کد خبر: ۳۱۵۲۰۵
تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۹
تابستان فرصت سبز مهارت‌آموزی و آمادگی برای آینده

رفع مشکل بیکاری جوانان با احیای شیوه استاد- شاگردی

تارا‌ وحیدی - بخش پایانی
سرگرمی ما در روزهای بلند تابستان، کارهای هنری مثل بافتنی، عروسک‌سازی، گوبلن‌دوزی و حتی لحاف‌دوزی بود. یک لحاف‌کرسی بزرگ داشتیم که بید سوراخ‌سوراخش کرده بود. سه، چهارنفره کشان‌کشان تن سوراخ شده و مجروحش را به میانه باغ کشیدیم. بابا گفت: «باید پنبه‌هایش را در بیاوریم و بزنیم.»
مرحله آخر سانت به سانت گره‌زدن نخ لحاف‌دوزی روی تن فراخ دو لحاف جدید بود تا پنبه‌ها در تن آن‌ها جمع نشوند و جای خودشان بایستند. با سوزن لحاف‌دوزی نقطه‌به‌نقطه نخ از تن لحاف رد می‌کردیم و گره می‌زدیم. آن‌قدر این کار را تکرار کردیم که از فشار سوزن لحاف‌دوزی یک فرورفتگی سر انگشتمان جا انداخت، مثل آشیانه یک پرنده! با خودکار آبی یک پرنده کنار فرورفتگی کشیدم. گل‌های دو لحاف جدید، سفید و ریز و نقطه‌ای بودند؛ مثل شکوفه‌های بهار.
پرنده‌ روی نوک انگشتم که از محل درد آفریده بودمش، موقع سوزن زدن به جسم پارچه‌‌ پر شکوفه، تصویر باشکوه بهار می‌شد در گرمای تابستانِ بوشهر که هر جانداری را می‌سوزاند.
ما همه‌ فصل‌های باغ به بهار فکر می‌کردیم، به آفریدن.
مادرم در گوشه معرکه‌ لحاف‌دوزی با کامواهای صورتی باقی‌مانده از ژاکتی که برایم پیش‌تر بافته بود، یک عروسک ریش‌ریش کاموایی با دو گیس صورتی بافته شده، درست کرد و جای چشمانش دو دکمه‌ مشکی براق گذاشت.
آن تابستان گوبلن گاو زرد در چمنزار را هم تمام کردم. بردیم قاب‌سازی. روی تنش اکلیل هفت‌رنگ ریخت و قابش گرفت.
من در تابستان‌های باغ، بهار را با پرنده‌اش، درست جای زخم انگشتانم موقع لحاف‌دوزی خلق کردم.
پاییز را در چمنزارِ گاو زرد و اکلیل‌های هفت‌رنگ با اولین کوک‌هایی که به تن یک گوبلن زدم، خلق کردم.
زمستان صورتی‌ام را با عروسک کاموایی مادرم خلق کردم.
ما در باغ همیشه رؤیاهای خودمان را کوک می‌زدیم و می‌آفریدیم. یک نوع آزادی خلاقانه و آفرینش هنری جمعی که بعدها در من باغ شعر و داستان و بافتنی و نقاشی کلاژ شد. این‌گونه سراسر زندگی‌ام روی هر زخمی کوک زدم و پرنده کشیدم. من همیشه امیدوارم به آفرینشی تازه‌ام.
اندیشه‌های طلایی
کتاب‌فروشی یکی از جذاب‌ترین کارهایی است که یک نوجوان می‌تواند با فعالیت در آن، در کنار همه مزیت‌های شاغل بودن، به دنیای هیجان‌انگیز کتاب‌ها هم پا بگذارد. 
محمدعلی ۱۷ سال دارد و این روزها مشغول کسب این تجربه فوق‌العاده است. از او می‌خواهم در مورد علت و حال‌وهوای کارکردنش برایمان بگوید، این‌طور توضیح داد: «من اصلاً دوست نداشتم به‌عنوان یک فرد تنبل شناخته شوم یا فقط به دنبال خوش‌گذرانی باشم، از طرفی هم می‌خواستم روی پای خودم بایستم و درآمد داشته باشم، به‌خاطر همین به سراغ کارکردن رفتم. اما به نظرم برای انتخاب شغل، علاقه خیلی مهم است. وقتی شغل کسی، جزو علایق او باشد، کمتر خسته می‌شود و حتی گاهی با کارکردن، تفریح هم می‌کند. به همین خاطر به سراغ کتاب‌فروشی رفتم و واقعاً از کارم لذت می‌برم. در کتاب‌فروشی چون باید به مردم کتاب معرفی کنم، قدرت بیانم بالا رفته و خیلی راحت‌تر می‌توانم با دیگران ارتباط بگیرم و اعتمادبه‌نفس زیادی در این زمینه پیدا کرده‌ام. گاهی هم که سرم خلوت می‌شود، می‌توانم کتاب بخوانم. به نظرم در کار کتاب‌فروشی می‌شود بهترین استفاده‌ را از وقت کرد.» اگر دوست دارید کاری که انجام می‌دهید با درس‌هایتان هم هماهنگ باشد، فعالیت‌های آموزش‌محور، جزو مشاغلی است که می‌تواند علاوه ‌بر درآمدزایی و کمک به دیگران، به رشد درسی‌تان هم کمک کند. به‌عنوان نمونه، چند نفر از نوجوان نخبه و المپیادی با پشتکار و همتشان مؤسسه آموزشی راه انداخته‌اند. 
مؤسسه آن‌ها یکی از گروه‌های موفق دانش‌آموزی است که در زمینه‌های آموزشی، فعالیت‌های جدی و مفیدی داشته‌اند. سید علی ۱۶ سال دارد و به‌عنوان مؤسس گروه شناخته می‌شود، سید سجاد و پویا نیز نوجوانانی هستند که مدیر و معاون آموزشی گروه هستند. سیدعلی، فعالیت‌های آموزشی مؤسسه‌شان را این‌گونه توضیح می‌دهد: «ما از گام‌های کوچک شروع کردیم. ابتدا تصمیم گرفتیم هرکدام در هر درس و مبحثی که مهارت داریم به دیگران در سطح مدرسه آموزش دهیم. تا قبل از پایان مدرسه‌ها و شروع تابستان تقریباً هفته‌ای سه کلاس، برای دوستان خود در مدرسه برگزار می‌کردیم. کلیپ‌های آموزشی زیادی هم در شبکه‌های مجازی منتشر کردیم که با استقبال زیادی همراه شد و از اینکه توانسته‌ایم به دانش‌آموزان بیشتری کمک کنیم، بسیار خوشحالیم. فعالیت‌های ما تا الان درآمدی نداشته است؛ اما دوست داریم بعد از کسب تجربه کافی در آینده حتماً وارد چنین فضائی شویم البته بیشتر به این دلیل که بتوانیم امکانات علمی را در اختیار تعداد بیشتری از دانش‌آموزانی که به معلم یا کتاب‌های کمک‌درسی دسترسی ندارند، قرار بدهیم. در کنار آن‌هم دوست داریم که فعالیت‌های خدمت‌محور بیشتری داشته باشیم و از همین تابستان نیز قرار است به اردوهای جهادی علمی برویم و برای دانش‌آموزان مناطق محروم تدریس کنیم.»
بهترین فرصت برای فعالیت هنری‌ 
تابستان فرصت مناسبی برای مهارت‌آموزی نوجوانان است. شرکت در کلاس‌های آموزشی متنوع، یادگیری مهارت‌های جدید، و انجام فعالیت‌های داوطلبانه می‌تواند به رشد فردی و اجتماعی آن‌ها کمک کند. همچنین، این فرصت می‌تواند به نوجوانان در کشف علایق و استعدادهایشان و آمادگی برای آینده شغلی کمک کند. 
مینا نادری دانش‌آموز دبیرستانی از هنرش استفاده می‌کند و با ساخت زیورآلات دست‌ساز در خانه، فرصت‌های فراغتش را می‌گذراند. وقتی در مورد علت کارکردنش پرسیدیم، دلایلش را این‌طور می‌گوید: «ابتدا تنها جذابیت کار، استقلال مالی بود و دوست داشتم درآمد کوچکی برای خودم درست کنم. اوایل همیشه به این فکر می‌کردم با پولی که به دست می‌آید چه کارهایی می‌توانم بکنم و چطور می‌شود پول را به بهترین نحو خرج کرد. اما بعد از مدتی جنبه مادی برایم کم‌رنگ شد و برای تفریح یا سرگرمی سراغ این کار می‌رفتم. البته انگیزه مالی همچنان همراهم بود و این هم از ویژگی ما نوجوان‌هاست که دوست داریم مستقل باشیم. بعد از چند ماه، انگیزه‌ام تغییر کرد و دیگر به‌جای هدف‌هایی مثل درآمد و یا سرگرمی، دوست داشتم هنرهای جدید یاد بگیرم و طرح‌های تازه‌ای بسازم. همین باعث پیشرفت من شد و حتی بعد از تابستان هم کارم را ادامه دادم. البته با برنامه‌ریزی، به‌راحتی می‌شود هم به درس رسید و هم‌کار کرد و از هر دو لذت برد.»
مریم امیری یک هنرمند، خانه‌دار و مادر سه دختر نوجوان در پاسخ به این سؤال که «چرا تابستان بهترین فرصت برای فعالیت‌های خانگی است؟» می‌گوید: «تابستان با روزهای طولانی و هوای گرمش، فرصتی ایده‌آل برای فعالیت‌های خانگی فراهم می‌کند. در این فصل، می‌توان از انرژی و انگیزه‌ ناشی از نور خورشید و تعطیلات برای انجام پروژه‌های خلاقانه مثل نقاشی، باغبانی، یا مرتب‌سازی خانه استفاده کرد. بچه‌ها در تعطیلات تابستانی هستند و می‌توانند در فعالیت‌های خانوادگی مثل آشپزی یا ساخت کاردستی مشارکت کنند که هم سرگرم‌کننده است و هم ‌پیوندهای خانوادگی را تقویت می‌کند. علاوه ‌بر این، آب‌وهوای مناسب امکان خشک‌شدن سریع رنگ، چسب یا مواد دیگر را فراهم می‌کند و پروژه‌های خانگی را آسان‌تر می‌سازد. تابستان، با فضای آرام و پرنشاطش، بهترین زمان برای تبدیل خانه به فضائی دلپذیرتر و کاربردی‌تر است.»
حرفه‌آموزی در تابستان زیر سایه استادکار
درست است حالا تابستان‌ها تبدیل شده به زمان استراحت بچه‌های نازپرورده اما هنوز که هنوز است در گوشه‌وکنار شهرمان خانواده‌هایی هستند که مانند گذشته پایبند رابطه استاد- شاگردی بوده و سعی می‌کنند با برنامه‌ریزی دقیق برای بچه‌ها آنها را به سمت یک آینده تضمین شده هدایت کنند.  از ساعتی که آفتاب شروع روز را نوید می‌دهد، چند ساعتی گذشته است و مهدی با لباس‌های روغنی و سیاه مشغول آب‌وجارو کردن جلوی مغازه است. درست است که کار هنوز شروع نشده، اما به‌خاطر تمیزکاری‌های مغازه و شستن ابزار کار، تمام دست و بالش روغنی و سیاه است. اصلاً انگار رنگ‌گرفته است، اما نه از آن خجالت‌زده است، نه پنهانش می‌کند، بلکه با افتخار نشان می‌دهد و می‌گوید: «بابام می‌گوید: مرد باید دست‌هایش روغنی و سیاه باشد؛ یعنی تازه از چاله درآمده و دنبال رزق حلال است!» 
تک‌تک کلمات را با یک قلدری مردانه و صدا بمی که در گلو می‌اندازد از دهان خارج می‌کند. هنوز پشت لبش سبز نشده، اما خوب راه ‌و رسم پول درآوردن از دل ماشین‌های خراب را بلد است. نامش مهدی است و از ۱۲ سالگی در مکانیکی پدر دست به آچار شده است. نه وقت می‌کند شبکه‌های مجازی را مانند هم‌سن‌وسالانش بالا و پایین کند، نه می‌داند آخرین ورژن بازی‌های کامپیوتری چیست؟ اما تا دلتان بخواهد از دل ‌و روده ماشین‌های سبک و شخصی خبر دارد. او می‌گوید: «سه سال است که تابستان‌ها را در مکانیکی پدرم می‌گذرانم. دو برادر دیگرم هم همین کار را کردند. اصلاً رسم است در خانه ما پسر باید در کنار تمام هنرهایش حتماً مکانیکی را هم بلد باشد.»
پدرش استاد اکبر است. حرف‌های مهدی را که می‌شنود، خنده‌ای شیرین گوشه لبش می‌نشیند و می‌گوید: «ما رسم قدیم را کنار نگذاشته‌ایم. تابستان‌ها بچه‌ها باید کنار پدرهایشان فوت‌وفن مردانه یاد بگیرند. کاری ندارم در آینده چه رشته تحصیلی انتخاب می‌کنند و دنبال چه علاقه‌ای می‌روند؟ همین که خیالم راحت باشد، این حرفه را آموخته‌اند، می‌دانم که هیچ‌وقت محتاج نمی‌مانند.»
رفع مشکل بیکاری با احیای شیوه استاد – شاگردی
بچه‌های هم سن‌وسال مهدی کم نیستند، کسانی که تابستان‌های متفاوتی با هم سن و سالانشان دارند. کیانوش هم مانند مهدی در یک مکانیکی مشغول کار است. او برایمان تعریف می‌کند: «برادرم در رشته برق ماشین مشغول است، اما به من گفت: باید تابستان‌ها پیش استاد حسین بروم. اولش کمی برایم سخت بود. من دوست داشتم با هم سن و سال‌هایم تابستان را در گیم‌نت محله بازی کنم، اما برادرم اصرار کرد که باید تابستان یک حرفه یاد بگیرم. حالا دو سال است در این مکانیکی مشغول کارم. الحق که استادکارم از من یک مکانیک حرفه‌ای ساخته است. آدمی نبود که بخواهد فقط برای او آچار بیاورم. کار را به‌صورت حرفه‌ای نشانم داده و حالا می‌توانم به‌عنوان یک مکانیک حرفه‌ای برای خودم به‌صورت مستقل کار کنم.»
استاد حسین که چهار، پنج شاگرد مانند کیانوش دارد، معتقد است: «اگر همه خانواده‌ها بچه‌های خود را برای فراگیری حرفه‌ای تابستان‌ها به استادکارها می‌سپردند، نه از بیکاری در جامعه خبری بود، نه از آسیب‌های اجتماعی. ما از ساعت ۸ و نیم صبح تا ۹ شب در مغازه هم بچه‌ها را آموزش می‌دهیم، هم در نهایت دستمزدی به آنها پرداخت می‌کنیم. این درآمد کم اما دلچسب برای بچه‌ها انگیزه می‌شود که وقت خود را به بطالت سپری نکنند و آینده روشن‌تری داشته باشند. درگذشته هم همین‌طور بود همه ما کنار استادهای خودمان بزرگ شدیم و کار را یاد گرفتیم. یک روز هم در عمرمان بیکار نبودیم و موفق شدیم در زندگی گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم. واقعاً یکی از دلائل بزرگ بیکاری جامعه ما ازبین‌رفتن همین رابطه استاد- شاگردی است.»‌ 
مکانیک‌های کوچک اما ماهر شهر این روزها تعدادشان کم نیست. محسن نوجوانی ۱۵ساله است که کار در مکانیکی و کسب درآمد از این محل را از چهار سال پیش شروع کرده است و حالا در کارش حسابی خبره است. او البته یک تفاوتی با هم سن و سال‌هایش در این حوزه کاری دارد و آن نان‌آور بودن خانواده‌اش است: «پدرم شش سال پیش فوت کرد. راننده ماشین سنگین بود. وقتی فوت کرد، خانواده ما در تأمین مخارج زندگی لنگ ماندند. یک سال بعد مادرم به توصیه استاد عباس مرا به او سپرد. اوایل کار کمی برایم سخت بود. زورم حتی به باز کردن قطعات نمی‌رسید، اما کم‌کم راه افتادم و علاوه‌ بر تابستان در طول سال تحصیلی هم اوقات فراغتم را در مکانیکی می‌گذراندم. چون باید مخارج زندگی را تأمین می‌کردم. حالا دیگر در کارم خبره شده‌ام. خیلی وقت‌ها به‌جای استاد می‌ایستم در مغازه و مشتری‌ها هم از کارم راضی هستند.» محسن با این که مکانیکی قهار شده است، اما دوست دارد در تحصیل هم موفق باشد. به‌خاطر همین رشته تحصیلی‌اش را ریاضی زده و امیدوار است در آین    ده یک مهندس کاربلد شود: «درس‌خواندن و کارکردن راحت نیست، اما وقتی می‌بینم در مقایسه با هم سن و سال‌هایم چقدر جلو افتادم از وضعیتم راضی‌ام.» شاید خیلی‌ها با کار کودکان در سن کم مخالف باشند و معتقدند کودک باید کودکی‌هایش را کند، اما واقعیت امر این است که تحصیل صرف بدون پشتوانه حرفه‌آموزی امروز به‌عنوان یکی از مهم‌ترین علل بیکاری جوانان از سوی کارشناسان مطرح می‌شود به‌خاطر همین است که احیای سنت استاد- شاگردی و تربیت نیروی کار ماهر به‌عنوان یکی از ضروریات جامعه امروز مطرح است.