سـراب مذاکره ابزار فریب
بخش نخست-حسن رضایی
از فردای برقراری آتشبس و توقف موقت جنگ بین رژیم جعلی اسرائیل (بخوانید رژیم تروریستی ایالات متحده) و جمهوری اسلامی ایران، یکی از رویکردهای عجیب رسانهای - سیاسی که از سوی برخی جریانات داخلی دنبال شد، تأکید بر مذاکره مجدد با آمریکا و معرفی آن به عنوان تنها گزینه صحیح پیشروی ایران در شرایط حاضر بوده است. درپیش گرفتن این رویکرد در همان روزهای نخست پس از توقف جنگ، تا حدی عجیب بود که روزنامه آمریکایی واشنگتنپست در گزارشی از تعجب خود بابت صحبت مذاکره و توافق با آمریکا از سوی ایران حتی پس از بمباران سایتهای هستهای کشورمان توسط ایالات متحده سخن گفت! پیرو اشتیاق عجیب یک جریان سیاسی خاص برای مذاکره با آمریکا و مانور رسانهای فراوان بر این موضوع اما تدریجاً رسانههای غربی هم از شوک اولیه خارج شده، به صورتی جدی به گمانهزنی درباره زمان و مکان دور بعدی مذاکرات بین ایران و آمریکا پرداختند! این در حالی بود که همین رسانهها مکرر از استفاده آمریکا از مذاکره به عنوان ابزار فریب و غافلگیری برای حمله نظامی به ایران سخن گفته و میگویند.
سخن از مذاکره با آمریکا و گام برداشتن در این مسیر اما چرا نباید حداقل در شرایط حاضر معقول دانسته شود، تا آنجا که رسانههای خارجی هم از احتمال درپیش گرفتن چنین رویکردی توسط ایران، متعجب شوند؟ بزرگترین و واضحترین پاسخ به این سؤال، شاید تاریخ روشن پیشروی ما و نتایج مذاکرات مکرر و طولانی ایران با غرب بر سر موضوع هستهای باشد. مذاکراتی که نهایتاً به جنگ علیه کشور عزیزمان انجامید و در جریان آن، نهتنها سگ هار آمریکا در منطقه که خود دولت تروریست ایالات متحده نیز علناً به تأسیسات هستهای صلحآمیز کشورمان حمله کرد. فهم این واقعیت که غرب، مذاکره را نهایتاً نه مسیری برای حل موضوع مورد مناقشه یا فراهمسازی زمینه برای بهرهبرداری اقتصادی ایران از این فضا که ابزاری برای محروم کردن طرف مذاکره از حقوق قانونی خود و نهایتاً ازبین بردن او با دستاوردهای حاصل از مذاکرات میخواهد، موضوعی بسیار مهم در همین زمینه است. مرور شواهد متعدد موجود در همین زمینه، به روشنتر شدن موضوع کمک خواهد کرد. در ادامه، تنها به چند مورد مرتبط با همین موضوع اشاره میکنیم.
مذاکره و توافق، پیشنیاز حمله نظامی به ایران
کنت پولاک عضو ارشد مرکز سابان (این مرکز حامی اصلی حمله نظامی آمریکا به عراق بود) و تحلیلگر سابق سازمان سیا، پیشازاین در همین زمینه گفته است: «90 تا 95 درصد اطلاعات لازم آمریکا و اسرائیل برای حمله به ایران، از آژانس بینالمللی انرژی اتمی تامین میشود. بنابراین بازرسان بدون شک، بهترین منبع اطلاعات در مورد برنامه ایران، وضعیت آن، اینکه چکار میکنند و هر چیز دیگری هستند.» آمریکاییها البته چنین موضعی را نهتنها در سطح کارشناسی و از سوی مقامات غیررسمی مرتبط با دولت ایالات متحده، که از سوی مقامات رسمی کاخ سفید هم بارها به صراحت اعلام کردهاند. به عنوان مثال، 26 تیر ماه سال 1394 و تنها دو روز پس از اعلام نهائی شدن قرارداد برجام، جاش ارنست، سخنگوی وقت کاخ سفید طی نشست خبری خود در همین زمینه میگوید: «نکته کلیدی این است که پس از توافق، گزینه نظامی تقویت هم میشود. چرا که طی این سالها ما جزئیات بیشتری از برنامه هستهای ایران جمعآوری خواهیم کرد. بنابراین زمانی که وقت تصمیم گیری فرماندهان نظامی اسرائیل و آمریکا در مورد هدفگیری میرسد، به دلیل اطلاعاتی که طی این سالها به لطف رژیم بازرسیها جمعآوری کردهایم، آن تصمیمات به طرز چشمگیری مبتنی بر اطلاعات بوده و توانمندیهای ما در این زمینه ارتقا یافتهاند!»
در یک مورد دیگر، سوم آوریل سال 2015، آستین لانگ، مشاور ارشد نظامی ارتش آمریکا در حمله به عراق که اکنون استادیار و مدرس سیاست امنیتی در دانشکده امور بینالملل و عمومی دانشگاه کلمبیا است، طی یادداشتی در واشنگتنپست شرح میدهد که چرا توافق برجام، بهترین گزینه برای ایجاد شرایط لازم برای حمله نظامی به ایران است! لانگ که در جریان حمله نظامی ارتش آمریکا به عراق، عضو تیم مشاوران نظامی و اطلاعاتی طراح این عملیات بود، طی این یادداشت فنی مینویسد: «به هر کسی که از بمباران ایران توسط ایالات متحده حمایت میکند، توصیه میشود که به این توافق (برجام) بپیوندد. برای کسانی که امیدوارند یک رئیسجمهور جمهوریخواه پس از سال ۲۰۱۶ از زور استفاده کند، این توافق (برجام)، تضمین میکند که گزینه نظامی بسیار مؤثرتر خواهد بود و فرصت حمله نظامی به ایران را با کمترین هزینه فراهم خواهد ساخت.» اکنون با گذشت 10 سال از آن تاریخ، ما بهوضوح میبینیم که غرب و آمریکا دقیقاً در همین ریل حرکت کرده و از اطلاعات حاصل از بازرسیهای آژانس برای حمله به تأسیسات هستهای صلحآمیز کشورمان بیشترین استفاده را کردهاند. علاوهبر اینکه طی این سالها بهجز شرطی کردن اقتصاد ملی ایران، اجازه هیچ بهرهگیری اقتصادی قابلتوجهی از مسیر مذاکرات را به ایران ندادهاند.
تقریباً هیچ؛ هم در اقتصاد هم در امنیت!
اظهارنظر تاریخی ولیالله سیف، رئیس وقت بانک مرکزی کشور در فروردینماه سال 1395 و تقریباً یک سال پس از اجرائی شدن برجام طی گفتوگو با تلویزیون بلومبرگ، از نمادینترین شواهد تاریخی و تلخ در همین زمینه است. سیف طی سفر به آمریکا با حضور در شورای روابط خارجی آمریکا و گفتوگو با بلومبرگ گفته بود: «تقریباً هیچچیز از این توافق که در روز 16 ژانویه اجرائی شد عاید ایران نشده است» وی پس از بازگشت به ایران البته با انتقاد جریان سیاسی طرفدار برجام مواجه شد؛ ولی در گفتوگو با خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) مجدداً از اظهارنظر خود دفاع کرده، میگوید: «متأسفانه تابهحال اقدام مؤثری از طرف آمریکاییها مشاهده نکردهایم و به همین دلیل ادعا میکنیم از این نظر تقریباً هیچ اتفاقی نیفتاده است.» با مشخص شدن نتایج اقتصادی تقریباً هیچ برجام اما تدریجاً طراحان این توافق مدعی شدند که هدف از برجام، اساساً حل مسائل اقتصادی نبوده است! این در حالی بود که دولت حسن روحانی اساساً با وعده گشایش اقتصادی از مسیر مذاکرات با غرب و ایجاد آنچنان رونقی که مردم اصلاً به 45 هزار تومان یارانه آن زمان احتیاجی نداشته باشند، رأی مردم را تصاحب کرده بود.
یکی از نقاط عطف این رفتار غیرصادقانه با مردم، در مصاحبه محمدجواد ظریف با روزنامه خراسان به تاریخ چهارم دیماه سال 1397 و چند ماه پس از خروج آمریکا از برجام رقم خورد. ظریف طی مصاحبه مذکور مدعی شد: «هدف از برجام اصلاً اقتصادی نبود، هستهای، امنیتی و خارج شدن از شورای امنیت بود که محقق شد!» وی میافزاید: «اهداف برجام استراتژیک بود آن اهداف بهدستآمده و قابلبازگشت هم نیست. اجماع جهانی علیه ایران شکسته و قطعنامههای شورای امنیت هم لغو شده است. درست است که قطعنامهها میتوانند برگردند؛ اما ما هم میتوانیم برنامه هستهای خود را به شکل قویتری شروع کنیم.» ظریف البته بعدها مکرر به قانون اقدام راهبردی مجلس که باعث شد ایران برنامه هستهای خود را پس از خروج آمریکا از برجام و بدعهدی مکرر اروپاییها به شکل قویتری شروع کند، حمله کرده، آن را مانع احیای برجام خواند! چنانکه در بحبوحه ایام تبلیغات انتخاباتی ریاستجمهوری اخیر با حضور در شبکه سوم سیما، مدعی شد: «اگر قانون اقدام راهبردی مجلس شورای اسلامی و مخالفت رژیم صهیونیستی نبود، میتوانستیم با بایدن توافق هستهای را احیا کنیم، درواقع اگر قانون مجلس نبود بعد از پایان دوره ترامپ توافق هستهای احیا میشد!»
رهاوردهای امنیتی و استراتژیک برجام
به گزارش وزارت اطلاعات
وانگهی، اگر بپذیریم که علیرغم ادعاهای اولیه حسن روحانی و حامیان وی در سال 1392 و تمام این سالها، حرف آقای ظریف طی مصاحبه با روزنامه خراسان در دیماه 97 در مورد اهداف برجام، بیان اهداف واقعی برجام بوده است، باز هم به نتایج عجیبی در مورد رهاوردهای امنیتی و استراتژیک برجام میرسیم. نتایجی که از نظر آقای ظریف کاملاً بهدستآمده و قابل بازگشت هم نیست! نگاهی به گزارش رسمی نهادهای امنیتی کشور درباره نتایج امنیتی و استراتژیک برجام در همین زمینه، راهگشاست. اثبات همکاری نزدیک آژانس بینالمللی انرژی اتمی و رژیم جعلی اسرائیل در بستر برجام طی مجموعه اسنادی که وزارت اطلاعات در اوایل سال جاری از نهادهای نظامی، امنیتی و هستهای اسرائیل به دست آورده بود، از جمله نکات قابلتأمل در همین زمینه است.
در بخشی از بیانیه وزارت اطلاعات به تاریخ بیستم خردادماه سال جاری پیرامون اسناد بهدست آمده از رژیم جعلی اسرائیل آمده است: «بررسیها نشان میدهد یکی از جنبههای همکاری آژانس و رژیم صهیونیستی، معطوف به این موضوع بوده است که نامههای رسمی و محرمانه ایران به این نهاد بینالمللی که حاوی اطلاعات حساس بوده، در اختیار دستگاههای امنیتی تلآویو قرار گرفته است. یکی از مهمترین جنبههای همکاری آژانس و رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر، مربوط به عملیات ترور جمعی از دانشمندان و چهرههای مؤثر در صنعت هستهای ایران بوده است. بررسیها نشان میدهد بازرسیهای مختلف آژانس که آن نیز بر مبنای اطلاعات جعلی صهیونیستها استوار بوده و اطلاعات بهدست آمده در این بازرسیها، زمینهساز شناسایی دانشمندان هستهای ایران و در نهایت ترور آنان شده است.»
جالب آنکه پس از انتشار بیانیه مفصل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی درباره جاسوسی آژانس برای اسرائیل، گروسی بلافاصله در همان روز بیستم خرداد، طی نشستی خبری در وین، ضمن تأیید ضمنی این موضوع، خود را در موضع طلبکار نشانده میگوید: «جمعآوری اسناد بسیار محرمانه آژانس از سوی ایران، برهمزننده اعتماد متقابل میان ایران و آژانس است و این اقدام میتواند تأثیری منفی بر بازرسیهای آژانس از ایران بگذارد!»
وی در بخش دیگری از همین نشست خبری گفته بود: «شواهد قاطعی وجود دارد که مطابق آنها، ایران به اسناد بسیار محرمانه آژانس بینالمللی انرژی هستهای دست یافته است. ما توانستیم بهروشنی تشخیص دهیم که این اسناد که متعلق به آژانس بودهاند در اختیار مقامهای ایرانی قرار گرفتهاند و این موضوع مایه نگرانی است!» این در حالی است که محتوای اسناد بهدست آمده و مدنظر ایران، درواقع چیزی جز مکاتبات محرمانه ایران و آژانس پیرامون برنامه صلحآمیز هستهای ایران که در اختیار اسرائیل قرار گرفته بود، نبود! بااینحال، این دلقک اسرائیلی، کشف رابطه آژانس و اسرائیل در موضوع جزئیات برنامه هستهای ایران را اسناد بسیار محرمانه آژانس خوانده و از قرار گرفتن آن در اختیار ایران ابراز نگرانی میکند!
بر این اساس، اکنون این سؤال مطرح است که کدام انسان عاقلی است که با وجود این سابقه و نتایج روشن از مذاکره با آمریکا و غرب، باز هم مذاکره با این موجودات زیادهخواه و به معنی واقعی کلمه وحشی را بهترین و حتی تنها گزینه پیشروی کشور در شرایط حاضر اعلام کند؟ حرف از بستن دریچه گفتوگو نیست و جمهوری اسلامی با منطق انسانی، اخلاقی و مسلط خود، همواره اهل گفتوگو بوده است. ولی اکنون این یک سؤال جدی است: حالا که نه اروپا و نه آمریکا از هیچ ما بهازای اقتصادی و حتی امنیتی قطعی، در قبال واگذاری امتیازات جدید از سوی ایران در بستر مذاکرات، حتی حرف هم نمیزنند و برای مذاکرات جاری در همین دولت، رسماً به اذعان طرف غربی، به عنوان تله و ابزار فریب ایران استفاده شده است، چرا غربگرایان باز هم امتیاز دادن بیشتر از سوی ایران و مذاکره مستقیم با آمریکا را برای کشور تجویز میکنند؟ بهراستی آیا اینان با منافع شخصی و مایملک خصوصی خود هم حاضرند چنین رفتاری که با منافع ملی میکنند، داشته باشند؟! فاعتبروا یا اولی الابصار!