راههای وسوسه شیطان
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
پس از امام زمان کسی عالمتر از شیطان نیست!
بعد از امام زمان، احدى عالمتر از ابلیس نیست که راه و چاهها را بلد باشد. مرحوم نراقی در جامعالسعادة میفرماید: شیطان، نود و نه راه شرعی اقامه میکند که در راه صدم شما را فریب دهد. مثلاً اگر شما بخواهید که بلند شوید و دو رکعت نماز شب بخوانید، شیطان میگوید: عزیز من! نمیخواهد بلند شوی؛ لاغر میشوی. بخواب و واجبات را انجام بده. بخواب که بتوانی اوّل صبح و سر وقت بلند شوی! نماز شب که واجب نیست. خودت را خسته میکنی و از کارهای واجبت باز میمانی! مخصوصاً اگر شاگرد کسی باشد، به او میگوید: اگر بخوابی، فردا درِ دکان استادت، خوابت میبرد و حقّالناس میشود، مدیون میشوی...!
شیطان تمام دستوراتی را که انبیا دادهاند، کاملاً بلد است. از این نصیحتهای عجیب میآورد تا تو را زمین بزند. اگر از یک اهل علم هم بپرسی، میگوید: هیچ کدام از این حرفها خلاف اصول نیست. بعد روایت میگوید: وقتی که دوباره بخوابی، «بالَ فی اُذُنِهِ».1 شیطان میآید و داخل گوش تو، ادرار میکند! سپس افتخار و ذوق میکند که یک نفر را از نماز شب انداخته است.2
میدانید شیطان چگونه آدم را صید میکند؟ او که یکدفعه نمیگوید: نماز جماعت نخوان! بلکه اوّل میگوید: نماز جماعت برو، آقاجان! نماز اوّل وقت و جماعت را بخوان؛ ولی نماز شب را امشب نمیخواهد بخوانی. فردا تو باید برای زن و بچّهات کار کنی. نیاز به استراحت بیشتری داری!... وقتی نماز شب را از شما گرفت و این مانع گناه برداشته شد، آن وقت سراغ نماز جماعت میآید و میگوید: آقاجان! نماز جماعت دیگر چه صیغهای است؟! برو همانجا که حوائج مردم را برمیآوری، نماز اوّل وقت بخوان. نمیخواهد دنبال ثواب جماعت باشی. برآوردن حوائج مردم، در رأس عبادات است. مردم را به خاطر نماز جماعت معطّل نکن...!
جوانی از یکی از مراجع تقلید سؤال کرده بود: آقا! من نماز فُرادا که میخوانم، حضور قلب بیشتری دارم. حالا چه کنم؟ نمازم را به جماعت بخوانم یا فُرادا؟ (این حرف، دیگر از شاهکارهای ابلیس است) ایشان چون اهل بخیه بود، یک جواب فنّی به او داد و فرمود: «خیر! باز هم نماز جماعت- به دلیل همان فضائلی که از اهلبیت: رسیده است- بر نماز فُرادای با حضور قلب، برتر است». چرا؟ چون شیطان، اوّل در جماعت وارد کار شده و نمیگذارد مراقبه داشته باشی. همین که وارد نماز شدی، تو را به بازار و مدرسه و چایخانه و... میبرد. بعد هم مدام در دلت وسوسه میکند که: آقا! نماز جماعت چیست؟! تو که در جماعت حضور قلب نداری، برو نمازت را با حضور قلب بخوان. از آن طرف، وقتی میخواهی نمازت را فُرادا بخوانی، خودش را عقب میکشد و میگذارد تا یک نماز باحال بخوانی و میگوید: برو یک نماز با حضور قلب بخوان و در نماز فُرادای تو، هیچ وسوسهای نمیکند. بعد در اینجا، دوباره وسوسه میکند و میگوید: دیدی به صورت فُرادا، چه نماز خوبی خواندی!؟ خب، آدم وقتی این نماز را با نماز جماعتش مقایسه میکند، امر برایش مشتبه میشود که نماز فُرادا، بهتر از جماعت است. عجب! امّا آیا واقعاً نماز فُرادا، ثوابش بیشتر از جماعت است؟!3
تلاش شیطان برای توقّف مؤمن
دائماً این آیه: (وَ لا تَكونوا كَالَّتی نَقَضَت غَزلَهَا مِن بَعدِ قُوَّةٍ أَنْكاثًا)4 را در خاطر داشته باشید. به رفقای عزیز، توصیه میکنم که اگر شما «بنا و ساختمان» را در اثر مجاهدات و عبادات و مراقبت، قدری بالا بردید، شیطان، اگر زورش برسد، نمیگذارد بنا را بالاتر ببری و حتّی شما را خدای ناکرده به یک معصیتی مبتلا میکند که بنا را خراب کند و از بیخ و بن برکَند.
اینگونه است که ما هم مصداق (وَ لا تَكُونوا كَالَّتی نَقَضَت غَزلَها) میشویم. اینگونه میشود که تمام بافتههایی که ما با زحمت بافته بودیم، همه بر باد فنا میرود. شیطان اگر نتوانست این کار را بکند، تلاش میکند که سیْر شما را به انواع حیلهها و به انواع القائاتی که به شما القا میکند، بطی و کُند نماید.5
مناظرۀ یک عاقل با شیطان
خدا حاج سیّد مهدی قوام6 را رحمت کند! گفت: یک وقت، شیطان سراغ کسی رفت و او را وسوسه کرد و گفت: این همه پروردگار را خواندی، این همه گفتى الله، پس چه طور شد؟ نتیجهاش کجاست؟ شخص عاقلی بود که در جواب وسوسۀ شیطان گفت: اگر پروردگار عزیز- جلّ و عزّ- دعای مرا مستجاب هم نکند، اوّلاً حتماً مصلحت ندیده و در ثانی، ما دعای غیرمستجاب نداریم: یا این که گناهان شما در اثر آن دعا پاک میشود و یا آن دعا را ذخیرهای برای آخرت شما قرار میدهند و یا این که حاجتتان را بالفعل به شما میدهند، هرچند که عامّۀ مردم، دعای مستجاب را آن دعایی میدانند که خواستهشان همین الآن به آنها داده شود. در آخر هم به شیطان گفت: ای خبیث! اگر فرضاً خدا دعای مرا مستجاب نکند، به من که اعطای کمال وجود کرده است، به من که عقل داده، به من که سلامت داده و...! یک چنین مولایی را نباید خواند و عبادت کرد؟ او صلاح نمیداند که حالا این حاجت من روا شود، یا شاید در طول زمان حاجت من روا شود.7
چیستی مراقبه
یک شب من گفتم: پروردگارا! مراقبه چگونه است؟ همان طوری که در حال استراحت بودم، چرتم برد. یکدفعه دیدم باران، مثل سیل از آسمان میبارد. کسی آمد و کنارم ایستاد؛ ولی من [که ابتدا] توجّهم به باران بود، تا به او نگاه کردم و رویم را برگرداندم، باران قطع شد. به من فهماندند که مراقبه چیست و چگونه است. مقام مراقبه، این است که همانطور که به باران توجّه داشتی، خود را مدام در حضور و محضر حق تعالی بدانی و ببینی؛ ولی بِدان که اگر «یک آن» غفلت کنی، فیض قطع میشود، آقاجان!8
مراقبه برای زنده نگه داشتن دل با توجّه قلبی
مرحوم آیتالله حاج میرزا جواد آقاملکی تبریزی میفرماید: در این ماه [رجب] باید در مقام مراقبه باشید که قلب را زنده نگه دارید. غرض از احیا گرفتن در این لیالی- مثلاً شب اوّل یا شب پانزدهم ماه رجب- برای این است که قلب شما متوجّه ذکر پروردگار باشد و شما قلباً متذکّر باشید. اگر شما قلباً در مقام مراقبه نباشید، مثل این است که کسی با شما صحبت کند؛ امّا شما مدام این طرف و آن طرف را نگاه کنید و حواستان پرت باشد. خب، این بد است! پس شما باید قلباً متوجّه پروردگار باشید.
مقصود از احیای شبهای خاصّ این ماه، احیای قلب است و حیات قلب، منوط به ذکر و فکر است. قلب غافل، مثل شخص مرده است که به هیچ دردی نمیخورد. اشخاصی هستند که بلند میشوند برای تهجّد؛ امّا تمام صفحۀ دل و صفحۀ فکرشان مشغول است. اینها دورند. پروردگار، اینها را بیدار کرده است؛ امّا در یک مرتبۀ پایینتری.
مرحوم ملکی در ادامه میفرماید: «وَ المَشغولُ بِغَیرِ رِضی الله مِن المَکروهاتِ أدوَن مِنَ المَیِّت».9 [یعنی] محرّمات که جای خود دارد؛ اگر کسی مشغول به مکروهات هم باشد، قلبش غافل است و از مُرده هم پایینتر است. با توجّه به این که ایشان مجتهد در فقه بود، میفرماید: اگر در ماه رجب، اعمال حرام از کسی سر بزند، ممکن است به سوءخاتمه مبتلا شود.10
نشانههای محبّت به خدا
برای محبّت نسبت به پروردگار، علامتهایی وجود دارد که بزرگان آنها را شمردهاند. اوّل، این که محبّت خدا «شریک» ندارد؛ یعنی نمیتوان در کنار محبّت خدا، به دنیا هم محبّت داشت. من باید بدانم که دو محبّت در یک دل، جا نمیگیرد (ما جَعَلَ الله لِرَجُلٍ مِن قَلبَینِ فی جَوفِهِ؛11 خدا برای هیچ کس، دو دل در سینهاش قرار نداده است). هر کسی، تنها یک دل دارد و باید فقط یک دوست داشته باشد.
اندر یک دل، دو دوستی ناید خوش
ما را خواهی، خطّی به عالم در کش12
... دومین مورد از علائم محبّت، دوست داشتن وسایل رفتن و رسیدن به سوی محبوب است. اگر من بخواهم به محبوب برسم، باید در نماز جماعت شرکت کنم. پس باید نماز را دوست داشته باشم؛ چون این نماز است که مرا به محبوبم میرساند... وسایل حرکت به سوی محبوب را که طاعت و بندگی است، باید از صاحب شرع بگیرم و دوست داشته باشم.
امّا سومین علامت محبّت خدا چیست؟ دوری جستن از موانع است؛ یعنی سوراخ کیسه را باید بدوزی.
موانع تا نگردانی ز خود دور
درون خانۀ دل، نایدت نور 13
آخر من چرا نمیتوانم بپرم!؟ معلوم میشود مانعی در کارم وجود دارد که نمیگذارد من اوج بگیرم.14
معنای دوستی با خدا
دوستی [خدا] به چیست؟ شخصی آمد و از آقای آملی پرسید: دوستی خدا چه معنایی دارد؟ ایشان فرمودند: آیا تا حالا با کسی آنقدر رفاقت کردهای که به او محبّت داشته باشی؟! حالا بگو ببینم اگر آن رفیقت چیزی به تو بگوید و تو خلاف آن را انجام دهی، بینی و بینالله آیا از تو گله نمیکند که: چه محبّتی داری که از امر من تخلّف میکنی؟! این چه محبّتی است؟! محبّت پروردگار هم در اطاعت از فرامین اوست و اگر اطاعت کردی، مُلک و ملکوت در تصرّف توست.15
دلیل کوتاه خداشناسی
یک روز، دکتر بسیار خوبی به من گفت: یک دلیل مختصر به من ارائه کن که خدا هست. من هم گفتم: چشم! «البَعرَةُ تَدُلُّ عَلَى البَعيرِ وَ الرَّوثَةُ تَدُلُّ عَلَى الحَميرِ وَ آثارُ القَدَمِ تَدُلُّ عَلَى المَسير، فَهَيكَلٌ عِلوِیٌّ بِهذِهِ اللَّطافَةِ وَ مَركَزٌ سِفلِیٌّ بِهذِهِ الكَثافَةِ، كَيفَ لا يَدُلّانِ عَلَى اللَّطيفِ الخَبيرِ؟!».16 اگر در راهی، سرگین ریخته باشد، دلیل بر این است که گوسفندی از آنجا گذشته است. اگر فضولات گاو افتاده باشد، یعنی گاوی عبور کرده است. خب! این سماوات و ماه، نشانۀ چیست؟ آیا بر خدا دلالت ندارند؟! 17
فطری بودن معاد
یک وقت کسی پرسید: دلیل ساده بر معاد چیست؟ گفتم: دلیلش در خودت است! تمام غرایز ما را دنیا نمیتواند اشباع کند. هرچه شما دلت بخواهد، اینجا میسّر نیست. در هر قشری که باشی، باز هم خانه و مسکن، اهل و عیال و دیگر نعمتهای دنیوی نمیتواند شما را اشباع کند. عقل میگوید: باید ماورای این عالم، عالمی باشد که غرایز ما را اشباع کند. در بهشت، هرچیزی که دلت بخواهد، فراهم است. مثلاً اراده میکنم که امروز، تمام اهل بهشت را مهمان کنم. میتوانی، قوّۀ خلاقیّت داری! این، راحتترین دلیل برای اثبات معاد است.18
نشانۀ قبولی نماز
اگر موقع نماز، به واسطۀ مناجات ربّ العزّ، در نفْس و در قلبت حلاوت ایجاد شد، این را بِدان که او تو را در تکبیرت تصدیق کرده است. بدان تو از آنهائی هستی که پروردگار گفته است: بارکالله! راست میگویی! اللهأکبر را درست گفتی! امّا اگر خدای نکرده دیدی حواست این طرف و آن طرف است، از مناجات لذّت نبردی، بلکه وقتی سلام نماز را گفتی، لذّت بردی، بِدان که از درگاه ربّالعالمین مطرودی! بِدان که این دلیل است بر این که بر تو خطاب «یا خادع!»19 شده است. آن وقت باید توبه کنی، داداش جون!20
توکّل و بیتوجّهی به اسباب
مرحوم آیتالله شیخ محمّدحسن مامقانی- که در بزرگی و دانش، یکی از آقایان مراجع بوده- به پسرش شیخ عبد الله مامقانی- که او هم مجتهد بوده- وصیّت میکند: ای پسرم! پیغمبر فرمود: «با توکّل، زانوی اُشتر ببند».21 این، مال متعارف مردم است، برای حفظ نظام این جهان است؛ برای این که نظام بر روال قواعد و قوانین عادی خود سیر کند و به مستقرّش برگردد، و الّا کسانی هستند که تنها به خدا توجّه دارند و لاغیر و به اسباب اصلاً توجّهی ندارند؛ «وز سبب سوزیش سوفسطائیم».22 اصلاً من آن را میخواهم که: «اعرِفوا الله بِالله»23 یعنی خدا را با خدا بشناسید. این، مقام اولیای خداست. مثلاً چه کسی در باطن شما تصرّف میکند؟ این قبض و بسطهایی که در قلب شما پیدا میشود، چه کسی ایجاد میکند؟ خدا میکند! اوست اوّل، آخر و وسط.24
پانوشتها:
1- در روایتی از امام صادق علیهالسلام آمده است: «إنَّ العَبدَ يُوقَظُ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِنَ اللَّيلِ فَإن لَم يَقُم أتاهُ الشَّيطانُ فَبالَ فی اُذُنِهِ؛ همانا بنده در شب، سه بار بیدار مىشود و اگر برنخیزد، شیطان نزد او مىآید و در گوش او ادرار مىکند» (الکافی: ج۳ ص۴۴۶ ح۱۸). 2- مواعظ: ج۴ ص۲۲۸. 3- مواعظ: ج۳ ص۳۵. 4- {و مانند آن [زنى] نباشید که رشتۀ خود را پس از محکم بافتن، [یکى یکى] از هم مىگسست} (نحل: آیۀ ۹۲). 5- مواعظ: ج۳ ص۱۶۱. 6- حجّتالاسلام سیّد مهدی طهنسب (قوام) فرزند سیّد اسماعیل مشهور به حاج قوام واعظ (۱۲۷۹- ۱۳۴۲ ش) که از وعّاظ دانشمند و وارسته که در قم مدفون است. 7- مواعظ: ج۱ ص۲۳۷. 8- مواعظ: ج۳ ص۸۶. این مطلب در کلام حجج اسلام: محمّدعلی جاودان و سیّد عبّاس قائممقامی نیز آمده است. 9- المراقبات: ص۷۹- ۸۰. 10- مواعظ: ج۱ ص۱۸۹. 11- فاطر: آیۀ ۲۸. 12- رباعیّات، ابوسعید ابوالخیر: ش ۳۶۵. 13- گلشن راز: ص۸۳. 14- مواعظ: ج۴ ص۶۱- ۶۶. 15- مواعظ: ج۴ ص۲۳۹. 16- «سرگین شتر بر وجود شتر دلالت دارد و سرگین الاغ بر وجود الاغ و جای پا بر وجود راه. حال، آسمانى به این ظرافت و زمینى به این ضخامت، چگونه بر موجودى لطیف و آگاه دلالت نکند؟!» (جامع الأخبار: ص۳۵ ح۱۳از امام علی علیهالسلام). 17- مواعظ: ج۴ ص۲۰۰. 18- مواعظ: ج۳ ص۱۴۲. 19- {إنَّ المُنافِقينَ يُخادِعونَ الله وَ هُوَ خادِعُهُم وَ إذا قاموا إلَى الصَّلاةِ قاموا كُسالی يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذكُرونَ الله إلّا قَليلاً} (نساء: آیۀ ۱۴۲). 20- مواعظ: ج۲ ص۱۱۰. 21- مثنوی معنوی: دفتر اوّل، بخش ۴۵. اصل بیت، چنین است: «گفت پیغامبر به آواز بلند / با توکّل زانوی اُشتر ببند». 22- مثنوی معنوی: دفتر اوّل، بخش ۲۴. اصل بیت، چنین است: «ز سبب سوزیش من سوداییام / در خیالاتش چو سوفسطاییام». 23- الکافی: ج۱ ص۸۵ ح۱ (از امام علی علیهالسلام). 24- مواعظ: ج۱ ص۱۳۰.