هنوز...
ونوس جامیپور
هنوز میچکد از چشم ماه رخسارت
ستاره میشکند آن نگاه بیدارت
هنوز واقعه کربلا کمی گنگ است
چه اکتشاف غریبی است درک اسرارت
هنوز حادثه در حادثه هزاران سال
تلاش کرده جهانی به فهم گفتارت
اگرچه صاحب بازار شام میداند
اگرچه مسجد کوفه شود گرفتارت
فرشتگان الهی به حیرت افتادند
از آن صلابت از عقل و آیه سرشارت
چگونه سهم تو از خواهری مشخص شد
فدای دست و دل و دیده پرستارت
هنوز خطبه نخواندی که عرش میلرزد
چقدر پاک و نجیب است ذهن هشیارت
هلاک روضه زیبای ظهر عاشورام
هلاک هروله و حس و حال پیکارت
چه روشنایی سبزی خیال خورشید است
در انتظار طلوع و پگاه دیدارت
کجاست خانه اصحاب تا که برگردیم
کجاست روح اباذر؟ کجاست عَمّارت؟