پای منافع ملی محکم بایستید دشمن با چه زبانی بگوید که باج میخواهد
سرویس سیاسی-
وقتی تمامی گامهای حسن نیتساز ایران توسط غرب لگدمال میشود، وقتی تعهد سخاوتمندانه ایران به دیپلماسی با ناسپاسی و گستاخی دشمن پاسخ داده میشود، وقتی آمریکا و اروپا به جای احترام به حقوق ملت ایران، در پی تحمیل خواستههای خود هستند، دیگر چه جای تردید میماند که دشمن نه به دنبال توافق، بلکه به دنبال باجخواهی و تضعیف است؟
روز جمعه، ۴ مهر ۱۴۰۴، شورای امنیت سازمان ملل شاهد صحنهای بود که برای تحلیلگران سیاست بینالملل قابل پیشبینی بود: قطعنامه پیشنهادی روسیه و چین برای تمدید فنی ششماهه قطعنامه 2231 یا تعویق شش ماهه مکانیسم ماشه به رأی گذاشته شد؛ (که تا زمان تهیه این گزارش نتیجه آن هنوز مشخص نشده است) اما نتیجه این رأیگیری از پیش معلوم است. آمریکا، انگلستان و فرانسه، همانها که در سالهای گذشته بارها نشان داده بودند کوچکترین تمایلی به رعایت تعهدات خود در برجام ندارند، این بار نیز با وتوی قطعنامه پیشنهادی روسیه، عملاً هرگونه امید به اصلاح مسیر مکانیسم ماشه را به احتمال بسیار زیاد مسدود خواهند کردند.
حتی اگر فرض کنیم این قطعنامه رأی آورد و ۹ رأی مثبت بدون هیچ رای وتوی اعضای دائم شورای امنیت کسب میکرد، باز هم چه چیزی تغییر میکرد؟ آیا اروپا و آمریکا حاضر بودند در این شش ماه اندک تغییری در رفتار خصمانه خود بدهند؟ پاسخ روشن است: خیر. زیرا اعضای غربی برجام و شورای امنیت که در 10 سال عمر برجام کوچکترین وفایی به تعهدات خود در برجام نداشتند اکنون نیز بعید است که از چنین ابزاری برای فشار بر روانی بر ایران چشمپوشی کنند، مضافا که با وتوی قطعنامه «ادامه لغو تحریمها» در پایان شهریور، درواقع مرحله شورای امنیت در این سازوکار به پایان رسیده و غرب هر زمان که اراده کند، بازگشت کامل قطعنامههای گذشته را کلید میزند. تمدید ششماهه چیزی جز خریدن وقت برای مدیریت افکار عمومی و حفظ فشار حداکثری علیه ایران نیست.
ده سال اسارت در چاله برجام
طیفی که کشور را به دام برجام انداخت، امروز هم به جای اعتراف به خطای تاریخی خود، همچنان با ژست «عقلانیت دیپلماتیک» مدعی است که راهی جز مذاکره و اعتمادسازی وجود ندارد. این طیف که ده سال تمام ظرفیت کشور را در اسارت توافقی قرار داد که نه تحریمها را برداشت و نه جلوی جنگ را گرفت، امروز هم با وقاحت تمام و با فرار به جلو، مخالفان را مجدد به «عدم شناخت روابط بینالملل» متهم میکند. این طیف از 22 سال پیش علیرغم اذعان به بدعهدی غربیها و بیفایدگی توافق با آنان، هیچگاه درسی از شکستهای خود نگرفت و نخواهد گرفت.
اما واقعیت آن است که همین طیف حتی از الفبای دیپلماسی بیبهره بود. دیپلماسی یعنی شناخت دقیق طرف مقابل، قدرت درک منطق دشمن، و توان مدیریت بازی قدرت. آنچه برجام به ما نشان داد، چیزی جز سادهلوحی، شتابزدگی و فقدان نگاه راهبردی در این طیف نبود. نتیجه هم روشن است: 10 سال از دست رفت، توان اقتصادی کشور فرسوده شد، و دشمن نهتنها عقب ننشست بلکه گستاختر شد و نهایتا بدون قطعنامه شورای امنیت که برجامیها ملت را از آن میترساندند هم تحریم بیشتر و هم جنگ به کشور تحمیل شد.
عبرت تاریخ؛ چرچیل و چمبرلین
در برابر نازیها چه کردند؟
برای کسانی که هنوز خود را دیپلمات و کارشناس روابط بینالملل میدانند و اصرار دارند اعتمادسازی (در واقعیت عقبنشینی) در برابر دشمن عین «هوشمندی» است، یک نگاه به تاریخ کفایت میکند. در سال ۱۹۳۸، «نویل چمبرلین» نخستوزیر وقت انگلیس، توافق مونیخ را با هیتلر امضا کرد و با افتخار آن را «صلح برای زمان ما» خواند. اما کمتر از یک سال بعد، همان هیتلر که با مماشات انگلیس احساس قدرت بیشتری کرده بود، به لهستان حمله کرد و آتش جنگ جهانی دوم را شعلهور ساخت.
در همان روزها، وینستون چرچیل در پارلمان بریتانیا هشدار میداد: «این عقبنشینی، اشتباه است. شما بین جنگ و ننگ قرار داشتید، ننگ را انتخاب کردید و جنگ هم نصیبتان خواهد شد.»
امروز نیز همان منطق صادق است. عقبنشینی در برابر آمریکا و اروپا، نهتنها جنگ را دور نمیکند و تحریمی را لغو نمیکند بلکه آنان را به طمع باجخواهی بیشتر میاندازد. برجام نمونه واضحی از این واقعیت بود.
به همین دلیل است که طیف مدعی دانشمندی در روابط بینالملل و ربالنوعهای دیپلماسی برجامی را به تماشای سکانس معروف جدل چرچیل و لرد هالیفاکس در فیلم «Darkest Hour» دعوت میکنیم. با این تفاوت که علیرغم شباهتهای بسیار آلمان نازی و محور آمریکایی ـ اسرائیلی در جنایت و خباثت، ایران در موقعیت بسیار قدرتمندتری از انگلستان 1940 قرار دارد.
آنچه در تهران به عنوان «گامهای اعتمادساز»
و «حسن نیت دیپلماتیک» تعریف شد
در پایتختهای غربی به عنوان «نشانه ضعف»
تلقی گردید
باجخواهی امروز غرب بیش از آنکه ناشی از قدرت واقعی آنان باشد، نتیجه برداشت غلطشان از اقدامات حسننیتساز ایران است. آنان در ماههای اخیر هر اقدام سخاوتمندانه ایران را نه به عنوان نماد عقلانیت و تعهد، بلکه به مثابه «نشانه ضعف» تفسیر کردهاند.
یکی از اصلیترین دلایل گستاخی و باجخواهی غرب در ماههای اخیر، نحوه تفسیر اقدامات ایران توسط آمریکا و اروپا است. آنچه در تهران به عنوان «گامهای اعتمادساز» و «حسن نیت دیپلماتیک» تعریف شد، در پایتختهای غربی به عنوان «نشانه ضعف» تلقی گردید.
واقعیت تلخ این است که غربیها در روابط بینالملل نه اخلاق میشناسند و نه قدردانی. منطق آنان ساده است: هر جا عقبنشینی دیدند، فشار را بیشتر میکنند؛ هر جا مقاومت دیدند، پای میز معامله حاضر میشوند. وقتی ایران در ماههای اخیر با سخاوت تمام به بازرسان آژانس دسترسی داد، توافقات فرعی امضا کرد و حتی در شرایط بدعهدی آشکار غرب از برخی مواضع خود عقب نشست، دشمنان این اقدامات را نه «نشانهای از دیپلماسی» بلکه «پالس ضعف» تعبیر کردند.
در چنین شرایطی، هر گام اضافی در مسیر حسن نیت، عملاً به دشمن این پیام را منتقل میکند که تهران آماده امتیازدهی بیشتر است. این همان نقطهای است که غرب از آن بهرهبرداری حداکثری میکند. آنان با تکیه بر این برداشت غلط، در میز مذاکرات دست بالاتر را میگیرند و هر بار بستهای سنگینتر از مطالبات خود را روی میز میگذارند.
نتیجه چیست؟ دست ایران در مذاکرات خالیتر جلوه میکند، طرف مقابل گستاختر میشود، و افکار عمومی جهان نیز به این سمت سوق داده میشود که گویا ایران در موضع ضعف قرار گرفته است. این دقیقاً همان نقشهای است که آمریکا و اروپا طراحی کردهاند: از یکسو فشار حداکثری را حفظ کنند، از سوی دیگر با استفاده از حسن نیت ایران، خود را در نقش «طلبکار» معرفی کنند.
امروز نیز غرب همان سناریو را در قبال ایران دنبال میکند. آنان میخواهند با استفاده از هر گام حسن نیت ایران، پروندهای جدید برای فشارسازی باز کنند. اگر دسترسی داده شود، مطالبه بعدی «بازرسی بیقید و شرط» است؛ توافق قاهره امضا شد، مطالبه بعدی «محدودیت کامل غنیسازی» بود. این چرخه باطل پایانی ندارد جز آنکه ایران در موضع انفعال قرار گیرد.
گروسی؛ نمونه عینی فریبکاری
یکی از بارزترین نمونهها، رفتار رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. ایران با نهایت سخاوت و با وجود تمام اقدامات وقاحتبار و خوش رقصیهای گروسی برای غرب، به منظور اثبات حسن نیت خود، توافق قاهره را امضا کرد؛ توافقی که حتی با وجود سابقه جاسوسی و سرسپردگیهای آشکار آژانس پذیرفته شد.
اما نتیجه چه شد؟ گروسی نهتنها رفتار خصمانهاش را اصلاح نکرد بلکه بیشرمانهتر از قبل در نقش یک بازیگر سیاسی ظاهر شد. او در هماهنگی کامل با غرب، بازهم به شکل رذیلانهای در حال گرا دادن به غرب است و با گزارشهای مغرضانه خود عملاً برای سناریوی فشار بیشتر بر ایران یا تدارک دور جدید حمله به تاسیسات هستهای، خوراک رسانهای و سیاسی تهیه کرد.
این تجربه بهوضوح نشان میدهد که حسن نیت ایران در برابر دشمنی که اساساً عزمی برای اصلاح ندارد، نهتنها بیثمر است بلکه به پالس ضعف تعبیر میشود.
علم، فلسفه، تاریخ و قرآن چه میگویند؟
اگر از منظر علم روابط بینالملل نگاه کنیم، قاعده روشن است: وقتی طرف مقابل تصمیم خود را برای دشمنی گرفته، هرگونه امتیازدهی یک خطای راهبردی است. نظریات مختلف در حوزه سیاست خارجی، تصمیمگیری در موقعیتهای خاص و نظریاتی همچون نظریه بازیها و بازدارندگی بهوضوح نشان میدهد که در وضعیتی که هیچ سناریویی قطعیت ندارد و هیچ اعتماد و آگاهی نسبت به رفتار آتی طرف مقابل وجود ندارد، قدرت تنها زبان قابل فهمی است که ضرر بسیار کمتری دارد.
اگر از منظر تاریخ نگاه کنیم، درس عبرت از مواجهه چمبرلین و چرچیل با هیتلر و همچنین تجربه عراق در برابر آمریکا پیش روی ماست. عراقِ صدام پس از عقبنشینیهای متعدد در برابر واشنگتن، سرانجام به بهانه واهی سلاحهای کشتارجمعی مورد حمله نظامی قرار گرفت.
اگر از منظر فلسفه سیاسی نگاه کنیم، سخن توسیدید، اندیشمند یونان باستان، در گفتوگوی ملیان، این اصل را بیان میکند که عدالت و حسن نیت تنها میان برابرها معنا دارد پس اگر ایران بخواهد در برابر زورگویی غرب، تنها با «اقدامات حسن نیتساز» پاسخ دهد، جز قرار گرفتن ایران در دسته ضعیفها و پذیرش بیپایان تحمیلها نتیجهای ندارد.
و اگر از منظر اسلامی نگاه کنیم، آیات قرآن و سیره اهلبیت(ع) بهروشنی دستور دادهاند: «هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد» و آنان تا ما را از راه حق بازنگردانند، به این دشمنی پایان نخواهند داد.
امام خمینی(ره): دشمن را آرام بگذارید
آرامتان نمیگذارد
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حجت را بر ما تمام کرده است. امام خمینی(ره) فرمودند: «دشمن را آرام بگذارید، آرامتان نمیگذارد.» این سخن، نه یک شعار، بلکه خلاصهای از تجربه تاریخی ملت ایران و همه ملتهای آزاده جهان است. هر ملتی که در برابر دشمن عقب نشست، سرانجام نه صلح دید و نه آسایش.
امروز نیز ما در برابر آزمونی مشابه قرار داریم. ادامه راه اعتمادسازی یکطرفه، چیزی جز خسارت ندارد. تنها راه، ایستادگی بر سر منافع ملی، تقویت قدرت داخلی، و نشان دادن چهره واقعی یک ملت مقاوم است که باج نمیدهد و تسلیم نمیشود.
وقت تصمیمهای بزرگ است
تحولات روزهای اخیر نشان داد که آمریکا و اروپا در دشمنی با ایران کوچکترین تردیدی ندارند. آنان برجام را لگدمال کردند، مکانیسم ماشه را فعال نمودند، و حتی در برابر سخاوتمندیهای مکرر ایران سر سوزنی تغییر نکردند.
شاید اگر سه ماه پیش در میانه جنگ 12 روزه، اقدامات آغازین برای شروع مهلت 90 روزه خروج از پیمان انپیتی شروع میشد در روزهای فعلی بهترین ابزار برای چانهزنی در برابر تهدید مکانیسم ماشه در اختیار ایران بود. گرچه هنوز هم برای این برگ برنده که محاسبات دشمن را قطع به یقین بههم خواهد ریخت دیر نشده است. اقدامی که طبق نامه حسن روحانی رئیسجمهور اسبق ایران در سال 98 مبنای واکنش ایران به فعالسازی مکانیسم ماشه معرفی شده است.
امروز دیگر جای تردید نیست: ادامه مسیر حسن نیتهای بیپایان، تنها به ضرر کشور خواهد بود. همانگونه که اندیشمندان برجسته روابط بینالملل و سیاستمداران مشهور هشدار دادند، عقبنشینی در برابر دشمن چیزی جز اشتباه راهبردی نیست. همانگونه که قرآن و اهلبیت(ع) فرمودند، دشمن تا تسلیم کامل را نبیند، راضی نخواهد شد.
و همانگونه که امام خمینی(ره) فرمود: «دشمن را آرام بگذارید، آرامتان نمیگذارد.»
بنابراین، وقت آن رسیده که پای منافع ملی محکم بایستیم. این تنها زبان قابل فهم برای دشمن است.