چرا مذاکره در شرایط کنونی تأمین کننده منافع کشور نیست؟
صمد محمدی
در شرایط کنونی که آتشبس شکننده میان جمهوری اسلامی ایران با ایالاتمتحده آمریکا و رژیم صهیونیستی برقرار است، طرح مذاکره نهتنها تضمین و تأمینکننده امنیت و منافع ایران نیست بلکه منجر به افزایش تهدید و تضعیف موقعیت کشور خواهد شد.
تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به خاک جمهوری اسلامی ایران و نیز کشتار مردم بیگناه همزمان با در جریان بودن روند مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا، نشان داد که این ابزار در رفع تنش و دشمنی میان ج.ا.ا. با رژیم صهیونی و آمریکا و دفع تهدید جنگ علیه کشور، ناکارآمد است. با این وجود، دستگاه دیپلماسی و نیز برخی جریانهای سیاسی و رسانهای اصرار دارند میز مذاکره را ترک نکرده و از طریق آن صلح برقرار کنند. این در حالی است که مذاکره در شرایط کنونی به دلایل زیر نهتنها تأمینکننده منافع و امنیت پایدار برای مردم نیست بلکه تبعات سنگین برای منافع و امنیت ملی کشور در پی دارد:
۱- ارسال پیام ضعف به دشمن: اگرچه در تهاجم نظامی-امنیتی رژیم صهیونیستی و آمریکا، جمهوری اسلامی ایران متحمل هزینههایی شد اما با بازگشت سریع به صحنه جنگ توانست با ایجاد هزینههای سنگین، دشمن را وادار به ارائه پیشنهاد آتشبس کند. با این حال از آنجا که تنبیه متجاوز هنوز به طور کامل حاصل نشده و آتشبس نیز شکننده است، طرح مسئله مذاکره سبب میشود که دشمن در محاسبات خود دچار خطا شده و سیگنال ضعف دریافت کند. در این صورت همانند تجربه قطعنامه ۵۹۸ نهتنها مذاکره به نتیجه نخواهد رسید بلکه دشمن برای کسب برتری میدان با هدف اخذ امتیازات بیشتر در پای میز مذاکره تشویق خواهد شد.
۲- سوءاستفاده دشمنان از مذاکره برای فریب نه توافق: بررسی سابقه مذاکره با آمریکا بهویژه در مذاکرات شکست خورده اخیر در پرونده هستهای و تجاوز به خاک ایران در حین آن، نشان میدهد که این کشور از طریق مذاکره نه دنبال حصول یک توافق برای تأمین منافع طرفین بلکه به دنبال خرید زمان برای ضربه زدن بیشتر و نیز فریب دادن و غافلگیر کردن طرف مقابل است؛ لذا در شرایط کنونی ورود به مذاکره با آمریکا نتیجهای جز غفلت از میدان و تضعیف آن در مقابل حملات احتمالی نخواهد داشت.
۳- عدم تحقق اهداف تعیینشده ایران از طریق مذاکره: دلیل تهاجم نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا به خاک جمهوری اسلامی ایران، عدم تحقق خواستههای آنان بهويژه غنیسازی صفر در حوزه هستهای و تضعیف بنیه دفاعی از طریق مذاکره بود. هدف ج.ا.ا. از پاسخ به این حملات نیز ایجاد بازدارندگی و تثبیت امنیت و موجودیت خود از طریق تنبیه و تضعیف متجاوز بود که تحقق آن از طریق قدرت نظامی و نه میز مذاکره میسر است.
۴- ایجاد شکاف در انسجام داخلی ایجادشده: پس از جنگ تحمیلی اخیر که توانست یک انسجام داخلی قوی در داخل ایجاد کند، مذاکر منجر به تفرقهافکنی و ایجاد دوگانگی در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور میشود. در واقع مذاکره پس از یک جنگ که منجر به ایجاد هزینههای جانی و مالی برای طیفهای مختلفی از مردم شد، موجب ناامیدی و بیاعتمادی آنان به سیاست خارجی رسمی جمهوری اسلامی ایران و نیز به شکلگیری ذهنیت بیاثر بودن تحمل هزینههای مبارزه از سوی مردم میشود. این در حالی است که شرایط بحرانی هنوز در روابط ایران و با دو طرف حمله کنند در شدیدترین حالت پابرجا بوده و در این زمان ایجاد شکاف در ساختارهای سیاسی و اجتماعی عملاً منجر به تضعیف کشور در تقابل با دشمنان مردم و حفظ منافع ملی خواهد شد.
۵- ایجاد تصویر ضعف از ایران در منطقه و جهان: ورود به مذاکره در شرایط عدم آتشبس پایدار و عدم کسب تمامی شروط، منجر به ایجاد تصویر عدم قاطعیت و قدرت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و در نهایت کاهش اثرگذاری آن در معادلات منطقهای و بینالمللی خواهد شد. همچنین با دیپلماسی اقتدار ایران در بیش از ۴ دهه گذشته در تناقض آشکاراست. در واقع تصویر مماشات و تسلیم را از ایران مخابره میکند. در عین حال، هزینه بالایی مانند ترغیب دشمنان به تهدید و فشار بیشتر نظامی و امنیتی برای کشور و نیز بیاعتمادی و عدم اتکای متحدان را ایجاد خواهد کرد. لذا در شرایط کنونی برای حفظ وجه و قدرت منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران و نیز دور نگه داشتن کشور از تهدید جنگ مجدد، ضروری است.
۶- عادی و بیهزینهسازی سیاست تهدید- مذاکره علیه ایران: ورود به مذاکره در شرایط کنونی، این پیام را به دشمن منتقل میکند که برای رسیدن به اهداف خود که نسبت به آنها از سوی ایران مقاومت وجود داردِ میتواند با حمله و ضربه موردی نظامی، ایران را به تغییر موضع وا دارد. در نهایت وادار کردن ایران به عقبنشینی پس از هر حمله و تهدید نظامی تبدیل به یک راهبرد برای طرف آمریکایی تبدیل خواهد شد. این امر در نهایت، ابتکار و قدرت استراتژیک ایران در روابط با آمریکا و حتی سایر قدرتها را از بین خواهد برد.
۷- تجربه منطقهای و تاریخی: جمهوری اسلامی ایران در این جنگ، مورد تجاوز دشمنی قرار گرفته است که هدفش نه فقط تحمیل شکست نظامی بلکه نابودی کامل قدرت سیاسی- نظامی و از بین بردن یکپارچگی سرزمین ایران به عنوان مهمترین سد دفاعی در مقابل هژمون منطقهای آن است. لذا ضرورت دارد ایران برای تضمین بقا و امنیت بلندمدت خود، بهرهگیری از هرگونه ابزار غیرنظامی برای تحقق شروط را به پس از کسب غلبه مطلق نظامی و فراهم شدن زمینه امکان تحمیل شروط منوط کند. در واقع زمانی که اهداف اصلی محقق و بازدارندگی ایران در مقابل دشمن تثبیتشده، فرصت مناسبی برای استفاده از اهرم مذاکره است. در غیر این صورت امکان برقرار صلح و امنیت پایدار برای مردم و کشور فراهم نشده و دشمن پس از بازیابی توان سیاسی- نظامی خود اقدام به عملیاتهای نظامی- امنیتی موردی در خاک کشورمان همانند لبنان و سوریه خواهد کرد که دیگر قابل توقف نبوده و هزینههای سنگینی به مردم و حاکمیت تحمیل خواهد کرد. موضوعی که در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در سال ۶۷ در جنگ تحمیلی صدام علیه ملت ایران تجربه شد. در سال پایانی جنگ، قدرت نظامی عراق با حمایت کامل آمریکا، شوروی، کشورهای عربی و برخی کشورهای اروپایی شوروی به میزان زیادی بازیابی و افزایش پیدا کرد بود. در مقابل به دلایلی بهویژه در اولویت نبودن جنگ برای دولت وقت ایران در بعد اقتصادی و نیز تبلیغاتی، ارتش و سپاه پاسداران در تأمین نیروی انسانی و هزینه جنگ دچار تنگنا و ضعف شدند. در نتیجه این تضعیف، مناطقی از عراق که پس از اجرای عملیاتهای سنگین تصرف شده بودند یکی پس از دیگری توسط صدام بازپسگیری شدند. در نتیجه ج.ا.ا. برخلاف سال ۶۶ که به دلیل قرار داشتن در موقعیت برتر نظامی، قطعنامه ۵۹۸ را نپذیرفت در سال ۶۷ مجبور به پذیرش آن شد. تنها سه ۳ روز پس از پذیرش این قطعنامه و در ۳۱ تیرماه ۶۷ ارتش عراق در هماهنگی با نیروهای منافقین، تهاجم مجدد خود به ایران را آغاز و تا پادگان استراتژیک حمید در نزدیکی اهواز پیشروی کرد. همچنین روز 2 مرداد هم ارتش عراق به جبهه غرب حمله کرد و یگانهای دشمن وارد گیلانغرب شدند و پادگان ابوذر را به اشغال خود درآوردند. در روز 3 مرداد هم سازمان منافقین عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» را آغاز کرد. با وجود اینکه ایران توانست بخشی از اراضی اشغالشده را با واسطه عملیات نظامی بازپس گیرد اما بخشی از خاک ایران در اشغال عراق ماند و نهایتاً در زمانی که صدام در مرداد ۱۳۶۹ قصد حمله به کویت را داشت، پذیرفت که از خاک ایران خارج شود. در واقع اگر صدام قصد حمله به کویت را نداشت بدون جنگ یا اخذ امتیاز بزرگی چون مالکیت کامل اروند، خاک ایران را ترک نمیکرد.