کد خبر: ۳۱۴۷۲۰
تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۳

حملات اخیر به ایران و هشدار فردوسی

حملۀ وحشیانه‌ای که برخلاف تمام موازین و قوانین بین‌المللی از طرف آمریکا و اسرائیل و متحدان اروپایی و منطقه‌ای آنان نسبت به وطن ما صورت گرفت، در رسانه‌های طرفدار مهاجمان توجیهات کودکانۀ بسیاری داشت که همه براساس خیال‌پردازی و نادانی مطلق در باب خصوصیات فرهنگی ایرانیان بنا شده ‌بود. یکی از ابلهانه‌ترین این خیال‌پردازی‌ها، این بود که برخی از ایرانیانی که انتقادهایی به دولت دارند، با دشمن همکاری خواهند کرد و دولت خودشان را برخواهند انداخت تا سپس آنها سیاست‌های شوم خود را مبنی بر تجزیه ایران دنبال کنند.
این سناریو را «تغییر رژیم» می‌خوانند و نوای کهنه‌‌ای است که از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تا‌کنون، بارها ساز کرده‌اند و بارها آوای منحوسش به گوشمان خورده است. هدف ایشان «تغییر رژیم» نیست، بلکه «فروپاشی نظام» و ایجاد هرج‌ومرج به امید «تجزیۀ ایران» است. دیدیم که بعد از قریب نیم‌قرن تحریم و فشارهای گوناگون اقتصادی و سیاسی، و علی‌رغم حملۀ دسته‌جمعی و غافلگیرکننده، نیروهای مسلّح ایران با پشتیبانی هم‌میهنان غیور و فداکارشان، به‌سرعت ابتکار عمل را در دست گرفتند و با ضربات هولناکی- که طعمش تا ابد در کام دیوان و دیوانگان مهاجم باقی خواهد ماند- دشمنان را پَس راندند و نگذاشتند که به اهداف شومشان برسند. علت این شکست و ناکامی دشمن در این بود که ایران مملکتی است منسجم، و فرهنگ ایرانی، فرهنگی است که انسجام ملی را تضمین می‌کند. یکی از ارکان مهم این فرهنگ ملی، ادبیات فارسی، و یکی از ارکان مؤثر این ادبیات، که در عین ‌حال از شاهکارهای ادبیات جهان محسوب می‌شود، شاهنامۀ فردوسی است. 
بارزترین خصوصیت شاهنامه، این شاهکار ادبی ایرانی، این است که پیام آن با گذشت زمان کهنه و منسوخ نمی‌شود، بلکه علی‌رغم تغییرات گوناگون تاریخی و اجتماعی که در گذر زمان پیش می‌آید، پیام شاهنامه همچنان مطرح باقی‌می‌ماند. یکی از مفیدترین و به‌روزترین پیام‌های شاهنامه در داستان ضحّاک مستتر است. 
در این داستان، فردوسی از ورای قرون به ایرانیان هشدار می‌دهد که «دشمن‌پرستی»، «اعتماد به قدرت بیگانه» و «آوردن مار» در خانه عواقب وخیمی دارد. تفصیل قضیه این‌که برخلاف تصوّر بیشتر کسانی که شاهنامه را نخوانده‌اند و آشنایی آنها با داستان‌های حماسۀ ملی تفنّنی و سطحی است، ضحّاک نه به ایران حمله کرد و نه ایران را فتح کرد. واقعیت این است که ایرانیانی که از آشفتگی‌های اواخر حکومت جمشید ناراضی بودند، ضحّاک را به مملکت دعوت کردند و آزادانه و به میل خودشان تخت‌وتاج شاهی را به او سپردند:
از آن پس برآمد از ایران خروش
پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش
سیه گشت رخشنده روزِ سپید گسستند پیوند با جمّشید
برو تیره شد فرّهِ ایزدی
به کژّی گرایید و نابخردی
پدید آمد از هر سویی خسروی
یکی نامجویی به هر پهلوی
سپه کرده و جنگ را ساخته دل از مهرِ جمشید پرداخته
یکایک بیامد از ایران سپاه سوی تازیان برگرفتند راه
شنیدند کانجا یکی مِهتَرست پُر از هول، شاه اژدها پیکرست
سُوارانِ ایران همه شاه‌جوی نهادند یک سر به ضحّاک روی
به شاهی بَرو آفرین خواندند وُرا شاه ایران‌‌زمین خواندند
مَر آن اژدها فَش بیامد چو باد
به ایران‌زمین تاج بر سر نهاد
ز ایران و از تازیان لشکری گزین کرد گـُردانِ هر کشوری
سوی تخت‌جمشید بنهاد روی
چو انگشتری کرد گیتی براوی
‌چنانکه در این ابیات می‌خوانید، این ضحّاک نبود که به ایران هجوم آورد و کشور را به ضرب شمشیر تصرّف کرد، بلکه ایرانیان بودند که به میل خودشان، به علت نارضائی از اوضاع کشور، به او روی آوردند و او را به ایران خواندند و سپس خود در سپاهش به خدمت ایستادند تا بر تخت شاهی مسلط شد. اما ببینیم که نتیجۀ این خیانت چه بود و حکومتِ آن شاه بیگانه، برای این ایرانیان بی‌بصیرت، چه چیزی به ارمغان آورد:
‌چو ضحّاک بر تخت شد شهریار
برو سالیان انجمن شد هزار...
نهان گشت کردارِ فرزانگان
بَراگنده شد کامِ دیوانگان
هنر خوار شد، جادویی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دستِ دیوان دراز
به نیکی نبودی سخن جز به راز...
ندانست خود، جُز بَدآموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
‌تو گویی، فردوسی سخنان مذبوحانۀ نخست‌وزیر منفور اسرائیل را خطاب به مردم ایران که در آنها ایرانیان را به انقلاب بر علیه دولت خودشان خوانده بود، از ورای قرون شنیده بوده و داستان ضحّاک و خیانت ایرانیانی که به او گرویدند و بر تختش نشاندند را بر سبیل هشدار به ایشان نظم کرده‌است. 
اژدهای سه‌پوزۀ شش‌چشم و هزارفریبکاره‌ای پشت دروازۀ ماست که کودکان بی‌پناه غزّه را با پوزۀ اسرائیلیش، مردان و زنان بی‌دفاع سوری و عراقی را با پوزۀ آمریکائیش، و قربانیان لیبیائی و آفریقایی را با پوزۀ اروپاییش می‌دَرَد و می‌خورد. چیرگی برین پتیارۀ دوزخی، بدون همدلی و همکاری کسانی که خودشان را فرزندان این آب و خاک می‌دانند، چه در ایران باشند و چه در غربت، میسّر نیست. امروز روزی است که همه باید با دست و زبان و قلم از سرزمین آباء ‌و اجدادی دفاع کنیم و یادمان باشد که هنگامی که کاوۀ آهنگر ضحّاک را به باد دشنام گرفت و از بارگاه آن شاه بیگانه بیرون آمد، چه کرد و چه شد:
چو کاوه برون شد ز درگاهِ شاه
برو انجمن گشت بازارگاه
همی برخروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند
از آن چَرمْ کاهنگران پشتِ پای
بپوشند هنگامِ زخمِ دَرای
همان کاوه، آن بر سرِ نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد...
بپویید، کین مهتر آهرمن است
جهان آفرین را به دل دشمن است
همی رفت پیش اندرون مردِ گُرد
سپاهی برو انجمن شد، نه خُرد
ایران، یک جهان کاوۀ آهنگر دارد 
از اژدها و از فریبش چه باک؟ 
‌نیروهای مسلح، دولتمردان و دیپلمات‌های ایرانی خوب می‌دانند که آتش‌بسی درمیان نیست. آتش‌بس، سندی است که شرایطی که طرفین آتش‌بس به انجام آنها ملتزم هستند در آن قید شده ‌است. چنین سندی میان ایران و قوای سه‌گانۀ مهاجم به ایران، یعنی اروپاییان، آمریکائی‌ها و نوچۀ منطقه‌ای آنها، امضاء نشده ‌است. سیل هواپیماهای حامل مهمّات جنگی از آمریکا و اروپا به سوی اسرائیل روان است. این آتش‌بس نیست، بلکه فرصتی است برای اینکه اسرائیل انبارهای مهمّاتی را که خالی شده ‌بوده، دوباره پُر کند. دو- سه پیامک از رئیس‌جمهور مجنون آمریکا- که هر ساعت سازی می‌زند- قرارداد آتش‌بس نیست. از این گذشته، حتی اگر قرارداد آتش‌بسی امضاء شده‌ بود، اسرائیل در زیر پا گذاشتن این‌گونه قراردادها ید طولائی دارد. چنانکه آتش‌بس با لبنان را تاکنون بیش از چهار هزار بار نقض کرده ‌است. تنها چیزی که خطر این اژدها را از وطن عزیز ما دور خواهد داشت، این است که به او تفهیم شود که اگر یک نقطۀ ایران را بزند، نیروهای مسلّح ایران ده نقطۀ او را خواهند زد و اگر یک ساختمان مسکونی ما را به بمب ببندد، ده ساختمان ازو ویران خواهد شد. این اژدها را با معاهده‌نامه و قرارداد آتش‌بس نمی‌توان مهار کرد. مهار او، تنها به ضرب گرز گاوسار فریدون مقدور است. والسلام.
محمود امیدسالار
5 تیرماه 1404 شمسی
کالیفرنیا، ارواین