کد خبر: ۳۱۴۷۱۹
تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۳
سیر فرهنگ و هنر اسلامی در اروپا- بخش اول

نامه‌ای که دروازه‌های روم را به روی اسلام گشود

‌با وجود اینکه دنیای اسلام ۱۳۰۰ سال است پیش‌روی اروپا قرار دارد اما اطلاعات اروپاییان در این باب کمتر از اطلاعاتشان از بعضی تمدن‌ها و ملت‌های انحطاط‌یافته دیگر است. و آن مقدار اطلاعات قلیلی هم که دارند اکثراً غلط است. با توجه به این شرایط بر ‌آن شدیم که در یک سیر مشخص از فرهنگ و هنر اسلام و تأثیرات آن بر زندگی اروپاییان بگوییم تا همگان بیشتر در این‌باره بدانند.
پیامبر اسلام(ص) در سال ششم هجری و پس از صلح حدیبیه با فرستادن چندین‌ نامه به پادشاه کشورهای مختلف از جمله ایران، روم، مصر و حبشه، آنان را به دین اسلام دعوت کرد. مورخان تعداد نامه‌های فرستاده شده را 12 نامه و به تحقیق بعضی از معاصرین، 26 نامه ذکر کرده‌اند.
پیشینه ورود اسلام به اروپا به سده ۷ (میلادی) می‌رسد و نقطه آغازین آن را می‌توان در نامه پیامبر اسلام به امپراتوری روم دانست.
سفیر اعزامی پیامبر (ص) به سوی قیصر روم «دحیة بن خلیفه کلبی انصاری» نام داشت؛ او از بزرگان صحابه و از قبیله خزرج بود. دحیه از جمله کسانی بود که در تمام جنگ‌های پس از بدر، پیامبر(ص) را همراهی می‌کرد و تا زمان حکومت معاویه بن ابی‌سفیان زنده بود.
متن نامه از قرار ذیل بود:
‌«بسم الله الرحمن الرحیم از محمّد فرزند عبداللّه به هرقل، بزرگ و پادشاه روم. درود بر آنها که پیروى از حق کنند، تو را به اسلام دعوت مى‌کنم، اسلام‌آور تا در امان و سلامت باشى و خداوند به تو دو پاداش دهد. (یکى پاداش ایمان خود و دیگر پاداش کسانى که به پیروی تو ایمان می‌آورند).
اگر از آئین اسلام روى‌گردانى گناه اریسیان (نژاد رومى و جمعیت کارگران) نیز بر تو خواهد بود. «اى اهل‌ کتاب! ما شما را به یک اصل مشترک دعوت می‌کنیم که غیر از خدا را نپرستیم، کسی را شریک او قرار ندهیم، بعضی از ما بعضی دیگر را به خدائى نپذیرد، هر‌گاه آنان از آئین حق سر‌برتابند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم»
‌«بسم الله الرحمن الرحیم من محمد بن عبد الله الی هرقل عظيم الروم: سلام علی من اتبع الهدی، أما بعد فإنی أدعوک بدعوهًْ الإسلام أسلم تسلم یؤتک الله أجرک مرتین، فإن تولیت فعلیک إثم جمیع الآریسیِّین». «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَهًٍْ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» آل‌عمران: 64»
‌قبل از این که ملاقات صورت گیرد، کارپردازان دستگاه به دحیه کلبی گفتند: باید در مقابل قیصر سجده کنی و در غیر این صورت به تو اعتنائي نخواهد کرد. «دحیه» که مرد هوشیاری بود گفت: من براى کوبیدن این سنت‌هاى نابجا این همه راه آمده‌ام. من از طرف صاحب این نامه آمده‌ام تا به قیصر ابلاغ کنم: بشر‌پرستى باید از میان برود و جز خدای یگانه کسى‌ پرستش نشود، با این عقیده چگونه ممکن است برای غیر‌خدا سجده کنم؟!
در هر صورت قیصر، نامه را گشود؛ ابتداى نامه که با «بسم‌ اللّه» شروع شده بود توجه او را به خود جلب کرده، گفت: من غیر از نامه «سلیمان» تاکنون چنین نامه‌ای ندیده‌ام؛ بعد مترجم خود را خواست تا نامه را بخواند و ترجمه کند.
بعد از آن، قیصر گفت: کسی را از قوم او بیابید تا از او درباره محمد‌(ص‌) پرسش کنیم چون‌که احتمال داد نویسنده نامه همان پیامبر موعود انجیل و تورات باشد، در‌صدد بر‌آمد تا از خصوصیات زندگى وى اطلاعاتى به دست آورد، دستور داد تا سراسر «شام» را گردش کنند شاید نزدیکان محمّد(ص) و یا کسى که از اوضاع وى اطلاع دارد بیابند. اتفاقاً ابوسفیان با عده‌ای از مردان قریش، در زمان صلح حدیبیه برای سفری تجاری به روم سفر کرده بود و پادشاه روم او را فراخواند و از او سؤالاتی پرسید از جمله اینکه:
-حسب و نسب محمّد چگونه است؟
ابو‌سفیان: از خانواده‌اى اصیل و شریف است.
ـ در نیاکان او کسى هست که بر مردم سلطنت کرده باشد؟
ابوسفیان: نه.
ـ آیا پیش از آن که ادعاى نبوت کند از دروغ پرهیز داشت؟
ابوسفیان: بلى محمّد مردى راستگو بود.
ـ چه طبقه‌اى با او مخالف‌اند و چه جمعیتى از او طرفدارى مى کنند؟
ابوسفیان: طبقه اشراف با او مخالفند و افراد عادى و متوسط خواهان وى هستند.
ـ از پیروان او کسى مرتد شده و از آئین او بازگشته است؟
ابوسفیان: نه.
ـ آیا پیروان او رو به فزونى هستند؟
ابوسفیان: آرى.
پس از آن قیصر به «ابو‌سفیان» و همراهان او گفت: اگر این گزارش‌ها صحیح باشد حتماً او پیامبر موعود است.
من اطلاع داشتم چنین پیامبری ظهور خواهد کرد ولى نمى‌دانستم از قریش خواهد بود، من حاضرم در برابر او خضوع کنم و به عنوان احترام پاى او را شست‌وشو دهم (یکى از احترامات که در آن زمان معمول بوده است).
من پیش‌بینى مى‌کنم، آئین و حکومت او سرزمین روم را خواهد گرفت.
آنگاه «قیصر»، «دحیه» را خواست، او را احترام کرد، و پاسخ نامه پیامبر(ص) را نوشت، هدیه‌اى نیز همراه آن، براى پیامبر(ص) فرستاد و علاقه خود را نسبت به پیامبر اسلام(ص) در آن نامه منعکس کرد.
در قسمت اول از سری نوشته‌های فرهنگ اسلام بر روش زندگی اروپاییان درباره پیشینه و ورود اسلام به اروپا گفته شد اما اینکه بعد از ورود دین اسلام به اروپا چه اتفاقاتی افتاد و داستان آنها چه بود و تأثیراتش به طور کامل بر فرهنگ و هنر و زندگی اروپاییان و اینکه چه شد که حال چگونه است را در قسمت‌های بعدی به صورت کامل‌تر گفته می‌شود.
(ادامه دارد)