر خود را در آن جايگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان‌گونه رفتار كند كه انتظار دارد با او رفتار كنند، اگر بدى ديد آن را با خوبى جواب دهد، خشم خود را فرو خورد و از مردم درگذرد و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.(كافى، ج 2، ص 124‌، ح 13)
5. رهایی از حسادت: تواضع برخلاف دیگر فضائل و مکارم اخلاقی از اموری است که شخص متواضع هرگز در معرض حسادت قرار نمی‌گیرد؛ بنابراین از چشم حسود در امان است؛ چنان‌که امام حسن عسکری‌(ع) می‌فرماید: التَّواضُعُ نِعمَةٌ لا یُحسَدُ عَلیها؛ تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند.(تحف‌العقول، ص 489)
6. محبت و محبوبیت: تواضع عامل و مایه جلب محبت الهی است و شخص متواضع محبوب خدا می‌شود(مائده، آیه 54)، همچنین کسی که بخواهد در دل مردم جا گیرد و محبوب آنان شود باید متواضع باشد؛ چنان‌که امام صادق‌(ع)می فرماید: ثَلاثٌ تـُورِثُ المَحَبَّه: الـدَیـنُ وَ التَّـواضُعُ وَ البَذلُ؛ سه چیز است که محبت آورد: قـرض دادن و فـروتنـى و بخشـش.(تحف‌العقول، ص 316) 
7. طاعت خدا به دور از خستگی: از آثار تواضع قلبی، گرایش به اطاعت خدا و قدرت و توانایی بدن برای عبادت و طاعت و عدم خستگی است؛ چنان‌که امیرمؤمنان علی‌(ع) می‌فرماید: مَن تَواضَعَ قَلبُهُ لِلَّهِ لَم یَسأم بَدنهَ مِن طاعَةِ اللهِ؛ هر که قلبش برای خدا تواضع داشته باشد، بدنش از طاعت خدا خسته نمی‌شود.(کنزالفؤاد، ج 1‌، ص 278؛ بحارالانوار، ج 75‌، ص 90‌، ح 95) آن حضرت تواضع را برترین عبادت می‌داند و می‌فرماید: عَلیکَ بالتّواضُعِ؛ فانَّهُ من أعظَمِ العبادَةِ؛ بر شما باد به تواضع و فروتنی، بدرستی که تواضع از بزرگ‌ترین عبادات است.(بحارالانوار، ج 75، ص 119)
8. نشانه رشد عقلانیت: مکارم اخلاقی چون «حلم» و «تواضع» ارتباط تنگاتنگی با عقلانیت دارد؛ زیرا براساس آموزه‌های قرآنی، عقل و دین و اخلاق (حیا) از هم جدایی ندارند، بلکه همواره آن سه‌گانه با هم هستند و اگر جایی عقل حقیقی یافت شود، دین و اخلاق نیز هست و هرگاه دین و اخلاق باشد، عقلانیت نیز با آنها همراه است. امام علی‌(ع) می‌فرماید: «التّواضُعُ رأسُ العقلِ و التَّکبُّرُ رأس الجَهلِ؛ تواضع و فروتنی اساس اندیشه و عقل است و تکبر و غرور مایه جهالت است.(تصنیف غررالحکم، ص 248، ح 5136)
9. جلال و شکوه: برخلاف تصور عامه که تواضع را خلاف عزت می‌دانند، اسلام عزت حقیقی را در تذلل در برابر خدا و فروتنی در برابر مردم به ویژه مؤمنان می‌داند؛ از همین‌رو امیرمؤمنان‌(ع) می‌فرماید: اَجَلَّ النّاسِ مَنْ وضَعَ نَفْسَهُ؛ جلیل‌ترین و عزیزترین مردم کسی است که فروتن باشد.(تصنیف غررالحکم، ص 249، ح 5141). امام کاظم‌(ع) نیز می‌فرماید: انّ اللهَ لَمْ یَرفعِ المُتَواضِعین بقَدْرِ تواضُعِهِم، ولکن رَفَعَهم بقدرِ عظمتِهِ و مجدِهِ؛ همانا خداوند انسان‌های متواضع را به میزان تواضع و فروتنی آنها، بالا نمی‌برد، بلکه به میزان مجد و عظمت خود مقام آنها را رفیع می‌گرداند.(تحف‌العقول، ص 399)
10. رهایی از ضعف و رسیدن به قوت: رسول خدا(ص) فرمود: مَنْ تواضَعَ لِلّهِ رفَعَهُ اللهُ، فهُوَ فی نفسِهِ ضعیفٌ و فی اعیُنِ النّاسِ عظیمٌ و مَنْ تَکَبَّر و ضعَهُ الله؛ کسی که برای خدا تواضع و فروتنی نماید، خداوند مقام او را رفیع و بلند می‌گرداند، پس او در نظر خود، انسان ضعیف کوچکی است اما در نظر مردم عظیم و بزرگ می‌باشد و کسی که تکبّر می‌کند، خداوند مقام او را پست می‌گرداند، پس او در نظر مردم کوچک و پست خواهد بود، در حالی که در نظر خودش بزرگ است.(کنزالعمال، ح 5737) همچنین فرمود: یا علی! و اللهِ لَوْ اَنَّ المتواضِعَ فی قَعْرِ بِئْرٍ لبَعَثَ اللهُ عزّوجلّ الیه رِیحاً یرفعُهُ فوق الاخیار فِی دولةِ الاشرار؛‌ ای علی، به خدا سوگند، اگر انسان متواضع و فروتن در ته چاهی باشد، خداوند بادی را می‌فرستد و او را بالاتر از بهترین مردم در دولت و حکومت انسان‌های شرور قرار می‌دهد.(بحارالانوار، ج 77، ص 53)