کد خبر: ۳۱۳۶۷۰
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۰
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- ۳

زندگینـامه؛ از تولد و خــانواده تا هجـرت به قــم

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

زندگی‏نامه
زندگی‏نامۀ آیت‌الله حق‏شناس در منابع گوناگون آمده است. ما در این اثر، برای تبیین زندگی‏نامه و شرح حال این عالم ربّانی، یادداشت‏های یکی از شاگردان ایشان، حجت‌الاسلام و المسلمین سیّد عبّاس حسینی قائم‏مقامی را - که با عنوان «خلوت‏نشین قدس» در هفت بخش، در پایگاه اطّلاع‏رسانی شخصی وی منتشر شده است - برگزیده و پس از اندکی تلخیص و ویرایش و نیز تکمیل با آنچه در سایر منابع آمده بود (با افزودن نام منبع در پانوشت)، ارائه کرده‏ایم.
تولّد و خانواده
آیت‌الله حاج میرزا عبدالکریم حق‏شناس در حدود سال ۱۲۹۸ شمسی در تهران در خانواده‏ای متدیّن و در عین حال متموّل و متشخّص به دنیا آمد. پدر ایشان، علی صفاکیش در فرمانداری آن روز تهران، صاحب منصب بود و به همین جهت به «علی خان» شهرت داشت.
ایشان در همان کودکی، مادر خویش را از دست می‏دهد و در نوجوانی نیز به غم فقدان پدر مبتلا می‏گردد. پس از فوت پدر، با این که عموهای ایشان در قید حیات بودند، دایی بزرگ ایشان، حاج میرزا علی سودبخش مقدّم - که شخص ثروتمندی بوده است - سرپرستی و حمایت از ایشان را بر عهده می‏گیرد. آیت‌الله حق‏شناس پس از آغاز طلبگی و با عنایت حضرت زهرا با بانو قدسیّه ایزددوست ازدواج می‏کند. حاصل این ازدواج، دو پسر و چهار دختر است. 
نام پسرهای ایشان محمّد و حسن است و آقایان تاجیک، امانی، گلرو و رستگار هم دامادهای ایشان هستند. همسر آیت‌الله حق‏شناس، یک سال بعد از رحلت ایشان، از دنیا رفت و در صحن باغ توتی حرم حضرت عبد العظیم حسنی دفن گردید.
تحصیلات
آیت‌الله حق‏شناس، تحصیلات خود را در دبیرستان دار الفنون به پایان رسانید و اگر شرایط آن دوران را در نظر بگیریم، یعنی از موقعیّت ویژه‏ای برخوردار بوده که نصیب بسیاری از همگنان نمی‏شده است، خصوصاً ‏این که در کنار تحصیل رسمی، به تقویت و یادگیری دو زبان انگلیسی و فرانسه، اهتمام ورزید، آن هم در زمانه‏ای که کمتر کسی از تعداد اندک دانشگاهیان آن روز، توأمان دو زبان خارجی را می‏آموخت.
ورود به حوزۀ علمیّه
آیت‌الله حق‏شناس پس از آن که تحصیلات خود را در دبیرستان به پایان رسانید، با اصرار دایی خود که از بازاریانِ به‏نام آن روزگار بود، چند صباحی را به همکاری در ادارۀ ‏تجارت‏خانۀ دایی خود گذراند؛ امّا در تمام مدّت حضور در تجارت‏خانه، سر در کتاب فرو می‏برد و غرق مطالعه می‏شد، آن‏ چنان که از اطراف خویش غافل می‏گشت. همین غفلت‏های متوالی، سرانجام دایی حسابگر را متقاعد ساخت که «عبدالکریم، کاسب‏بشو نیست».
پس از این تجربۀ ناموفّق، ایشان مجال یافت تا تمایل قلبی خود را آشکار سازد و در طلب حقیقت و معرفت، به طلبگی و حوزۀ درس و بحث راه یابد. ایشان به سفارش استادش مرحوم شیخ محمّدحسین زاهد، از خانۀ دایی خود، خارج و همزمان با ورود به حوزه، مدّتی نیز در مغازۀ جوراب‏بافی مشغول شد. ایشان در آن دوره، در یکی از حجره‏های مسجد جامع تهران - که کنار شبستان چهل‏ستون، چند حجره برای طلّاب داشت - ساکن می‏شود و گویا بین سال‏های ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ش نیز معمّم می‏گردد. آن مرحوم در این باره می‏فرمود: «وقتی خواستم معمّم شوم، کسی به من گفت: برای چه معمّم می‏شوی؟ گفتم: می‏خواهم عَلَم امام زمان را بلند کنم».
استادان در حوزۀ علمیّۀ تهران
حوزۀ علمیّۀ تهران که ده‏ها سال از غنی‏ترین حوزه‏های علمی بود، در آن روزگار، یکی از بهترین دوره‏های خود را سپری می‏کرد. حضور فقیهان، فیلسوفان، عارفان و مفسّران، ویژگی‏ خاصّی به آن بخشیده بود و این، فرصت بسیار مناسبی بود که آقا شیخ عبدالکریم حق‏شناس، پایه‏های معنوی و علمی خود را استحکام بخشد. ایشان در کنار بهره‏گیری از عالمان برجستۀ عرفان و اخلاق، از بزرگانی که در حوزه‏های چندگانۀ معارف دینی تخصّص داشتند، کسب دانش نمود که در این‏ جا به شماری از اساتید ایشان در آن مقطع، اشاره می‏گردد:
- شیخ محمّدحسین زاهد تهرانی: آیت‌الله حق‏شناس، نخست تحت تأثیر جذبۀ معنوی مرحوم آقا شیخ محمّدحسین زاهد تهرانی، به حلقۀ شاگردانِ وی وارد شد. شیخ محمّدحسین، علاوه بر اقامۀ نماز جماعت و برپایی مجالس ذکر و دعا در مسجد امین‌الدوله، در مسجد جامع (بازار تهران) نیز دروس ادبیّات عرب را تدریس می‏نمود. شیخ عبدالکریم با سکونت در یکی از حجره‏های این مسجد، در عین اهتمام به تهذیب نفْس، تحصیلات رسمی طلبگی را آغازید.
- آیت‌الله میر سیّد علی حائری (مفسّر): شیخ عبدالکریم پس از مدّتی بهره‏گیری معنوی از آقا شیخ محمّدحسین زاهد، خود را در آستان آن مرد الهی، سیراب یافت و در جست‌وجوی استادی دیگر بر آمد تا روح کمالجو و جست‌وجوگر خویش را که اینک پاسخی افزون می‏طلبید، آرام سازد. استاد حق‏شناس، در این مسیر از تلاش مجدّانه و همراهی مشفقانه و کریمانۀ مرحوم شیخ محمّدحسین زاهد یاد می‏کرد که چگونه ماه‏ها در پیِ استادی خبیر و دل‏آگاه، از تمام امکان خود بهره گرفت و درِ خانه‏های متعدّد را کوبید؛ امّا هیچ ‏کدام به شیخ عبدالکریم، پاسخی کامل و مناسب ارائه نکردند. سرانجام، پس از مدّت‏ها تلاش، گم‏شدۀ خود را نزد عارفی کامل و استادی کارآزموده، یعنی مرحوم آیت‌الله سیّد علی حائری (معروف به آقا سیّد علی مفسّر) یافت؛ دقیقاً همو که در عالم رؤیا دیده بود. آیت‌الله حق‏شناس، در بارۀ این رؤیا می‏فرماید: «شب قبل از این که به محضر آسیّد علی مفسّر برسیم، در عالم رؤیا، سیّد بزرگواری را که بر منبری نشسته بود، به من نشان دادند که او باید سِمَت تربیت مرا به عهده بگیرد. فردا وقتی به محضر آیت‌الله حائری رسیدیم، همان بود که دیشب در عالم رؤیا دیده بودم».
پس از مذاکره‏ای که میان آن دو انجام گرفت، این استاد خبیر، نیاز و راز «عبدالکریم جوان» را شناخت و او را به شاگردی خاصّ خود پذیرفت و تصریح کرد که «من خود باید عهده‏دار کار تو شوم». مرحوم آقای حق‏شناس، همیشه از ایشان به عنوان اوّلین فرد از اساتید خودش نام می‏برد و تا اواخر عمر، برای فاتحه‏خوانی مکرّر بر سر قبر ایشان حاضر می‏شد.
- آیت‌الله میرزا محمّدعلی شاه‏آبادی: بازگشت عارفِ کامل، آیت‌الله میرزا محمّدعلی شاه‏آبادی به تهران، پس از هفت سال اقامت در حوزۀ علمیّۀ قم، در سال ۱۳۵۴ ق، فرصت استثنایی دیگری برای شیخ عبدالکریم بود که جرعه‏هایی گوارا از ساغر آن نفسِ قُدسی به جان خود بچشانَد. مرحوم شاه‏آبادی، گذشته از مباحث عرفانی که خارج از چارچوب متون رسمی ارائه می‏نموده و استاد حق‏شناس، از زمرۀ اندک بهره‏گیران آن مباحث بوده است، گویا متون رسمی‏ای همچون معالم الاُصول، رسائل (فرائد الاُصول)، کفایة الاُصول، منظومه و اسفار را نیز تدریس می‏کرده و استاد حق‏شناس به فراخور، از پاره‏ای آنها بهره‏مند گردیده است؛ امّا مهم‏ترین این دروس، منظومه (منطق و حکمت) بوده است که صبح‏های زود، در مسجد جامع برگزار می‏شده و «عبدالکریم جوان» بر حضور در آن ملازمت داشته است.
- آیت‌الله میرزا عبدالعلی تهرانی: مرحوم آیت‌الله میرزا عبدالعلی تهرانی، پدر آیات حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی تهرانی، از دیگر عالمان وارسته و مهذّبی بود که استاد حق‏شناس با ایشان محشور بوده و ظاهراً بخشی از شرح لمعه را نزد ایشان خوانده است.
- آیت‌الله میرزا ابراهیم امام‏زاده ‏زیدی: آیت‌الله حق‏شناس، همچنین در تهران به شخصیّت کم‏نظیر دیگری، یعنی آیت‌الله میرزا ابراهیم امام‏زاده ‏زیدی، دل‏بسته بود. جاذبۀ فوق ‏العادۀ ایشان که علاوه بر فقاهت و اجتهاد، استادی یگانه در عرفان و فلسفۀ صدرایی بود، حق‏شناس جوان را به سوی خود می‏کشاند.
- آیت‌الله شیخ محمّدرضا تنکابنی: آیت‌الله حق‏شناس، در تهران، استادان بزرگ دیگری نیز در سطوح عالی فقه و اصول داشته است که نام برخی از آنها را نمی‏دانیم؛ ولی یکی از اساتید ایشان، مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمّدرضا تنکابنی (پدر اخوان فلسفی) بوده است. وی دانشمندی وارسته و بزرگ بود که افتخار شاگردی آخوند ملّا کاظم خراسانی را داشته است. ظاهراً آقای حق‏شناس در کنار شرکت در درس کفایة الاُصول مرحوم شاه‏آبادی، این درس را از مرحوم تنکابنی نیز فرا گرفته است.
- حکیم میرزا محمّدطاهر تنکابنی: حکیم میرزا محمّدطاهر تنکابنی، مدرّس چیره‏دست فلسفۀ مشّائی که در مدرسۀ کاظمیّه (واقع در خیابان ری)، شفا و اشارات بو علی را تدریس می‏کرد، دیگر استادی است که آیت‌الله حق‏شناس، نزد او شاگردی نموده است.
- آیت‌الله میرزا احمد آشتیانی: از جمله استادان بزرگ دیگری که استاد حق‏شناس در دوران تحصیل در تهران از آنها بهره‏مند گردیده، فیلسوف، فقیه و عارف نامی، آیت‌الله میرزا احمد آشتیانی است. نخستین دیدار با ایشان برای استاد، خاطره‏ای به یادماندنی می‏شود. استاد حق‏شناس برای دیدن آیت‌الله آشتیانی، ساعتی پیش از مغرب به
مسجد ایشان در گذر قلی می‏رود و در آن‏ جا خادم سال‏خورده‏ای را می‏یابد که سخت، مشغول نظافت و آماده کردن مسجد برای اقامۀ جماعت است. از وی سراغ آیت‌الله آشتیانی را می‏گیرد. پاسخ می‏دهد که وقت نماز در مسجد خواهد بود. هر چه وقت نماز نزدیک می‏‏شود، خبری از آیت‌الله آشتیانی نمی‏شود، تا این که با بلند شدن صدای اذان و آمدن تک تکِ مأمومان، پیرمرد خادم، ‏قبا و عبا بر تن و عمامه بر سر، در محراب قرار می‏گیرد. شیخ عبدالکریم، آن ‏جا در می‏یابد که آیت‌الله آشتیانی، کسی جز همان پیرمرد خادم نیست.
- آیت‌الله میرزا مهدی آشتیانی: حکیم و عارف عالی‏مقدار، آیت‌الله میرزا مهدی آشتیانی نیز از دیگر اساتید میرزا عبدالکریم، در تهران بود که تولیت مدرسۀ سپه‏سالار قدیم را بر عهده داشت؛ همان مدرسه‏ای که پس از ایشان، ‏آیت‌الله میرزا مهدی حائری یزدی و سپس آیت‌الله حق‏شناس، تولیت آن را برعهده گرفتند.
- آقا شیخ مرتضی زاهد تهرانی (جاودان): آقا شیخ مرتضی زاهد تهرانی، پدر مرحوم آیت‌الله شیخ عبد الحسین جاودان و جدّ حجت‌الاسلام شیخ محمّدعلی جاودان، دیگر شخصیّت معنوی مورد علاقۀ آقا شیخ عبدالکریم بود. ایشان، مرحوم زاهد را شخصیّتی صاحب نَفَس و دارای کرامت می‏دانست. ابراز عاطفه و محبّت شدید به فرزندان، از دیگر خصوصیّات مرحوم زاهد بود که استاد حق‏شناس به تکرار از آن یاد می‏کرد.
هجرت به قم
میرزا عبدالکریم حق‏شناس، پس از اتمام تحصیلات سطح و گذراندن مقداری از درس خارج در حوزۀ علمیّۀ تهران، در سال ۱۳۱۷ ش، 
به قم مهاجرت نمود. ایشان، خود روایت می‏کرد که: «پیش از عزیمت به قم، شبی در عالم رؤیا دیدم که مرا در کرۀ زمین می‏گرداندند و هر بار در نقطه‏ای به زمین می‏گذاردند، به این معنا که آیندۀ من در آن نقطه رقم خواهد خورد و من، هیچ کدام را نمی‏پسندیدم و اظهار نارضایتی می‏کردم و آخر الامر، مرا در نجف گذاردند؛ ولی به دلیل ضعف جسمی در برابر گرمای آن‏ جا اظهار ناتوانی کردم. پس از آن بود که در نقطه‏ای از مدرسۀ فیضیّه فرود آمدم و همان ‏جا تثبیت شد. استاد، استقرار خود در قم را هدیه‏ای از جانب مولایش امام زمان می‏دانست و از این رو با وجود گذشت سالیان بسیار، در بیشتر سفرهای خود به قم، بی آن که کسی متوجّه شود، به آن نقطه که فرود آمده بود، می‏رفت و تجدید عهد می‏کرد.