مسئولیت هنـرمندان در قبال یک حماسه قهرمانانه
آرش فهیم
بخش پایانی
بعد از پایان هر جنگ و صدور فرمان آتشبس، جنگ در میدانهای دیگر ادامه پیدا میکند؛ یکی از مهمترین میدانها، روایتگری و ثبت در تاریخ است. جنگ 12 روزه هم با همه سیاهی، سرخی، سپیدی و نورانیتاش یک نقطه عطف در تاریخ ماست. بدون تردید، آیندگان درباره این جنگ و اتفاقات آن، خیلی صحبت خواهند کرد و درباره ما و رفتار و کنشها و واکنشهایمان در این بزنگاه، قضاوت خواهد شد. به همین دلیل هم آثار هنری در این باره، فقط محدود به زمان حال نیستند، بلکه اسنادی برای تاریخ به حساب میآیند. هنرمندان فقط روایتگر و زیباییشناس نیستند، بلکه تاریخنویس و آیندهساز هم هستند.
این روزها هنرمندان، فیلمسازان و مراکز و نهادهایی در حال نگارش طرح یا فیلمنامه و برنامهریزی برای تولید فیلم یا سریال درباره جنگ اسرائیل و ایران هستند. سیروس مقدم کارگردان مجموعه «پایتخت» گفت که احتمالاً در فصل هشتم این سریال به این جنگ پرداخته خواهد شد و بنیاد سینمایی فارابی هم طی فراخوانی از فیلمسازان برای ارائه پیشنهادها و طرحهایشان جهت ساخت فیلم درباره جنگ 12 روزه دعوت کرد. احتمالاً در ماهها و سالهای آینده فیلمهای سینمایی و مستند و سریالهایی درباره این جنگ خواهیم دید. اما چه مسائل و نکاتی باید در نظر گرفته شود تا در پروژهها و برنامههایی که درباره این بخش مهم از تاریخ ما تولید خواهد شد، شاهد نتایج بهتری باشیم و اگر نهادها و سازمانهایی بر این تولیدات سرمایهگذاری میکنند، بودجهها بر باد نرود؟
بخشنامه، سفارش یا...؟
«سعید مستغاثی» منتقد و مدرس سینما در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «به نظرم با کارهای بخشنامهای نتیجه کار سفارشی از آب در میآید. هنرمند، برنامهساز یا فیلمساز باید با احساس و اعتقاد عمیق کاری را انجام دهد تا تأثیرگذار باشد. نمونهاش همین کاری بود که محسن چاوشی انجام داد؛ ترانه «علاج» خیلی دلی است. یعنی چاوشی درک کرد که در شرایط جنگی باید با آهنگی به مردم قوت قلب دهد و کید و ضعف دشمنان را برملا سازد. در این وضعیت، او نگاه نمیکند که بخشنامه چه میگوید و بودجه چقدر است و... برای او فقط انجام شدن این کار و بموقع بودنش مهم بوده.»
رئیس پیشین انجمن منتقدان تأکید میکند: «هر جا فعالیت فرهنگی و هنری تأثیرگذاری اتفاق افتاده، دلی بوده است. برای اینجور کارها فرد باید دغدغه داشته باشد و با سفارش نمیتوان به نتیجه رسید. در دوران دفاع مقدس هم اینگونه بود؛ اگر فیلمهایی مثل «وصل نیکان» و «از کرخه تا راین» توانستند تردید را به تصویر بکشند به این علت بود که - به تعبیر شهید آوینی - خود حاتمیکیا این تردیدها را داشت. وقتی یک کار هنری از دل برمیآید، بر دل هم مینشیند.» نویسنده کتاب «حکایت سینماتوگراف» درباره اولویتها در تولیدات هنری پیرامون جنگ اسرائیل و ایران بیان میکند: «به نظرم تعیین اولویت، سرکوب احساسات است؛ اولویت را باید خود هنرمندان تعیین کنند. فرض کنید اگر من یک روز صبح بیدار شدم و دیدم فرماندهان و دانشمندان به شهادت رسیدهاند و برای من به یک دغدغه تبدیل شده، باید درباره همان کار کنم. یا اتفاقاتی که در این جنگ برای همسایه، همشهری و هموطن رخ داد، مملو از بار دراماتیک است؛ بنابراین، اولویت را حس و تجربه هنرمندان تعیین میکند. یک موقع است شما میخواهید راجع به تاریخ ایران باستان فیلم یا سریال بسازید. در این شرایط میتوانید بر اساس تحقیقات، اولویت تعیین کنید. اما شرایط جنگی فرق میکند؛ همه ما به شکلی جنگی که حدود یک ماه قبل اتفاق افتاد را حس کردیم. مثلاً افرادی موقع حمله اسرائیل به ساختمان شیشهای صداوسیما آنجا بودند و آن شرایط را تجربه کردند و مثلاً شهید رجبنیا کنارشان بود، اولویتشان میشود همان موضوع و آن شهید.»
رساندن صدای اعتراض به جشنوارهها
ماههای اخیر صحنه بسیاری از محافل و جشنوارههای فرهنگی و هنری در سطح جهان، فرصتی برای اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی علیه ملت فلسطین بوده است. به طور مثال، اخیراً در کنسرت گروه پانک باب وایلن در جشنواره موسیقی گلاستنبری در بریتانیا، شعارهای مرگ بر اسرائیل و زندهباد فلسطین سر داده شد. همچنین در جشنواره موسیقی پرایمورا ساوند بارسلون نیز امسال گروه ایرلندی فونتنز دیسی با نمایش پرچم بزرگ فلسطین و پیام «اسرائیل در حال ارتکاب نسلکشی است. از صدای خود استفاده کنید» روی صحنه حاضر شد. حتی در جریان جشنواره کن نیز جمعی از هنرمندان و فعالان سینما با امضای نامهای به حمایت از غزه و اعتراض به اقدامات اسرائیل پرداختند. این نامه توسط ژولیت بینوش، رئیس هیئت داوران جشنواره کن نیز امضا شد. نکته قابلتأمل این است که هنرمندان ایرانی حاضر در جشنواره کن، این بیانیه را امضا نکردند! سؤال این است که ماجرای جنایات اسرائیل و آمریکا علیه مردم ایران در جنگ 12 روزه را چگونه میتوان به جشنوارهها و محافل هنری جهانی کشاند؟
«سعید مستغاثی» در این باره میگوید: «متأسفانه برخی فیلمسازان ما که در این جشنوارهها پذیرفته میشوند اصلاً اینکاره نیستند و بعضاً دلشان آن طرف است و اساساً وطن و هممیهن برای آنها حسی برنمیانگیزد. اما میتوان این موضوع را نزد هنرمندان آزاده جهان برد، به شرطی که موضوع را برای آنها تبلیغ و معرفی کرد. مثلاً ویدئویی که از حمله به میدان تجریش منتشر شد، روی مردم جهان خیلی تأثیر گذاشت. این موضوعات باید با گفتمان و یا با فیلم و صدا و از طریق رسانهها در سطح جهانی پخش شود. همین فیلمهای مستند کوتاهی که دستبهدست گشت خیلی تأثیرگذار هستند. فراموش نکنید که توجه به ماجرای فلسطین هم زمان برد، یعنی پنج - شش ماه طول کشید تا اعتراض به کشتار در غزه به جشنوارهها رسید. به نظرم درباره جنگ ما هم به مقداری زمان نیاز داریم تا به محافل و جشنوارههای خارجی راه پیدا کند. البته خیلی از مردم جهان از رژیم صهیونیستی نفرت دارند، فیلمهایی که از شهروندان کشورهای مختلف در واکنش به این جنگ منتشر شده گویای خوشحالی آنها از هدف قرار گرفتن اسرائیل توسط ایران است.»
کارگردان «راز آرماگدون» تصریح میکند: «همه جهان به نحوی از اسرائیل، آمریکا و ترامپ زخم خوردهاند و انگار همه دلشان خنک میشود وقتی میبینند آنها آسیب میبیند؛ نگاه نکنید به یکسری از زامبیها مثل شازده قراضه که از اسرائیل یا از ترامپ حمایت میکنند، حتی خود مردم آمریکا هم از ترامپ دل خوشی ندارند. از اینرو خیلی راحت حرف ما را میپذیرند و فقط کافی است با انواع و اقسام تصاویر و خبرها به آنها خوراک بدهیم. دیگر سانسور هم برایشان کارگر نیست و شکست خورده است. طوری که حتی رسانههایشان هم گاهی به حقایق اعتراف میکنند. مثل والاستریت ژورنال که گفته در این جنگ موشکهای ایران چه دقت بالایی پیدا کردند یا اعترافشان به حجم بالای خسارتهای پایگاه العدید و... بنابراین در این سانسور عظیم خبری ما باید فعالیت قدرتمندی در عرصه رسانه داشته باشیم.»
روایت اول، روایت درست
بحث روایتگری و ساخت مستند درباره جنگ 12 روزه از اهمیت بالایی برخوردار است. اما مستندسازها باید بر چه مسائلی دقت کنند و چه نکاتی رعایت شود؟
«محسن یزدی» مستندساز و مدیر سابق شبکه مستند سیما به گزارشگر کیهان میگوید: «الان وقت آن است که روایت درست را انجام دهیم؛ روایتی که ۵ یا ۱۰ سال بعد دوباره حسرتش را نخوریم. مثلاً نگویند در جنگ ۱۲ روزه مردم در میدان آزادی علیه نظام شعار دادند. اما روایت درست، نیاز به امکاناتی دارد؛ ازجمله اطلاعات، تصاویر، مصاحبه، و دسترسی. صرف گفتن «روایت اول» کافی نیست. اگر کسی تصویر ندارد، اطلاعات ندارد، گفتوگو نمیگیرد، روایت اول چطور ساخته شود؟ در مقابل، روایت جعلی نیازی به اینها ندارد. روایت جعلی راحت ساخته میشود، بیزحمت و بیپروتکل و اگر ما بموقع فکر نکنیم، این روایت جعلی جا میافتد.»
وی همچنین به ضرورت تبیین مفاهیمی چون «همبستگی ملی» اشاره میکند: «ما میگوییم همبستگی ملی، اما آیا روشن کردهایم که ابعادش چیست؟ جایگاه آدم بیحجاب کجاست؟ وقتی حاجقاسم میگوید: او خواهر من است، ما هم باید چارچوب و گفتمان را تبیین کنیم. اینجا نیاز به گفتوگو، تفسیر و تفکر دارد. ما باید هنرمندان را از نظر فکری تغذیه کنیم. نمیشود همه چیز را به ذوق لحظهای واگذار کرد.»
یزدی، درباره اقتضائات روایتگری فرهنگی هم میگوید: «ما نمیتوانیم فقط از رسانه یا هنرمند طلبکار باشیم. نمیتوانیم از او بخواهیم روایت اول بدهد، وقتی هیچ ابزاری ندارد. تصویر ندارد، اطلاعات ندارد، گفتوگو نمیگیرد، کسی با او صحبت نمیکند. با رعایت همه پروتکلها هم اگر دسترسی نباشد، روایت ساخته نمیشود.»
وی همچنین اشاره میکند که رسانههای داخلی پس از مدتی هم بازتابدهی اخبار را کاهش داده بودند:
«از اواخر جنگ، پوشش رسانهای داخلی کمتر شده بود. این یک خطای راهبردی است. اگر تکرار شود، روایت میدان را دوباره میبازیم.»
یزدی تأکید میکند که اگر قرار است روایتی دقیق و اثرگذار ساخته شود، باید زیرساختهای آن فراهم گردد: «نه با شعار، نه با کلیشه. باید از خود بپرسیم: اگر رسانهها روایت نکردند، چرا؟ اگر هنرمند سکوت کرد، علتش چه بود؟ ما باید روایت را ممکن کنیم، نه فقط مطالبه.»
کشف فرصتهای تازه در دل بحران
پیروز واقعی جنگ، سمتی است که حقانیت خود را در تاریخ ثبت کند. هنرمندان، نویسندگان و اهالی رسانه در تثبیت پیروزی در جنگ 12 روزه و جنایات دشمنان ایران مسئولیت مضاعفی دارند؛ به علاوه، در این جنگ، فرصتهایی هم برای این قشر است که باید آن را کشف و فتح کنند. همچنانکه هنرمندانی اصلا در جنگها ظهور و بروز کردند و شاهکارهایی از دل آتش و دود و خون خلق شد.
«علیرضا سمیعی» نویسنده و پژوهشگر فرهنگی، در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «این جنگ نهتنها بخشی از واقعیت اجتماعی ما را آشکار کرد، بلکه محکی شد برای سنجش هنرمندان و نهادهای فرهنگی.»
او با تأکید بر اهمیت بازتاب فرهنگی مقاومت ایران در برابر رژیم صهیونی و آمریکا، از نقش برخی هنرها در روایتگری اینگونه یاد میکند: «در این جنگ، شعر، موسیقی، کارتون و تصویرسازی خیلی سریع وارد میدان شدند، درحالیکه سینما و رمان زمانبرتر هستند. برخی ممکن است کیفیت هنری این آثار را زیر سؤال ببرند، اما در شرایط خاص، جنبه رسانهای و تبلیغی آثار مهمتر از داوریهای فنی است.»
وی در ادامه، درباره سیاستهای تولید آثار بلندمدت فرهنگی مانند فیلم و رمان، بر دو نکته تأکید میکند: «اول اینکه باید کسانی وارد میدان تولید شوند که پیشتر در کارنامهشان سربلند بودهاند. دوم اینکه این آثار باید بر محور همان همبستگی و مبارزه واقعی مردم شکل بگیرند، نه بر اساس روایتهایی بیریشه و بیپیوند با واقعیت.»
سمیعی به این نکته هم اشاره میکند که از دل بحران، فرصتهای تازهای برای رشد فرهنگی پدیدار میشود و میگوید: «اگر ما در برابر بحرانها فرمهای تازهای در هنر پیدا نکنیم، از قافله عقب ماندهایم. آثار فرهنگی و هنری باید دقیق، صادقانه و مبتنی بر واقعیت باشند؛ وگرنه دروغ میگویند و از حقیقت آنچه بر ما گذشته عبور میکنند.»
فرصتی که خدا برای ما فراهم کرد
به طور کلی، جنگ 12 روزه اسرائیل و ایران، مقاومت سرافرازانه ملت ایران در این جنگ و حوادثی که در متن و حاشیه آن شکل گرفت، یک فرصت کمنظیر برای خلق آثار هنری ناب اجتماعی و ملی است.
«علی صفار هرندی» مستندساز و کارگردان «هزار و یک روز انقلاب» هم در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «از نگاه من آنچه بیش از هر چیز دیگری در این جنگ حامل نیروی دراماتیک است، اتحاد شکل گرفته بین مردم است. به نظرم این اتفاق، شاهکار هنری خداست. نیروی الهی، جامعه را به سمتی کارگردانی کرد تا اقشار مختلف مردم با یک گفتمان مشخصی همراهی کنند. انگار که خدا یک سوژه را، هم برای هنرمندان و هم تحلیلگرها آماده کرده و پیش روی آنها قرار داده تا از زوایای مختلف به آن بپردازند.»
کارگردان مستند «هزار و یک روز انقلاب» تأکید میکند: «مشکل این است که همواره دیگران، شبههنرهایی را به ضرب و زور القائات تولید میکنند؛ اما برای ما همه چیز آماده و جلوی چشممان است؛ اگر یک اپسیلون این اتفاقاتی که در جنگ 12 روزه رخ داد در جنگ جهانی دوم رخ داده بود غربیها خودشان را از طرح مسئله و ماجرای تاریخی خفه میکردند. البته ما هنوز در گرمای حادثه هستیم و اگر مقداری از هیجان قضیه کاسته شود و با نگاه زندگی عادی و روزمره که به مسئله نگاه کنیم وسعت و عمق ماجرا بیشتر برایمان پیدا میشود. لذا الان زمینهای فراهم شده و این در خاطره جمعی ما ثبت است و دیگر کسی نمیتواند این سرمایه را از ما بگیرد.»