نگاهی به فیلم «جنگاوری»
روایت ترجیح فـرار بر قـرار
فاطمه قاسمآبادی
معمولا در کشورهای غربی مانند آمریکا و انگستان، پرداختن به جنگها و قهرمانسازی از سربازانشان، مسئله مهمی است و این قضیه همیشه در بخشهای مختلف فرهنگی نمود دارد.
برای مثال بعد از جنگ جهانی دوم، انگلیسیزبانان کتابهای زیادی در مورد این جنگ نوشتند و از روی این کتابها، که محوریت کلی همهشان نجاتبخشی آمریکا و انگلستان در خاتمه جنگ بود، فیلمها، سریالها و مستندهای بیشماری ساخته شد.
با توجه به وضعیتی که بعد از جنگهای افغانستان و عراق، برای ارتشیان و سربازان آمریکایی و غربی بهوجود آمد و به خاطر رسواییهایی که فیلمها و عکسهای زندانهای مخوفشان در رسانهها پخش کرد، نگاه مردم جهان به این سربازان دیگر مانند قهرمانان نجاتبخش نبود و حتی در خود آمریکا، سربازان به خاطر بیرحمیهایشان، مورد شماتت مردم عادی قرار گرفتند.
تهیهکنندگان هالیوودی بعد از این اتفاقات، سعی کردند در تغییر جهتی حساب شده، این سربازان بیرحم را به جایگاه قبلی خود نزدیک کنند. در این تصویر جدید حتی اگر سربازان در نظر مردم قهرمان نباشند، حداقل قربانیانی به نظر میرسند که به خاطر دستور فرماندهانشان مرتکب جرایم هولناک شدهاند و مستحق همدردی هستند! این رویکرد که چند سالی است مد شده، معمولا از سربازان موجوداتی وظیفهشناس، وطنپرست و کاملا بیاختیار ساخته که مانند یک اسباببازی کوکی به دستورات فرماندهان خود در کشورهای دیگر، آدم میکشند و به خاطر سیاستهای کشور خودشان، فداکاری میکنند.
فیلم «جنگاوری» ساخته «ری مندوزا» محصول مشترک آمریکا و انگلستان در سال 2025 است.
داستان این فیلم در مورد عملیات ویژهای است که نیروهای آمریکایی در «رمادی» عراق انجام میدهند.
داستان عملیات ویژه
داستان فیلم جنگاوری، بر اساس تجربیات سازندهاش ری مندوزا است که در طول جنگ عراق، به عنوان سرباز نیروی دریایی ایالات متحده حضور داشته است.
این ماجرا براساس اتفاقی واقعی روایت شده و در مورد یک گروه از سربازان آمریکایی در طول جنگ عراق در سال ۲۰۰۶ است که در خانه یک خانواده عراقی مخفی شده و حرکت نیروهای آمریکایی را در قلمرو شورشیان، زیر نظر میگیرند.
طبق روایت فیلم در طی عملیات رمادی، نیروی دریایی ایالات متحده شبانه کنترل یک خانه محلی را در دست میگیرد. سربازان پس از آنکه متوجه میشوند طبقه بالا آپارتمانی جداگانه است، با نفوذ از دیوار وارد آن میشوند. مأمور ارتباطات و هماهنگی هوایی، ری مندوزا، پشتیبانی هوائی را برای مراقبت از موقعیتشان هدایت میکند، این در حالی است که تکتیرانداز و پزشک گروه، «الیوت میلر»، بازار روبهرو را زیر نظر دارد...
در این عملیات دو مترجم عراقی به نامهای «فرید» و «نور» به نیروهای آمریکایی کمک میکنند و به آنها در مورد حمله قریبالوقوع عراقیها به خاطر فراخوان عمومی برای جنگ(حکم جهاد علیه آمریکاییها) هشدار میدهند.
در نهایت در این عملیات با تلفات و زخمیهای فراوان، آمریکاییها توانستند منطقه را ترک کنند و از مهلکه فرار کنند.
بعد از فرار نیروهای آمریکایی، خانوادههای داخل ساختمان که در اتاق زندانی بودند، آرام از اتاقهای خود بیرون میآیند و میفهمند که سربازان رفتهاند.... مردم با احتیاط در خیابان جمع میشوند و به جنازه بیجان فرید مترجم و جاسوس آمریکاییها نگاه میکنند.
ظالمان مظلومنما و همکارانشان
در فیلم جنگاوری، مخاطبین میبینند که به سبک بیشتر فیلمهای جنگی از این دست، سربازان آمریکایی به صورت مهرههای شطرنج فرماندهانشان نشان داده میشوند.
این سربازان همگی مانند رباتهایی، در حال انجام کاری هستند که به آنها فرمان داده شده است و در انجام وظایف خود هم کوتاهی نمیکنند.
در فیلم جنگاوری هیچ اثری از سربازانی که برای تفریح و لذت، آدم میکشند و به انسانهای بیگناه تجاوز میکنند(مانند آنچه در واقعیت اتفاق افتاد) وجود ندارد و مخاطبین تنها مردان جوانی را میبینند که در مخمصه گیر افتادهاند و توسط انسانهای ترسناکی که حکم جهاد گرفتهاند، تهدید میشوند...
در فیلم میبینیم که مترجمهای محلی که به زبان ساده، خائینی هستند که علیه مملکت و هموطنانشان، با دشمنان همکاری میکنند، برای نیروهای آمریکایی خبر میبرند و در نهایت هم خائن به سزای عمل خود میرسد و جنازهاش بر زمین باقی میماند.
در مورد جنگ افغانستان هم مسئله مترجمهایی که در عین حال برای غربیها جاسوسی میکردند، بسیار شبیه به عراق شد و جالب است که در آن ماجرا هم سرنوشت تعداد زیادی از این مترجمها یا به آویزان شدن از هواپیمای آمریکایی ختم شد و یا در بهترین حالت، وقتی اقامت گرفتند، محکوم شدند به زندگی در پایینترین سطح، به عنوان شهروند درجه چندم در آمریکا یا انگلستان.
در فیلم جنگاوری در صحنههای آخر، برجای ماندن جنازه مترجم بخت برگشته بر زمین، جزو صحنههای متداول و کلاسیک، در مورد سرنوشت جاسوسان بوده است. جنازهای بر زمین افتاده که هموطنانش بالای سرش جمع شدهاند و به او زل زدهاند.
مخاطبین خسته و بیمیل به جنگ
در صحنههای ابتدائی فیلم جنگاوری، مخاطبین سربازان آمریکایی را میبینند که سعی دارند با دیدن فیلمهای مبتذل، به قول خودشان آدرنالین خونشان را بالا ببرند تا برای عملیات آماده بشوند!
بعد از این صحنههای رقص و پایکوبی، وقتی نوبت به عملیات میرسد، سربازان مو به مو، با نقشهای که از قبل کشیده شده بود، جلو میروند و خیلی جدی وارد صحنه میشوند.
این تصویر کلیشهای از جوانان خوشگذران و عیاش آمریکایی که به وقتش جسور و شجاع هستند، در فیلم جنگاوری هم تکرار میشود ولی چنین تصویری برای مخاطبین در آمریکا چه معنایی دارد؟
تقریبا همه میدانند که در کشورهای غربی و مخصوصا در آمریکا، معمولا قشر فرودست که شانس بهتری برای زندگی و داشتن درآمد ندارد، برای ارتش داوطلب میشود و به غیر از پسران سران و به اصطلاح آقازادهها که معمولا در چنین جنگهایی برای خودنمایی چَرخکی میزنند اما هرگز در عملیاتهای بیبازگشت شرکت نمیکنند، بقیه سربازان از قشر پایین جامعه محسوب میشوند و ماموریتهای خطرناک سهم آنهاست.
در طی ربع قرن گذشته و با تجربه جنگهای مختلف مانند عراق، افغانستان و...، قشر ضعیف در آمریکا به قدری با واقعیت جنگ و مشکلات جسمی و روانی و حتی معیشتی بعد از بازگشت سربازان روبهرو شده، که هیچ تصویر زیبا و تزیین شدهای نمیتواند واقعیت را حداقل برای این قشر تغییر بدهد.
شوهران معلول و خسته و پسران عصبی که با روحی درهم شکسته به خانه برگشتهاند، برای مردمی که با آنها در ارتباط بودند، دیگر فیلم یا داستان نبود.
شاید به خاطر این دلایل بود که فیلم جنگاوری، مورد پسند منتقدین بود ولی برای مردم آمریکا روایت پر از خونریزی و سوختگی و زخمش که در نهایت هم به فرار منجر شد، حتی آنقدر کشش نداشت که به اندازه سرمایه فیلم در گیشه بفروشد، چه برسد به اینکه مورد علاقه آنها باشد.