کد خبر: ۳۱۳۶۷۵
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۰

فرصت‌های جنگ تحمیلی ۱۲‌روزه

دکتر محمد شفیعی‌فر/ استاد جامعه‌شناسی سیاسی دانشگاه تهران

پشت هر تهدیدی، فرصت‌هایی هم هست و تجاوز نظامی رژیم صهیونی، تبدیل به یک فرصت بی‌نظیر شد. این توفیق اجباری، برخی از ظرفیت‌ها و امکان‌های بالقوه ما را فعال و خودمان را نسبت به آنها آگاه و متوجه کرد. برخی از فرصت‌های این معرکۀ حق و باطل، به شرح زیر بود:
1- مهم‌ترین فرصت، همدلی و انسجام ملیِ بی‌نظیری بود که در جامعه ایجاد شد؛ انسجام اجتماعی بی‌نظیر در کنار انسجام سیاسی، همراهی و بسیج همه‌جانبه بین ارکان حاکمیت. باید از همۀ اجزای دولت سپاسگزار بود و در مقابل نجابت و همدلی بی‌نظیر مردم، سر تعظیم فرود آورد. 
2- خیزش روح ایرانی و غلیان هویت ملی در عرصۀ داخلی و جهانی و حمایت همه‌جانبۀ ایرانیان از ایران و عملیات نیروهای مسلح جمهوری اسلامی؛ حتی برای اولین‌بار، منتقدان و اپوزیسیون داخلی و خارجی از مقابله ‌به‌مثل ایران و سیاست دفاعی کشور حمایت کردند.
3- حمله اسرائیل و آمریکا، تابوی «وحشت جنگ» و این «فضای روانی» را که «اگر مذاکره نکنیم، جنگ می‌شود و چنین و چنان می‌شود» شکست.
4- آسیب‌ها و تهدیدهای فضای مجازی به طور کامل عیان شد. از یک‌سو فضای جدید ارتباطات و حوزۀ فناوری‌های نوپدید در ایران بی‌حساب‌وکتاب است و از سوی دیگر، جامعۀ ما به لحاظ فرهنگ سیاسی می‌خواهد از تمام امکانات و ظرفیت‌های این فضا و تلفن همراه در حد اعلی استفاده کند. 
به همین دلیل، تبعات امنیتی و سیاسی آن را اصلاً نمی‌داند، یا مهم نمی‌شمارد و ما هم نتوانسته‌ایم در این زمینه، آنها را آگاه و اقناع کنیم؛ اما حالا، آن را که عیان است، چه حاجت به بیان است! یکی از آثار سوء آن که در این شرایط، به طور ملموس برای جامعه اثبات شد، استفاده از این ابزارهای نوین با کمک هوش مصنوعی، برای پیدا کردن مکان سوژه‌ها و هدف قرار دادن آنها بود؛ بدین‌ترتیب، آسیب‌های فضای مجازی و ارتباطی، به صورت کاملاً عملیاتی، برای جامعه قابل فهم شده است.
5- مخدوش شدن وجهۀ شبکه‌ها و سکوهای خارجی و راستی‎‌آزمایی ادعاها در مورد اقدامات جاسوسی آنها؛ عموم مردم با اینکه می‌دانند اطلاعات خصوصی آنها توسط بیگانه در شبکه‌های مجازی، رصد و جمع‌آوری می‌شود، نگرانی ندارند؛ ولی از رصد اطلاعاتشان در سکوهای داخلی توسط حکومت، وحشت دارند و می‌ترسند حکومت سراغ زندگی خصوصی آنها برود. 
به همین خاطر به سکوهای داخلی نمی‌پیوندد. این نگرانی را باید رفع کرد؛ گرچه سکوهای داخلی ضعف‌های زیادی هم دارند که گرایش به آنها را کم کرده است.
قطع اینترنت بین‌الملل و بستن فضای مجازی و شبکه‌های ارتباطی بیگانه، برای اولین‌بار بدون اما و اگر طبقه متوسط مدعی و روشنفکران و منتقدان انجام شد و برعکس، همراه شدن آنها با پذیرش شرایط و حمایت گستردۀ داخلی اتفاق افتاد.
6- در پرتو این جنگ تجاوزگرانه، توجیه نسل جوان و طبقۀ متوسط جدید در مورد برخی سیاست‌های جمهوری اسلامی، خیلی راحت‌تر شده و استدلال ما در مورد علل وقوع و تداوم جنگ ایران و عراق و نیز علت مشکلات ما با آمریکا و غرب، قابل فهم‌تر شده است.
7- توجیه و اقناع افکار عمومی داخلی؛ به‌ویژه نسل جوان دانشجویی، در مورد فناوری هسته‌ای و واقعیت‌های صحنۀ منازعه، در این شرایط، خیلی راحت‌تر شده است. این اقناع و توجیه در گذشته به درستی انجام نشده و جامعه ما؛ به‌ویژه نسل جوان طبقۀ متوسط با این سیاست همراه نشده و ما در سیاست خود، آنها را فراموش کرده بودیم و حالا با این شرایط، باید برای این کار سرمایه‌گذاری کنیم.
8- بازیابی جایگاه صدا‌و‌سیما و رسانۀ ملی؛ روایتگری و عملکرد رسانۀ ملی در این حادثه، خیلی بهتر و مؤثرتر از گذشته بود (گرچه نقص هم داشت) و قطعی اینترنت جهانی و شبکه‌های اجتماعی غیربومی، اندکی کار رسانه را راحت‌تر کرد و به درخشش رسانه ملی کمک کرد. 
همین‌طور، فداکاری و تلاش خستگی‌ناپذیر گزارشگران، خبرنگاران، مجریان و کارشناسان این رسانه، تحسین برانگیز بود؛ به‌ویژه شاهکار خانم امامی، مجری-کارشناس مسلط، معتقد و باورمند به مسئولیت و رسالت خود که با شور و حرارت، دو روز پشت‌سر هم می‌خروشید و اوجش در جریان حمله به محل استقرارش مشاهده شد.
9- بازیابی جایگاه سپاه و بسیج و برجستگی هرچه بیشتر اقتدار موشکی کشور و توان نیروهای مسلح و پدافند قهرمان ارتش، حمایت و پشتیبانی همه‌جانبۀ ایرانیان (داخل و خارج) از نیروهای مسلح و افتخار به حضور و توانایی آنها. این احساس غرور و عزت ملی ایرانیان در سراسر جهان و شور و هیجان ملی که نسبت به نیروهای مسلح ایجاد شد، خیلی مغتنم بود و باید آن را تقویت و زمینه‌های تداوم آن را فراهم کرد تا اعتماد و ارتباط مردم با نیروهای مسلح هر‌چه بیشتر شود.
10- بازیابی، تقویت و تثبیت جایگاه بی‌بدیل رهبری و شخص مقام معظم رهبری؛ ایشان ضمن مدیریت و هدایت راهبردی نیروهای مسلح و سیاست‌های کلان کشور در شرایط بحرانی، افکار عمومی را هم مدیریت کرد و با حضور بموقع و ارسال پیام برای جامعه، در میان مردم ایجاد اطمینان و آرامش کرد و آب سردی بر آتش بحران بود.
11- وقوع تجاوز در جریان مذاکرات و تلاش ایران برای دستیابی به راه‌حل مسالمت‌آمیز، از صد دلیل برای اثبات سوءنیت آمریکا و غرب، برنده‌تر بود! بدین ترتیب، به پشتوانۀ هوشمندی ایران در پذیرش تداوم مذاکرات، جلب مشروعیت و پشتیبانی داخلی و بین‌المللی را همراه داشت. در حالی که آمریکا و غرب دو دهه است که می‌خواهند جامعه جهانی را علیه ایران بسیج کنند!
12- اثبات چندین‌بارۀ حقیقت بی‌اعتمادی به آمریکا: جفری ساکس، کارشناس آمریکایی در مورد تجاوزگری آمریکا می‌گوید: حمله به ایران ثابت کرد دنیا، دنیای جنگ و زور است. 
این شیوه مذاکراتی آمریکاست که می‌گوید: ما شما را خواهیم کشت، مگر اینکه با نگاه ما موافقت کنید، این سبکی از فاشیسم است که مرا بسیار ناامید کرد. بله! صلح‌جویی ما به این شیوه است که تهدید می‌کنیم و ‌اول شماری از شما را می‌کشیم و بعد منتظر می‌شویم که آیا با ما مذاکره می‌کنید، یا نه...
13- بی‌اعتباری سازمان ملل، شورای امنیت، شورای حقوق بشر و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و همۀ نهادها و کنوانسیون‌ها و معاهده‌های بین‌المللی که آمریکا و غرب، برای تضمین و تأمین منافع خود و حمایت از دوستانشان ایجاد کرده و به غلط و با وقاحت، آنها را جهانی و متعلق به جامعۀ جهانی جا می‌زنند.
14- حمایت مردمیِ جهانی از ایران و مشروع دانستن دفاع و مقاومت ایران در سطح جهانی و افکار عمومی داخلی و جهانی: بعد از تجاوز اسرائیل و آمریکا، ایران و ایرانی در شبکه‌های اجتماعی خارجی پُربازدید (وایرال) شد. ایرانیان در هر جای جهان، به ملیت‌شان افتخار کردند و... (عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد)
اگر بعد از ترور شهید هنیه، ایران اقدام تلافی‌جویانه انجام می‌داد، شاید برخی از حوادث رخ نمی‌داد و...؛ اما در آن موقع، این اندازه مشروعیت و حمایت جهانی و افکار عمومی داخلی و خارجی را همراه نداشت.
15- بی‌اعتباری و بی‌هویت شدن رضا پهلوی و سلطنت‌طلبان، یکی از عجایب این معرکه بود و همۀ اپوزیسیون او را تخطئه، تحقیر و مسخره کردند.
سروش در نامه‌ای خطاب به رضا پهلوی نوشت: من به‌حقیقت مسخره‌تر و مضحکه‌تر و فرومایه‌تر از این شخصیّت نالایق و نادان و این مجسّمة خیانت به وطن در عمرم ندیده‌ام. اگر کسی را بتوان «جاهل مرکّب» خواند، هم اوست که نمی‌فهمد و نمی‌فهمد که نمی‌فهمد. غرق منجلاب است و می‌پندارد گلاب است. 
مالیخولیای قدرت او را چنان مست کرده که از تهی‌مغزی و یاوه‌گوییِ خود، خبر ندارد و همین که مشتی مشتریان مخبط، برایش کف می‌زنند و دف می‌زنند، از فرط شوق،‌گریبان چاک می‌کند و از خاک بر افلاک می‌پرد.
بنابراین در مجموع، این تجاوز ددمنشانه، به یک توفیق اجباری و نوعی فرصت برای ایران تبدیل شد و ایران در شرایط کاملاً محق و مظلوم و البته مقتدر قرار گرفت و دیگر هیچ بهانه و ان‌قلتی در میان نبود که چرا مذاکره نکردیم، چرا اقدام عجولانه کردیم، چرا تحریک کردیم و...