مقاومت رسانهای در برابر ترور رسانهای
سعید زعیمی
حادثه حمله تروریستی اخیر به ساختمان شیشهای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در دل تهران، نه تنها یک رویداد امنیتی بلکه یک لحظه نمادین در تاریخ رسانهای ایران بود؛ لحظهای که در آن رسانه ملی، نه بهمثابه یک نهاد اداری، بلکه چون یک سنگر فرهنگی در خط مقدم جنگ روایتها ایستاد و چهرهای مقاوم، مؤمن و آرمانمحور از خود نشان داد.
در سالهای اخیر، با افزایش جنگ شناختی و عملیات روانی دشمن، رسانهها به میدان اصلی درگیری تبدیل شدهاند. دیگر سلاح گرم نیست که سرنوشت میدان را تعیین میکند، بلکه تصویر، صدا، خبر و روایت است که افکار عمومی را شکل میدهد. در این میدان، صداوسیما با تمام نقدهایی که به آن وارد است، یک نقش کلیدی در حفظ سنگر فرهنگی و هویتی ایران ایفا کرده است. ماجرای اخیر، نقطه اوج این نقشآفرینی بود؛ جایی که نه فقط در تولید برنامه، بلکه در خودِ بودن، ایستادن و ادامه دادن، معنای مقاومت را بازتعریف کرد.
حمله به حافظه جمعی ملت
ساختمان شیشهای صداوسیما در جام جم، نماد حافظه ملی و تاریخی جمهوری اسلامی ایران است؛ جایی که خاطرات پیروزی انقلاب، سالهای دفاع مقدس، روایتهای مقاومت فلسطین، راهپیماییهای میلیونی و پوششهای زنده از وقایع مهم ملی در آن شکل گرفتهاند.حمله به این ساختمان، تلاشی برای شکستن این حافظه جمعی بود؛ تلاشی برای ایجاد شوک رسانهای، القای ناامنی و فروپاشاندن اعتماد ملی. اما پاسخ رسانه ملی به این حمله، نه با ترس و عقبنشینی، بلکه با تقویت حضور، انسجام حرفهای و تداوم برنامهها همراه شد؛ پاسخی که خود یک پیروزی در میدان جنگ شناختی بود.
نماد ایستادگی
در این میان، رفتار و ایستادگی مجریان برنامههای زنده، ازجمله سحر امامی، بهعنوان یکی از شاخصترین نمادهای مقاومت رسانهای، برجسته و الهامبخش بود. در شرایطی که ساختمان در معرض تهدید مستقیم قرار داشت و جو روانی آشفته بود، حضور آرام، محکم و ادامهدار مجریان در قاب رسانه، به نوعی «مقاومت تصویری» بدل شد. سحر امامی، با چهرهای متین، صدایی قاطع و کلامی منظم، پیام روشنی به مخاطب داد:
ما اینجاییم؛ صدا زنده است؛ تصویر زنده است؛ ایران زنده است.
این صلابت، تداعیگر همان روحیهای بود که در دوران دفاع مقدس، گویندگان و گزارشگران رادیو و تلویزیون از خطوط مقدم به خانههای مردم منتقل
میکردند.
لایههای پنهان حماسه رسانهای
این رخداد، یک حماسه در ابعاد نمادین نیز بود:
حماسه استمرار: قطعنشدن پخش زنده، حتی در لحظات التهاب.
حماسه سکوت مقتدرانه: بیانیه ندادن فوری و اغراقآمیز، بلکه کنترل فضا و عبور آرام از بحران.
حماسه تصویر صبوری: نمایش آرامش در قاب تصویر در حالی که قلب رسانه در خطر بود.
اینها همگی لایههایی از یک مقاومت رسانهای تمدنی است؛ همانگونه که جبههها در زمان جنگ تحمیلی جلوههای متکثر از مقاومت نظامی، روحی، فرهنگی و خانوادگی بودند، امروز نیز رسانهایها چنین میکنند.
زنان در خط مقدم روایت
نقشآفرینی زنان مجری در این صحنه نیز یادآور زنان فعال در پشتیبانی جنگ تحمیلی است؛ همان مادرانی که در پشت جبهه، سنگر خانواده را حفظ میکردند، امروز نیز در قاب رسانه، سنگر روایت ملی را حفظ میکنند. حضور سحر امامی به عنوان نماد زن مؤمن و حرفهای ایرانی در دل بحران، بازسازی چهره زن انقلابی در عصر روایت است؛ نه در هیئت شعاری، بلکه در واقعیت میدانی و رسانهای.
حادثه حمله به صداوسیما، اگرچه در ظاهر یک اقدام خشن و محدود بود، اما در لایههای معنایی، به خلق یک روایت مقاومت رسانهای منجر شد. صداوسیما، به ویژه در رفتار مجریان و عوامل زنده، نشان داد که چگونه میتوان در میدان جنگ ترکیبی، حتی با ابزار سادهای چون «ادامه دادن»، «لبخند زدن»، «حفظ لحن آرام» و «نمایش امنیت»، روایت دشمن را شکست داد و قهرمانانه ایستاد. این رسانه، اگر خود را بازیابد، نه تنها روایتگر حماسهها، بلکه خودِ حماسهساز خواهد بود.