سرزمین مقدس فلسطین(شبهه ها و پاسخ ها)
شبهه: با توجه به اینکه قرآن به بنیاسرائیل میگوید وارد سرزمین مقدس شوید (مائده/21) آیا این حقانیت یهودیان و بنیاسرائیل در تسلط آنها بر قدس و سرزمینهای خودشان را ثابت نمیکند؟ پس دیگر نباید بگوییم سرزمینهای اشغالی، زیرا این منطقه را خدا به آنها داده.
پاسخ: حضرت یعقوب(ع) بهخاطر قحطی ناچار شد از فلسطین به مصر مهاجرت کند.(۱)
در زمان حضرت یوسف و سالها پس از آن بنیاسرائیل(۲) در مصر زندگی راحتی داشتند تا زمانی که قِبطیان (ساکنان اصلی مصر) آنان را به بردگی گرفتند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه خداوند به وسیله حضرات موسی و هارون(ع) آنها را از اسارت فرعون نجات داد.(۳)
خداوند به بنیاسرائیل دستور داد که به فلسطین بروند و دوباره در آنجا ساکن شوند. در آن زمان گروهی زورگو و ستمکار (عمالقه) ساکن فلسطین بودند. لازمه داخل شدن بنیاسرائیل به فلسطین، جنگ با آنها بود. بنیاسرائیل با فرمان جهاد مخالفت کردند و خطاب به حضرت موسی(ع) گفتند: تو و خدایت بروید و با آنها بجنگید. پس از بیرون کردن آنها ما داخل این شهر خواهیم شد! خداوند به خاطر این نافرمانی، بنیاسرائیل را مجازت و به مدت چهل سال در بیابان (صحرای سینا) آواره کرد.(4)
فرمان الهی جهاد و ورود به سرزمین مقدس
حضرت موسی(ع) به بنیاسرائیل فرمود: «یا قَوْمِ اُدْخُلُوا اَلْأَرْضَ اَلْمُقَدَّسَهَ اَلَّتِی کَتَبَ اَللّهُ لَکُمْ»(5)
برخی این آیه را بدین شکل ترجمه کردهاند: «ای قوم من، به سرزمین مقدسی که خداوند سند آن سرزمین را به نام شما نوشته است، وارد شوید...». سپس از این ترجمه نتیجه گرفتهاند: خداوند فلسطین را به بنیاسرائیل یا همان یهودیان اعطا کرده است؛ لذا نمیتوان آنها را اشغالگر فلسطین دانست! این در حالی است که هم ترجمه بالا و هم استدلالی که مبتنی بر آن است، هر دو نادرست هستند. در رابطه با چرایی نادرستی آن دو، به چند نکته اشاره میشود:
آنچه خدا در رابطه با آن سرزمین برای بنیاسرائیل واجب کرده، محذوف است و در کلام ذکر نشده است.
در حقیقت، پس از فعل «کَتَبَ» یک ضمیرِ مُستَتِر (پنهان) که مفعول آن بوده، وجود داشته که حذف شده است: کتبه الله لکم: مقرر کرده است «آن» را خداوند برای شما.(۶) مراد خداوند از «آن» چیست؟ به عبارت دیگر، خداوند چه چیزی را برای بنیاسرائیل مقرر کرده است: سرزمین مقدس یا چیز دیگری را؟ با دقت در آیه و همچنین آیات بعدی آن، مشخص میشود که مراد از «آن»، «داخل شدن در سرزمین مقدس» است؛ نه خود آن سرزمین؛ یعنی خداوند داخل شدن در سرزمین مقدس را بر بنیاسرائیل واجب کرده است.(7) مراد از «کَتَبَ» در این آیه، «فرماندادن» و واجبکردن است؛ (8) بنابراین، خداوند به بنیاسرائیل فرمان داده و بر آنها واجب کرده است که با اهل سرزمین فلسطین بجنگند تا تسلیم شوند و مبادا در این جنگ به دشمن پشت کنند و به عقب برگردند؛ چرا که در این صورت از زیانکاران خواهند شد.(۹)
بنابراین، ترجمه آیه ۲۱ سوره مائده بر این پایه است: «ای قوم من! داخل شوید به سرزمین مقدسی که خدا جنگیدن برای داخل شدن به آن را بر شما واجب کرده است. مبادا به عقب برگردید و فرار کنید که از زیانکاران خواهید شد.»(10) همانطور که مشخص است این آیه در رابطه با صدور حکم جهاد برای بنیاسرائیل است و با مالکیت این قوم نسبت به سرزمین مقدس (فلسطین) ارتباطی ندارد.
بنیاسرائیل، مردود در امتحان الهی
حتی اگر فرض کنیم مراد حضرت موسی(ع) این بوده که خداوند سرزمین مقدس را برای بنیاسرائیل مقرر کرده است، نه داخل شدن به آن را (که در برخی از ترجمهها چنین آمده )، باز آیه بدینمعنا نیست که یهودیان برای همیشه مالک آن سرزمین میباشند؛ لذا خداوند در چهار آیه بعد، از محرومیت چهلساله بنیاسرائیل از سرزمین مقدس و آوارگی آنها در صحرای سینا خبر داده است. این یعنی تا زمانی که بنیاسرائیل مطیع فرمانهای خداوند و پیامبران او باشند، اجازه دارند در سرزمین مقدس زندگی کنند؛ درغیر این صورت زندگی آنها در این سرزمین به تعبیر قرآن حرام است.(11)
در پایان تذکر این نکته بایسته است که همه وعدههای خداوند به بنیاسرائیل مشروط بودهاند.(۱۲) به این مطلب، هم در آیههای ۱۲ و ۱۳ سوره مائده و هم در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، سِفر تثینه، باب ۱۱ و سِفر یوشع، بابهای ۲۳ و ۲۴ اشارهشده است.
پینوشتها:
۱. یوسف، آیه ۹۹. 2. اسرائیل لقب حضرت یعقوب(ع) و بنیاسرائیل به معنای فرزندان آن حضرت است. 3. طاهری آکِردی، محمدحسین، یهودیت، قم، نشر المصطفی، ۱۳۹۰ ش، ص ۲۹-۳۷. 4. مائده، آیههای ۲۱-۲۶. 5. مائده، آیه ۲۱. 6. طنطاوی، محمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، قاهره، نهضه مصر، ۱۹۹۷ م، ج۴، ص ۱۰۶: مفعول کَتَبَ محذوف. «أى کتب لکم أن تدخلوها و فرض علیکم دخولها»؛ دره، محمدعلی طه، تفسیر القرآنالکریم و اعرابه و بیانه، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۳۰ ق، ج۳، ص ۶۸. 7. مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل، بیروت، داراحیاء التراث العرب، ۱۴۲۳ ق، ج۱، ص ۴۶۵: «الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ یعنى التی أمرکم اللّه- عز و جل- أن تدخلوها... و لا ترجعوا وراءکم بترککم الدخول»؛ سمرقندی، نصر، بحرالعلوم، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق، ج۱، ص ۳۸۱: «الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ یعنی التی أمرکم اللّه أن تدخلوها.» 8. طبری، جامعالبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ ق، ج۶، ص ۱۱۱: «و کان السدی یقول: معنى «کتب» فی هذا الموضع بمعنى «أمر» «... ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ التی أمرکم الله بها.» 9. ماتریدی، محمد، تأویلات أهل السنه، بیروت، دارالکتب العلمی، ۱۴۲۶ ق، ج۳، ص ۴۹۰: «کتب اللّه علیکم قتال أهل تلک الأرض؛ لیسلموا و هو کقوله: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ... » بقره، آیه ۱۹۳. 10. شاید کسی اشکال کند و بگوید: فعل «کتب» اگر با حرف جر «علی» متعدی شود به معنای واجب کردن است، اما در این آیه با «ل» متعدی شده است؛ اما این اشکال وارد نیست. علت اینکه «کتب» در این آیه با «ل» متعدی شده، این است که مشخص شود: این وجوب به سود و منفعت خودشان است (تضمین نحوی یا اشراب). طنطاوی، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج۴، ص ۱۰۶. 11. مائده، آیه ۲۶. 12. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ ق، ج۵، ص ۲۸۹.