« ایـــران سبـــز» و بازسازی چهره روستا در رسانه ملی
الناز برکاتی
روستا همیشه تصویری آرام و ساده داشته؛ خانههای گلی، صدای حیوانات، و بوی نان داغ تنور. اما پشت این آرامش ظاهری، زندگی جریان دارد؛ دستهایی که از صبح زود تا غروب مشغول تولید و خلق فرصتهای اقتصادیاند، هویتی ساخته میشود که ریشه در خاک و تاریخ دارد. با این حال، فعالیتهای اقتصادی و ظرفیتهای روستا، آنقدر که باید، در رسانهها دیده نمیشود؛ مثل گنجی پنهان که کمتر به چشم آمده است. برنامه «ایران سبز» آمده تا این گنج مغفول را به تصویر بکشد، تا صدای تلاشگرانی باشد که با کار و خلاقیت، موتور پیشرفت را در دل ایران روشن نگه داشتهاند.
آنچه «ایران سبز» را از برنامههای معمول روستایی متمایز میکند، نوع نگاه و ساختار محتوایی آن است. این برنامه نه تنها زندگی واقعی مردمان روستا و عشایر را با تمام ظرافتها و چالشهایش نشان میدهد، بلکه با گفتوگو با کارآفرینان موفق روستایی و مدیران تعاونیهای روستایی، معرفی آیینها، مرور قوانین مرتبط با کشاورزی و بخش تعاملی «پویش روستای من» بستری برای مشارکت مستقیم مخاطبان فراهم کرده
است.
از تصویر نوستالژیک تا واقعیت پویای روستا
بازنمایی روستا در رسانهها، سالهاست در دو قطب کلیشهای «محروم و بیصدا» یا «نوستالژیک و شاعرانه» گرفتار مانده است. اما «ایران سبز» فراتر از این دوگانه ظاهر میشود و با نشان دادن انسانهایی واقعی که با هوشمندی و خلاقیت در دل طبیعت زندگی میکنند، به بازآفرینی هویت روستایی در گفتمان ملی کمک میکند. این برنامه با برجسته کردن ظرفیتهای اقتصادی هر روستا، از جمله تولیدات کشاورزی متنوع، صنایع دستی بومی و مدیریت بهینه منابع طبیعی و انرژیهای تجدیدپذیر، نشان میدهد چگونه روستاییان با بهرهگیری از دانش محلی و نوآوری، به پیشرفت و خودکفایی اقتصادی در مناطقشان دست یافتهاند و نقش مهمی در اقتصاد ملی ایفا میکنند.
از دیدگاه ساختاری، این برنامه دارای چند لایه محتوایی است؛ گفتوگو با مردم و فعالان فرهنگی و اقتصادی روستا، پوشش آیینها و مشاغل سنتی، ارائه اطلاعات آموزشی و قانونی درباره کشاورزی، و تعامل با مخاطبان از طریق ارسال تصاویر و صداهای بومی. این ترکیب باعث شده «ایران سبز» نه تنها به منبع اطلاعرسانی، بلکه به یک ابزار آموزش غیررسمی، سرمایه فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود.
رسانه به مثابه کلید توانمندسازی
نظریههای توسعه بر نقش کلیدی رسانه در توانمندسازی جوامع محلی تأکید دارند و «ایران سبز» نمونهای زنده از این رویکرد است. بخش تعاملی برنامه، با مشارکت مستقیم مردم روستا در تولید محتوا، رابطه سنتی مخاطب و رسانه را به کنشگری تبدیل میکند و نشان میدهد چگونه رسانه میتواند به ابزاری برای ارتقای آگاهی و مشارکت تبدیل شود.
در کنار روایتهای انسانی، ارائه اطلاعات دقیق درباره قوانین کشاورزی و حمایتهای دولتی، اهمیت آموزشی برنامه را دوچندان کرده است. این محتوا برای بخش زیادی از مخاطبان که دسترسی محدود به رسانههای دیجیتال دارند، نقش منبع آموزشی مکمل را بازی میکند.
البته «ایران سبز» برای ادامه مسیر موفقیتآمیز خود نیازمند حمایتهای مستمر و همکاری با نهادهای تخصصی است. بهرهگیری از دانش کارشناسان حوزه کشاورزی، علوم اجتماعی و فرهنگ بومی میتواند کیفیت و عمق برنامه را ارتقا دهد و از کلیشهسازی و شعارزدگی جلوگیری کند.
در نهایت، «ایران سبز» نمونهای امیدبخش از رسانهنگاری پیشرفته است که میتواند شکاف فرهنگی میان شهر و روستا را کاهش دهد و به بازشناسی هویت روستایی کمک کند. این برنامه با دوربینی در دست و خاکی در دل، پلی میسازد میان تصویر و تجربه، میان رسانه و مردم، و میان شهر و روستا.