کد خبر: ۳۱۴۲۳۲
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۱
چه کنیم که در فراغت تابستانی دوباره با کتاب مهربان شویم؟

رشد جامعه با خواندن کتاب و تقویت نیاز به مطالعه

فائقه بزاز - بخش نخست
هزاران ‌هزار اصله نهال به درختان تنومند تبدیل شده، قطع می‌شوند تا ورق‌های نرم کتاب میان دستانمان قرار گیرند. اما کتاب، این موجود زنده، گرامی و مظلوم جهان تنها به ابزاری برای تزیین کتابخانه‌ها و به‌ رخ‌ کشیدن سطح معلومات تبدیل شده است. 
آمار سرانه مطالعه نشان می‌دهد مردم نسبت به خوانش کم میل و بی‌رغبت شده‌اند و رسانه‌های نوپدید نیز در این واماندگی بشریت از مطالعه بی‌تقصیر نیستند؛ کتاب‌ها نوشته می‌شوند مورد اقبال گروهی قرار می‌گیرند و تجدید چاپ می‌شوند؛ اما هنوز آن‌طور که بایسته و شایسته است میان روزمرگی‌های مردم جایگاهی ندارند.
دستان مردم، برای کتاب این موجودیت گرامی و باارزش، نامهربان شده‌اند. حال چه باید کرد تا کتاب دوباره جایگاه رفیعش را پیدا کند و مهربانیِ دست‌ها و نگاه‌ها را به جان بخرد؟ بی‌شک با استفاده بهینه از فرصت فراغت تابستانی بهتر می‌توان انس با کتاب را محقق ساخت. 
آخرین آمار مرکز رصد فرهنگی، تلخی اعداد و ارقام سرانه مطالعه میان ایرانیان را به رخ می‌کشد و نشان می‌دهد، مطابق پیمایش ملی سبک زندگی ایرانیان، در سال 1403 میانگین مطالعه هفتگی بین 2 ساعت و 26 دقیقه بوده و این میزان در پیمایش صداوسیما 1402 میانگین 32 دقیقه در شبانه‌روز است.
در آمارهای بین‌المللی، ایران با سرانه مطالعه‌ 149 ساعت و 6 کتاب در سال، رتبه 22 را در بین کشورها دارد. بررسی سرانۀ مطالعاتی در استان‌های کشور نشان می‌دهد که سرانۀ مطالعاتی در استان تهران با 4.2 ساعت مطالعه هفتگی از متوسط بالاتر است، درحالی‌که استان ایلام با 1.2 ساعت در هفته، پایین‌ترین میزان مطالعه را دارا است. همچنین، میانگین زمان مطالعه روزانه بین 13 تا 32 دقیقه است و استان تهران با سرانه مطالعه بالاتر، ازنظر تعداد کتابخانه به‌ازای هر صدهزار نفر در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
این اتفاق در حالی است که ایرانیان با داشتن میراثی غنی در زمینه‌های علمی و ادبی، به نگارش و مطالعه آثار در موضوع‌های مختلف مشغول بوده‌اند. بااین‌حال، امروزه بررسی این موضوع که چه متغیرهایی می‌تواند بر میزان مطالعه در اقوام و اقشار مختلف تأثیرگذار باشد به دغدغه اصلی جامعه فرهیخته تبدیل شده است. 
فراوانی کتاب‌های صوتی و دیجیتال، امکانات کتابخانه‌ای، کافه کتاب‌ها و بسیاری دیگر از بسترهای نوین این عرصه برای ایجاد انگیزه و اشتیاق در مخاطب مؤثر نبوده‌اند. به‌ویژه که گاهی این داشته‌ها، امکان رقابت با نوستالژی کاغذ را ندارند و میان علاقه‌مندان به کتاب‌خوانی هنوز لمس کاغذ و کتاب برای مطالعه حرف اول را می‌زند.
به طور حتم در این اشتیاق یا بی‌میلی، ویژگی‌های روان‌شناختی، عاطفی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی مداخله دارد. به طور مثال مطالعاتی که حول مؤلفه‌های تأثیرگذار بر عادات مطالعاتی دانش‌آموزان انجام ‌شده است نشان می‌دهد؛ دانش‌آموزانی که اعتمادبه‌نفس بیشتری در مهارت‌های خواندن خود دارند، تمایل بیشتری به ادامه مطالعه نشان می‌دهند. یا کتابی که در دستان پدر یا مادر خانواده دیده می‌شود در ایجاد انگیزه مطالعه در فرزند مهم است. یا وجود کتابخانه در یک شهر دورافتاده و به امانت گرفتن کتاب، می‌تواند نوجوان کم‌بضاعتی را برای خوانش به سر شوق بیاورد. اما در این ‌ارتباط استثنائاتی هم وجود دارد.
مرکز رصد فرهنگی آورده است: «بر پایه داده‌های منتشرشده در سامانۀ نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور و مقایسۀ آن با میزان سرانۀ مطالعاتی استان‌ها در پیمایش سبک زندگی 1403، استان سمنان بیشترین تعداد کتابخانه به‌ازای صدهزار نفر (11 کتابخانه) را داشته و استان تهران کمترین کتابخانه به‌ازای هر صدهزارنفر را (نزدیک به 3 کتابخانه) دارد و استان ایلام برخلاف سرانۀ مطالعۀ پایینی که در بین استان‌های کشور دارد، ازنظر تعداد کتابخانه از وضعیت خوبی برخوردار است. بااین‌حال، استان تهران برخلاف سرانه مطالعه بالایی که دارد، از سرانه کتابخانه حداقلی در میان استان‌های کشور بهره‌مند است؛ لذا وجود تعداد کتابخانه‌های بیشتر به‌طور قطع باعث بالا رفتن سرانه مطالعاتی استان‌ها نمی‌شود.
از لحاظ اقتصادی، افرادی با درآمد بالای 20 میلیون تومان در ماه، به‌طور میانگین یک ساعت بیشتر از افراد با درآمد زیر 5 میلیون مطالعه می‌کنند. همچنین محصلین و بازنشستگان بیشتر از سایر گروه‌ها به شکل هفتگی، وقت به مطالعه غیردرسی اختصاص می‌دهند، درحالی‌که افراد دارای درآمد بدون کار و ازکارافتاده کمتر از سایر گروه‌ها زمان خود را به مطالعه هفتگی اختصاص می‌دهند.
بررسی سهم بخش نشر و کتاب در هزینه‌کرد فرهنگی خانوار بر اساس پیشخوان هزینه‌کرد فرهنگی خانوار نشان می‌دهد که خانواده‌های ایرانی در سال‌های گذشته بخش کمتری از درآمد خود را به خرید کتاب اختصاص داده‌اند و در سال 1401 بعضی از دهک‌های پایین اقتصادی (دهک 5) بیشترین سهم هزینه‌کرد را نسبت به سایر دهک‌ها به بخش نشر و کتاب اختصاص داده است و نمی‌توان اظهار کرد که افراد با وضع مالی بهتر همیشه کتاب‌های بیشتری را خریداری می‌کنند.
 مطالعه عمیق، نویسنده خلق می‌کند 
مطالعه نقشی جان‌بخش در شخصیت دارد و با الهام از دانش کتاب به رشد فردی و جمعی جوامع کمک می‌کند. مطالعه با افزایش اطلاعات، توانمندی در نوشتن را افزون می‌کند و افق دید نویسنده را گسترش می‌دهد. الهام ‌گرفتن از آثار دیگران و ایجاد خلاقیت، به‌‌ویژه وسیع شدن دایره واژگان و تسلط بر اطلاعات عمومی از مهم‌ترین امتیازات خواندن و مطالعه است. کتاب درهایی را به ‌سوی قلمروهای جدید درک باز می‌کند و خواننده را در معرض دیدگاه‌ها، فرهنگ‌ها و تجربیات گوناگون قرار می‌دهد. به‌‌ویژه که مطالعه عمیق، مستمر، متمرکز و تحلیلی می‌تواند از فرد یک نویسنده بسازد.  در این زمینه با احمد شاکری به گفت‌وگو نشستیم. نویسنده و استادیار گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برایمان از هنر خواندن و فضیلت نویسنده شدن می‌گوید. از نظر شما آیا برگزاری نمایشگاه‌ها و نشست‌های ادبی می‌تواند در جابه‌جا کردن آمار سرانه مطالعه مؤثر باشد؟ شاکری به گزارشگر کیهان می‌گوید: «از عوامل مؤثر در بالا رفتن سرانه مطالعه مسئله‌مندی به کتاب و درک نیاز به مطالعه در یک جامعه است. اینکه جامعه‌ای به این درجه از آگاهی برسد که بدون استفاده از محصول دانش و هنر قادر به رشد اجتماعی و فردی باشد ممکن نیست. گرچه کتاب خوب که در پاسخ به این نیاز تولید شده و لذتی عمیق و ناب را برای خواننده به ارمغان ‌‌‌‌‌می‌آورد مکمل نیاز پیش‌گفته است. نشست‌‌‌‌‌‌های ادبی ‌‌‌‌‌می‌توانند به تعمیق عمل مطالعه و درک وجوه ناب آن یاری رسانند و نمایشگاه کتاب نیز در مهم‌ترین کارکرد خود محفلی فرهنگی برای دلالت به نیازی است که از آن سخن رفت.»
این نویسنده در جواب به این سؤال که آیا کنج عزلت نشستن و سر در جیب مراقبت فروبردن برای نویسنده شدن مؤثرتر است یا سر پرغوغا داشتن و قفس شکستن و پرواز؟ عنوان می‌کند: «نویسنده داستانش را به معنای واقعی زندگی ‌‌‌‌‌می‌کند و زندگی را فراتر از شکلی که واقع شده روایت ‌‌‌‌‌می‌کند؛ بنابراین به هر دو شیوه‌ای که در پرسش آمده نیازمند است. چرا که زندگی در معنای واقعی‌اش توده به هم پیچیده و البته مرتبط از روابط، حوادث، کنش‌‌‌‌‌‌ها و ذهنیت‌‌‌‌‌‌ها است. این سوژه‌‌‌‌‌‌ها نیستند که به سراغ نویسنده ‌‌‌‌‌می‌آیند. بلکه این نویسنده است که درون خود را برای پذیرش سوژه‌‌‌‌‌‌های داستانی آماده ‌‌‌‌‌می‌کند؛ بنابراین خلوت‌ گزین‌ترین نویسندگان ناتوان‌ترین آنها در شناخت زندگی و انسان‌ها و در نتیجه بی‌بهره‌ترین آنها در نوشتن داستان خواهند بود. زندگی چیزی بیشتر از ماده خام برای روایت است. نویسنده درون‌مایه و حتی فرم داستانی‌اش را نیز از زندگی وام ‌‌‌‌‌می‌گیرد. البته این تمام چیزی نیست که نویسنده به آن نیاز دارد. زیرا نوشتن کاری پر زحمت، نیازمند صبر، تمرکز و فراغ‌بال است؛ بنابراین در مقطعی نویسنده نیازمند کنج عزلت خواهد بود تا بتواند به جهان داستانی‌اش نظام دهد و ذهنیت مشرف خود را بر تما‌‌‌‌‌می ‌شخصیت‌‌‌‌‌‌ها و موقعیت‌‌‌‌‌‌های داستانی بگستراند.»
سهم مهم داستان‌های تاریخی ‌در ادبیات جهان 
 پژوهشگر ادبیات داستانی دفاع مقدس در پاسخ به این سؤال که از میان فرهنگ، تاریخ و جامعه کدام یک می‌توانند زیرساخت جذاب‌تری برای خلق یک اثر باشند اظهار می‌دارد:
«فرهنگ، تاریخ و جامعه مفاهیمی درهم‌تنیده و مرتبط هستند. اینها از یک چیز در عالم خارج انتزاع ‌‌‌‌‌می‌شوند. نمی‌توان به‌واقع به یکی توجه کرده و دیگری را کنار نهاد.
بااین‌وجود مفهوم تاریخ از دو مفهوم پیش‌گفته متمایز است. زیرا به موقعیت زمانی گذشته و جامعه‌ حاضر در آن اشاره ‌‌‌‌‌می‌کند. در مقایسه زمان تاریخی و زمان حاضر، همواره تاریخ جذابیت‌‌‌‌‌‌های ویژه‌ای برای نویسندگان داشته است. ذهنیتی در این‌باره وجود دارد که اکنون در منظر شاهدان است. ما در حال زندگی ‌‌‌‌‌می‌کنیم و شاهد آن هستیم. اما گذشته تاریخی زمانی است که هیچ‌گاه آن را درک نکرده و با مردمان تاریخی نزیسته‌ایم. به این دلیل است که داستان‌های تاریخی سهم مهمی ‌در ادبیات جهان و ادبیات داستانی ایران دارند. خاصه داستان‌های تاریخی که بُعد مذهبی داشته و درباره تاریخ اسلام و معصومین نوشته ‌‌‌‌‌می‌شوند. این روایت‌‌‌‌‌‌ها بسیار الهام‌بخش هستند و اقبال مخاطبان را نیز همواره با خود به همراه دارند.»
این نویسنده در پاسخ به این سؤال که برای یک نوقلم در ارتباط با خلق اثر خواندن مهم‌تر است یا نوشتن، می‌گوید: «بنده به چهار بُعد در داستان‌نویسی ـ بلکه دیگر هنرها ـ معتقد هستم. نخست تجربه است. تجربه نویسنده آن مواجهه آگاهانه، تربیت‌یافته، عمیق، نوجویانه و زیبایی‌شناسانه است که در بسیاری موارد میان نویسنده و دیگران از انسان‌های صاحب درک بالا و حساس مشترک است. بدون تجربه غنی و متنوع چیزی برای نوشتن وجود ندارد و نوآوری‌ها سطحی خواهد بود. دوم، مطالعه است. با این شرط که مطالعه عمیق، مستمر، متمرکز و تحلیلی باشد. خواندن آثار خوب و خوب خواندن آثار مهم است. این لازم است که هر نویسنده‌ای با در دست ‌داشتن سنجه‌ای مناسب به انتخاب از میان انبوه کتاب‌های موجود بپردازد و در این میان متوجه نیازهای واقعی و خاص خود در مطالعه آثار داستانی و غیرداستانی باشد. سوم نوشتن است. نوشتن خود یک بخش مهم از فرآیند آموزش است که از مسیر آزمون‌وخطا قلم را پرورش ‌‌‌‌‌می‌دهد. مستمر نوشتن، منظم نوشتن، اصلاح و بازنویسی نوشته‌‌‌‌‌‌ها از اصول ثابت داستان‌نویسی است. چهارم آموزش نظری است. داستان نیز همانند دیگر هنرها الگوها و قواعد کلی دارد که یادگیری آنها ‌‌‌‌‌می‌تواند سرعت و کیفیت نوشته‌‌‌‌‌‌ها را افزایش دهد. همواره برای هر نویسنده‌ای چیزهای جدیدی برای یاد گرفتن است و این مسیری نیست که پایان داشته باشد.»
‌ داستان هنر مکتوب است
وی در جواب به این سؤال گزارشگر کیهان که آیا تجربه‌ مطالعه کتاب آنلاین را هم داشته‌اید؟ کدام را ترجیح می‌دهید خوانش آنلاین؟ شنیدن پادکست یا همان نوستالژی کاغذ؟ به‌‌ویژه کاغذ کاهی؟ عنوان می‌کند: «داستان هنر مکتوب است. زمانی که داستان صورت صوتی پیدا ‌‌‌‌‌می‌کند از ماهیت و کارکرد اصلی خود فاصله گرفته و وجوه نمایشی به آن اضافه ‌‌‌‌‌می‌شود. بهتر است انسان داستان را با طنین صدای کلمات در ذهنش هنگام مطالعه بشنود و تصویر کند. داستان‌های ضعیف با اجرا و صدای خوب یک‌صدا پیشه ‌‌‌‌‌می‌توانند ضعف‌‌‌‌‌‌های خود را تا حدودی مخفی کنند و بالعکس ضبط ضعیف داستانی قوی ‌‌‌‌‌می‌تواند برخی قوت‌‌‌‌‌‌های آن را تحت‌تأثیر قرار دهد. خواندن داستان مشارکت بیشتر و کامل‌تری برای خواننده خواهد داشت. او ‌‌‌‌‌می‌تواند روی جملاتی تأمل کند و لذت بازخوانی جملات را از خود دریغ نکند. اما در نسخه‌‌‌‌‌‌های صوتی همه اینها از بین خواهد رفت.»
روایتگر دفاع مقدس در جواب به اینکه از میان قهرمانان آثارتان به کدام‌یک ارادت بیشتری دارید؟ کتابی زنانه در حوزه دفاع مقدس خوانده‌اید که دلتان خواسته باشد شما نویسنده‌اش بودید؟ پاسخ می‌دهد: «شخصاً دلبستگی ماندگار و خاصی به شخصیت‌‌‌‌‌‌های داستانی که خلق شده‌اند ندارم. برایم مهم آینده است. ماندن در شخصیت‌‌‌‌‌‌های داستان‌های گذشته و تعلق خاطر به آنها نویسنده را از خلق شخصیت‌‌‌‌‌‌های تازه و متفاوت باز ‌‌‌‌‌می‌دارد.
چندان موافق با مردانه و زنانه کردن کتاب و ادبیات نیستم. در داستان با انسان مواجه هستیم. کسی که داستان ـ خاصه رمان ـ ‌‌‌‌‌می‌نویسد باید درباره‌ شخصیت‌‌‌‌‌‌های خود شناخت داشته باشد، چه خود مرد باشد یا زن. به نظر حقیر شعار ادبیات زنانه و مردانه بیش از آنکه خاستگاه واقعی در ادبیات داستانی ما خاصه در دوره‌ پس از پیروزی انقلاب اسلا‌‌‌‌‌می ‌داشته باشد، یک جریان تبعی و ضمنی وارداتی و در نتیجه جریان‌های مشابه غربی است. علاوه‌بر این اگر بنا باشد انسان آرزو کند جای نویسنده کتابی باشد تفاوت نمی‌کند نویسنده این کتاب زن یا مرد باشد. بیش از هر چیز شخصاً آرزو ‌‌‌‌‌می‌کنم بتوانم درباره معصومین‌(ع) داستان بنویسم و نویسندگان ادبیات داستانی متعهد دفاع مقدس و انقلاب اسلا‌‌‌‌‌می ‌را تحسین ‌‌‌‌‌می‌کنم.»