زندگینـامه؛ از تولد و خــانواده تا هجـرت به قــم
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
زندگینامه
زندگینامۀ آیتالله حقشناس در منابع گوناگون آمده است. ما در این اثر، برای تبیین زندگینامه و شرح حال این عالم ربّانی، یادداشتهای یکی از شاگردان ایشان، حجتالاسلام و المسلمین سیّد عبّاس حسینی قائممقامی را - که با عنوان «خلوتنشین قدس» در هفت بخش، در پایگاه اطّلاعرسانی شخصی وی منتشر شده است - برگزیده و پس از اندکی تلخیص و ویرایش و نیز تکمیل با آنچه در سایر منابع آمده بود (با افزودن نام منبع در پانوشت)، ارائه کردهایم.
تولّد و خانواده
آیتالله حاج میرزا عبدالکریم حقشناس در حدود سال ۱۲۹۸ شمسی در تهران در خانوادهای متدیّن و در عین حال متموّل و متشخّص به دنیا آمد. پدر ایشان، علی صفاکیش در فرمانداری آن روز تهران، صاحب منصب بود و به همین جهت به «علی خان» شهرت داشت.
ایشان در همان کودکی، مادر خویش را از دست میدهد و در نوجوانی نیز به غم فقدان پدر مبتلا میگردد. پس از فوت پدر، با این که عموهای ایشان در قید حیات بودند، دایی بزرگ ایشان، حاج میرزا علی سودبخش مقدّم - که شخص ثروتمندی بوده است - سرپرستی و حمایت از ایشان را بر عهده میگیرد. آیتالله حقشناس پس از آغاز طلبگی و با عنایت حضرت زهرا با بانو قدسیّه ایزددوست ازدواج میکند. حاصل این ازدواج، دو پسر و چهار دختر است.
نام پسرهای ایشان محمّد و حسن است و آقایان تاجیک، امانی، گلرو و رستگار هم دامادهای ایشان هستند. همسر آیتالله حقشناس، یک سال بعد از رحلت ایشان، از دنیا رفت و در صحن باغ توتی حرم حضرت عبد العظیم حسنی دفن گردید.
تحصیلات
آیتالله حقشناس، تحصیلات خود را در دبیرستان دار الفنون به پایان رسانید و اگر شرایط آن دوران را در نظر بگیریم، یعنی از موقعیّت ویژهای برخوردار بوده که نصیب بسیاری از همگنان نمیشده است، خصوصاً این که در کنار تحصیل رسمی، به تقویت و یادگیری دو زبان انگلیسی و فرانسه، اهتمام ورزید، آن هم در زمانهای که کمتر کسی از تعداد اندک دانشگاهیان آن روز، توأمان دو زبان خارجی را میآموخت.
ورود به حوزۀ علمیّه
آیتالله حقشناس پس از آن که تحصیلات خود را در دبیرستان به پایان رسانید، با اصرار دایی خود که از بازاریانِ بهنام آن روزگار بود، چند صباحی را به همکاری در ادارۀ تجارتخانۀ دایی خود گذراند؛ امّا در تمام مدّت حضور در تجارتخانه، سر در کتاب فرو میبرد و غرق مطالعه میشد، آن چنان که از اطراف خویش غافل میگشت. همین غفلتهای متوالی، سرانجام دایی حسابگر را متقاعد ساخت که «عبدالکریم، کاسببشو نیست».
پس از این تجربۀ ناموفّق، ایشان مجال یافت تا تمایل قلبی خود را آشکار سازد و در طلب حقیقت و معرفت، به طلبگی و حوزۀ درس و بحث راه یابد. ایشان به سفارش استادش مرحوم شیخ محمّدحسین زاهد، از خانۀ دایی خود، خارج و همزمان با ورود به حوزه، مدّتی نیز در مغازۀ جوراببافی مشغول شد. ایشان در آن دوره، در یکی از حجرههای مسجد جامع تهران - که کنار شبستان چهلستون، چند حجره برای طلّاب داشت - ساکن میشود و گویا بین سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ش نیز معمّم میگردد. آن مرحوم در این باره میفرمود: «وقتی خواستم معمّم شوم، کسی به من گفت: برای چه معمّم میشوی؟ گفتم: میخواهم عَلَم امام زمان را بلند کنم».
استادان در حوزۀ علمیّۀ تهران
حوزۀ علمیّۀ تهران که دهها سال از غنیترین حوزههای علمی بود، در آن روزگار، یکی از بهترین دورههای خود را سپری میکرد. حضور فقیهان، فیلسوفان، عارفان و مفسّران، ویژگی خاصّی به آن بخشیده بود و این، فرصت بسیار مناسبی بود که آقا شیخ عبدالکریم حقشناس، پایههای معنوی و علمی خود را استحکام بخشد. ایشان در کنار بهرهگیری از عالمان برجستۀ عرفان و اخلاق، از بزرگانی که در حوزههای چندگانۀ معارف دینی تخصّص داشتند، کسب دانش نمود که در این جا به شماری از اساتید ایشان در آن مقطع، اشاره میگردد:
- شیخ محمّدحسین زاهد تهرانی: آیتالله حقشناس، نخست تحت تأثیر جذبۀ معنوی مرحوم آقا شیخ محمّدحسین زاهد تهرانی، به حلقۀ شاگردانِ وی وارد شد. شیخ محمّدحسین، علاوه بر اقامۀ نماز جماعت و برپایی مجالس ذکر و دعا در مسجد امینالدوله، در مسجد جامع (بازار تهران) نیز دروس ادبیّات عرب را تدریس مینمود. شیخ عبدالکریم با سکونت در یکی از حجرههای این مسجد، در عین اهتمام به تهذیب نفْس، تحصیلات رسمی طلبگی را آغازید.
- آیتالله میر سیّد علی حائری (مفسّر): شیخ عبدالکریم پس از مدّتی بهرهگیری معنوی از آقا شیخ محمّدحسین زاهد، خود را در آستان آن مرد الهی، سیراب یافت و در جستوجوی استادی دیگر بر آمد تا روح کمالجو و جستوجوگر خویش را که اینک پاسخی افزون میطلبید، آرام سازد. استاد حقشناس، در این مسیر از تلاش مجدّانه و همراهی مشفقانه و کریمانۀ مرحوم شیخ محمّدحسین زاهد یاد میکرد که چگونه ماهها در پیِ استادی خبیر و دلآگاه، از تمام امکان خود بهره گرفت و درِ خانههای متعدّد را کوبید؛ امّا هیچ کدام به شیخ عبدالکریم، پاسخی کامل و مناسب ارائه نکردند. سرانجام، پس از مدّتها تلاش، گمشدۀ خود را نزد عارفی کامل و استادی کارآزموده، یعنی مرحوم آیتالله سیّد علی حائری (معروف به آقا سیّد علی مفسّر) یافت؛ دقیقاً همو که در عالم رؤیا دیده بود. آیتالله حقشناس، در بارۀ این رؤیا میفرماید: «شب قبل از این که به محضر آسیّد علی مفسّر برسیم، در عالم رؤیا، سیّد بزرگواری را که بر منبری نشسته بود، به من نشان دادند که او باید سِمَت تربیت مرا به عهده بگیرد. فردا وقتی به محضر آیتالله حائری رسیدیم، همان بود که دیشب در عالم رؤیا دیده بودم».
پس از مذاکرهای که میان آن دو انجام گرفت، این استاد خبیر، نیاز و راز «عبدالکریم جوان» را شناخت و او را به شاگردی خاصّ خود پذیرفت و تصریح کرد که «من خود باید عهدهدار کار تو شوم». مرحوم آقای حقشناس، همیشه از ایشان به عنوان اوّلین فرد از اساتید خودش نام میبرد و تا اواخر عمر، برای فاتحهخوانی مکرّر بر سر قبر ایشان حاضر میشد.
- آیتالله میرزا محمّدعلی شاهآبادی: بازگشت عارفِ کامل، آیتالله میرزا محمّدعلی شاهآبادی به تهران، پس از هفت سال اقامت در حوزۀ علمیّۀ قم، در سال ۱۳۵۴ ق، فرصت استثنایی دیگری برای شیخ عبدالکریم بود که جرعههایی گوارا از ساغر آن نفسِ قُدسی به جان خود بچشانَد. مرحوم شاهآبادی، گذشته از مباحث عرفانی که خارج از چارچوب متون رسمی ارائه مینموده و استاد حقشناس، از زمرۀ اندک بهرهگیران آن مباحث بوده است، گویا متون رسمیای همچون معالم الاُصول، رسائل (فرائد الاُصول)، کفایة الاُصول، منظومه و اسفار را نیز تدریس میکرده و استاد حقشناس به فراخور، از پارهای آنها بهرهمند گردیده است؛ امّا مهمترین این دروس، منظومه (منطق و حکمت) بوده است که صبحهای زود، در مسجد جامع برگزار میشده و «عبدالکریم جوان» بر حضور در آن ملازمت داشته است.
- آیتالله میرزا عبدالعلی تهرانی: مرحوم آیتالله میرزا عبدالعلی تهرانی، پدر آیات حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی تهرانی، از دیگر عالمان وارسته و مهذّبی بود که استاد حقشناس با ایشان محشور بوده و ظاهراً بخشی از شرح لمعه را نزد ایشان خوانده است.
- آیتالله میرزا ابراهیم امامزاده زیدی: آیتالله حقشناس، همچنین در تهران به شخصیّت کمنظیر دیگری، یعنی آیتالله میرزا ابراهیم امامزاده زیدی، دلبسته بود. جاذبۀ فوق العادۀ ایشان که علاوه بر فقاهت و اجتهاد، استادی یگانه در عرفان و فلسفۀ صدرایی بود، حقشناس جوان را به سوی خود میکشاند.
- آیتالله شیخ محمّدرضا تنکابنی: آیتالله حقشناس، در تهران، استادان بزرگ دیگری نیز در سطوح عالی فقه و اصول داشته است که نام برخی از آنها را نمیدانیم؛ ولی یکی از اساتید ایشان، مرحوم آیتالله حاج شیخ محمّدرضا تنکابنی (پدر اخوان فلسفی) بوده است. وی دانشمندی وارسته و بزرگ بود که افتخار شاگردی آخوند ملّا کاظم خراسانی را داشته است. ظاهراً آقای حقشناس در کنار شرکت در درس کفایة الاُصول مرحوم شاهآبادی، این درس را از مرحوم تنکابنی نیز فرا گرفته است.
- حکیم میرزا محمّدطاهر تنکابنی: حکیم میرزا محمّدطاهر تنکابنی، مدرّس چیرهدست فلسفۀ مشّائی که در مدرسۀ کاظمیّه (واقع در خیابان ری)، شفا و اشارات بو علی را تدریس میکرد، دیگر استادی است که آیتالله حقشناس، نزد او شاگردی نموده است.
- آیتالله میرزا احمد آشتیانی: از جمله استادان بزرگ دیگری که استاد حقشناس در دوران تحصیل در تهران از آنها بهرهمند گردیده، فیلسوف، فقیه و عارف نامی، آیتالله میرزا احمد آشتیانی است. نخستین دیدار با ایشان برای استاد، خاطرهای به یادماندنی میشود. استاد حقشناس برای دیدن آیتالله آشتیانی، ساعتی پیش از مغرب به
مسجد ایشان در گذر قلی میرود و در آن جا خادم سالخوردهای را مییابد که سخت، مشغول نظافت و آماده کردن مسجد برای اقامۀ جماعت است. از وی سراغ آیتالله آشتیانی را میگیرد. پاسخ میدهد که وقت نماز در مسجد خواهد بود. هر چه وقت نماز نزدیک میشود، خبری از آیتالله آشتیانی نمیشود، تا این که با بلند شدن صدای اذان و آمدن تک تکِ مأمومان، پیرمرد خادم، قبا و عبا بر تن و عمامه بر سر، در محراب قرار میگیرد. شیخ عبدالکریم، آن جا در مییابد که آیتالله آشتیانی، کسی جز همان پیرمرد خادم نیست.
- آیتالله میرزا مهدی آشتیانی: حکیم و عارف عالیمقدار، آیتالله میرزا مهدی آشتیانی نیز از دیگر اساتید میرزا عبدالکریم، در تهران بود که تولیت مدرسۀ سپهسالار قدیم را بر عهده داشت؛ همان مدرسهای که پس از ایشان، آیتالله میرزا مهدی حائری یزدی و سپس آیتالله حقشناس، تولیت آن را برعهده گرفتند.
- آقا شیخ مرتضی زاهد تهرانی (جاودان): آقا شیخ مرتضی زاهد تهرانی، پدر مرحوم آیتالله شیخ عبد الحسین جاودان و جدّ حجتالاسلام شیخ محمّدعلی جاودان، دیگر شخصیّت معنوی مورد علاقۀ آقا شیخ عبدالکریم بود. ایشان، مرحوم زاهد را شخصیّتی صاحب نَفَس و دارای کرامت میدانست. ابراز عاطفه و محبّت شدید به فرزندان، از دیگر خصوصیّات مرحوم زاهد بود که استاد حقشناس به تکرار از آن یاد میکرد.
هجرت به قم
میرزا عبدالکریم حقشناس، پس از اتمام تحصیلات سطح و گذراندن مقداری از درس خارج در حوزۀ علمیّۀ تهران، در سال ۱۳۱۷ ش،
به قم مهاجرت نمود. ایشان، خود روایت میکرد که: «پیش از عزیمت به قم، شبی در عالم رؤیا دیدم که مرا در کرۀ زمین میگرداندند و هر بار در نقطهای به زمین میگذاردند، به این معنا که آیندۀ من در آن نقطه رقم خواهد خورد و من، هیچ کدام را نمیپسندیدم و اظهار نارضایتی میکردم و آخر الامر، مرا در نجف گذاردند؛ ولی به دلیل ضعف جسمی در برابر گرمای آن جا اظهار ناتوانی کردم. پس از آن بود که در نقطهای از مدرسۀ فیضیّه فرود آمدم و همان جا تثبیت شد. استاد، استقرار خود در قم را هدیهای از جانب مولایش امام زمان میدانست و از این رو با وجود گذشت سالیان بسیار، در بیشتر سفرهای خود به قم، بی آن که کسی متوجّه شود، به آن نقطه که فرود آمده بود، میرفت و تجدید عهد میکرد.