کیهان بررسی میکند
5 دور مذاکره درباره غنیسازی لغو تحریمها کجای مذاکرات است؟!
سرویس اقتصادی-
پنج دور مذاکره غیرمستقیم بین ایران و آمریکا صورت گرفته که غنیسازی، بحث اصلی آن بوده است. حال آنکه تیم مذاکرهکننده ایران باید خواستههای اساسی از جمله در حوزه اقتصاد، همچون برداشتهشدن عملی و مؤثر تحریمها، بهویژه در حوزه بانکی را مطالبه کند.
به گزارش کیهان، مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا با وساطت عمان، برخلاف آنچه در فضای رسانهای القا میشود، صرفاً مذاکرات «هستهای» نیست، بلکه مذاکره درباره رفع نگرانی ادعایی غربیها پیرامون صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران، در قبال «لغو مؤثر و پایدار تحریمهای اقتصادی» است؛ بنابراین ایران در مذاکره غیرمستقیم با آمریکا، مطالبات مشخصی را باید روی میز بگذارد. درخواستهایی که هموزن امتیازاتی که میدهد، باشد. در حوزه اقتصادی، در حال حاضر آزادسازی منابع مالی بلوکهشده ایران به عنوان مطالبه مطرح میشود که بسیار ناچیز است.
مطالبات از جمله در حوزه اقتصاد باید اساسی و کلان باشد؛ به عنوان مثال، درخواستهای اساسی مثل تعهد به برداشتن تحریمهای بانکی، باز شدن مسیر سوئیفت و چرخه نقل و انتقال دلار، رفع تحریمهای حوزه انرژی و به طور کلی، لغو تمام تحریمها باید جزو مطالبات ایران باشد.
ضمن اینکه امتیازات ارائهشده ایران باید بهصورت مرحلهای و در ازای دریافت امتیازات هموزن و قابل راستیآزمایی باشد. آمریکاییها اینبار نباید بتوانند با دوگانهسازی دولت- کنگره، رفعنشدن تحریمها را به گردن کنگره بیندازند و بر همین اساس، باید لغو تحریمها بر اساس تعهد دستگاه حاکمه آمریکا باشد و نه فقط دولت ترامپ.
با این حال، پنج دور مذاکره غیرمستقیم بین ایران و آمریکا صورت گرفته که غنیسازی، بحث اصلی آن بوده است! برخی رسانههای مدعی اصلاحطلبی هم در رویهای عجیب به جای اینکه خواستههای اساسی ایران از مذاکرات را مطالبه کنند، مطالبات آمریکا همچون کاهش سطح غنیسازی را مطرح و برجسته میکنند! همین پاس گلهای غربگرایان، باعث شده آنها جرئت کنند خواستههای محالی چون کنار گذاشتن غنیسازی در کشور را به زبان بیاورند.
ضرورت درک یک مسئله مهم
غربگرایان، همصدا با آمریکاییها سعی در القای این گزاره دارند که راهکار حل همه مشکلات کشور در مذاکره و رفع تحریم است و بر همین اساس، از موضع ضعف میگویند باید همه خواستههای غربیها در برابر کمترین دستاوردها نیز تمکین شود؛ یعنی دقیقاً همان رویکردی که در برجام دنبال کردند. حال آنکه ایران در دولت شهید رئیسی اثبات کرد که میتواند حتی در اوج تحریمها، امورات کشور را اداره کند.
اگرچه تحریمهای آمریکا با هدف اختلال در جریانهای ارزی ایران، باعث کاهش منابع، افزایش هزینهها و تأخیر در انتقال ارز شده، اما به نتیجهای که خواسته آمریکا بوده، نرسیده و ایران، راههایی برای ادامه مسیر خود یافته است. با این حال، آمریکا به دلیل تهدیدهای مختلفی که با آن مواجه است، نیاز دارد که پرونده هستهای ایران را به سرانجامی برساند؛ بنابراین، آمریکا نیازمند واقعی مذاکرات است، اما امثال مارکو روبیو؛ وزیر خارجه ایالاتمتحده یا «بلوغ» فهم این مسائل را ندارند یا اینکه با مشاهده وادادگی جریان غربگرا در ایران، به خود جرئت میدهند خواستههایی محال را مطرح کنند.
بازار ارز ایران، بیش از آنکه از تحریم ملتهب شود، از سیاستگذاری و اقدامات داخلی است که دچار بیثباتی میشود. در یکی دو سال اخیر شاهد بودیم که تا قبل از روی کار آمدن همتی در وزارت اقتصاد، بازار ارز با وجود تنشهای سیاسی- نظامی داخلی و خارجی بیسابقه، ثبات نسبی داشت، اما اصرار او بر تکنرخی کردن ارز، بدون آمادهسازی زمینهها، ثبات بازار ارز را بههم ریخت و با کنار رفتن او، ثبات نسبی به بازار بازگشت.
تیم مذاکرهکننده ایران با درک توان داخلی، ابزارهای جدید مبادله اقتصادی که دور زدن تحریمها را سادهتر کرده و همچنین شناخت نیازهای طرف مقابل، باید مطالبات اساسی و کلان را شجاعانه مطرح و دریافت کند. ضمن اینکه در طول مذاکرات، باید طرف مقابل امتیازهای مهمی که از زمان برجام بدهکار است را پرداخت کند تا نشاندهنده حسننیت آنها باشد؛ چرا که ایران در برجام، امتیازات نقدی داد و فقط تحریم بیشتر از طرف مقابل دریافت کرد.
علیرغم این واقعیتها، آمریکاییها به هیچ عنوان نمیخواهند در فضای رسانهای پیرامون مذاکرات، چیزی غیر از ضرورت کاهش سطح غنیسازی ایران مطرح شود، حال آنکه طرف ایرانی باید با شجاعت، این فضای ساختگی را تغییر دهد.
ایران، ایران است نه لیبی و...
هدف نهائی تحریمها علیه ایران، چه در دولتهای دموکرات و چه جمهوریخواه، عموماً به نحوی بر محور بیثباتسازی اقتصادی کشور از طریق محدودسازی صادرات نفت و گاز ایران، عملیات بانکی خارجی ایران، ورود سرمایه و فناوری به ایران و بلوکهکردن منابع ارزی کشور بوده است. در واقع، دولت ترامپ- چه در دوره نخست ریاستجمهوریاش (2016 تا 2020) و چه در دوره کنونی (2024 به بعد)- بر بستر زیرساختهای تحریمی طراحیشده توسط دموکراتها سوار شده و همان مسیر را با شدت بیشتری ادامه داده است.
هدف از اعمال این اختلالها، تنها تضعیف اقتصاد ایران نیست. طبق شواهد موجود و اظهارات متعدد مقامات آمریکایی، از جمله خود دونالد ترامپ، استراتژی تحریمها با هدف ایجاد نارضایتی اجتماعی و زمینهسازی برای بیثباتی سیاسی طراحی شده است. برخی منابع حتی به صراحت از مدل «لیبیسازی ایران» سخن گفتهاند؛ الگویی که در آن یک کشور از طریق فشار اقتصادی و تحرکات اجتماعی به سمت بیثباتی سوق داده میشود.
آنها اما تفاوتهای عمیق ایران با کشورهایی چون لیبی، عراق (رژیم بعث) و اوکراین را درک نمیکنند. همانطور که تفاوت عمیق چین و شوروی را نمیفهمند. این تفاوت به «بلوغ» همهجانبه مردم و رهبری ایران در مقایسه با کشورهای یادشده مربوط است. این هم چیزی است که سیاستمداران کهنهکاری چون کیسینجر میفهمیدند، اما «مغزهای کوچک زنگزده» همچون مایکل والتز درک نمیکنند و البته شاید او هم روی «سرمایههای اسرائیل» در ایران حساب کرده است.
آمریکای خودخواه علیه همه جهان
در شرایط عادی، ارزهای حاصل از صادرات- بهویژه صادرات نفت و فرآوردههای نفتی- از طریق سیستم بانکی رسمی و با هزینههای معمول به کشور بازمیگردد، اما در وضعیت تحریمی، ریسک همکاری شبکه بانکی بینالمللی با بانکهای ایرانی افزایش مییابد. در نتیجه، دولت و صادرکنندگان ناچار میشوند از مسیرهای غیررسمی مانند صرافیهای خصوصی یا واسطهها، ارز را وارد کشور کنند.
اگرچه همین موانع تحریمی را هم میتوان با اراده دولت برای تعریف سازوکار رسمی با کشورهای اصلی طرف تجاری و دور زدن تراستیها و سایر واسطهها از میان برداشت، ولی به هر حال تجارت در شرایط تحریم هزینههایی دارد، اما آیا بیشتر از تحریمهایی است که آمریکا به نام «تقسیم کار جهانی» یا تعرفه به کشورهای دیگر تحمیل میکند؟!
آمریکا با شیوههای مختلف در حال غارت کشورهای دیگر است. جنگ اوکراین با تحریک آمریکا شروع شد و هزینههایش به دوش اروپا افتاد. حالا آمریکا به جای کمک به اروپا، در حال مکیدن سرمایههای آنها به سوی ایالاتمتحده است. این جریان روی کشورهای خاورمیانه هم تأثیر گذاشت و ترامپ بیش از سههزار میلیارد دلار سرمایه از کشورهای عربی خلیجفارس غارت کرد.
اکنون یک سؤال جدی پیش میآید که «آیا آمریکا با چنین سابقه غارتگرانهای، پس از پنج دور مذاکره درباره غنیسازی، تحریمهای ایران را لغو میکند؟!»
مسیر روشن ایران حتی بدون لغو تحریم
ایران با رویکرد توسعه روابط با همسایگان، کشورهای دوست و عضویت در بریکس، شانگهای و اوراسیا، در حال بهبود وضعیت خود است. بازتاب این مسئله، رشد صادرات خدمات فنی و مهندسی، قراردادهای عمرانی و پروژههای زیرساختی با کشورهای منطقه است، اما آمریکا با سیاست تعرفهگذاری به جنگ همه جهان رفته است؛ کدامیک نیازمندترند؟!
تحریمهای آمریکا هرچند ابزار فشار محسوب میشود، اما نتوانستهاند روند گسترش همکاریهای اقتصادی ایران را متوقف کنند. بخش خصوصی و دولتی با خلق سازوکارهای نوین مالی، تهاتر، قراردادهای دوجانبه و همچنین تقویت بازارهای منطقهای عملاً تحریمها را کماثر کردهاند. امروز کشورهای همسایه، اوراسیا، آفریقا و حتی برخی کشورهای آسیای شرقی خواهان پروژههای فنی و مهندسی ایرانی هستند.
امروز زمانی است که ایران باید با استفاده از تجربیات گذشته، فعالانه پروژههای مشترک تعریف کند و دیپلماسی اقتصادی را از شعار به عملکرد ملموس تبدیل کند و با برندسازی خدمات مهندسی، پایدارترین ارزآوری غیرنفتی را رقم بزند.
واقعیت این است که تحریم برای ما صرفاً یک مانع نبوده، بلکه تبدیل به یک دانشگاه شده است. مدیران ایرانی یاد گرفتند که با روشهای خلاقانه، مشکلات نقل و انتقال پول، بیمه، ضمانتنامه و حتی تأمین تجهیزات را حل کنند. از تجارت تهاتری گرفته تا شبکهسازی در بازارهای تازه و حتی توسعه همکاریهای سهجانبه، همه را تجربه کردهاند و امروز شرکتهای بزرگ ایرانی در مصاف با رقبای منطقهای کم نمیآورند.
بانک مرکزی اعلام کرده که با استفاده از روشهای ابتکاری، روابط بانکی با کشورها ممکن شده که یک نمونه آن در اتصال شبکه بانکی ایران و روسیه رونمایی شد و به عنوان الگو، قابل تعمیم به سایر کشورها است.
در بسیاری از کشورها، کیفیت و تخصص مهندسان ایرانی شناختهشده است. ایران، پروژههایی در عراق، سوریه، ونزوئلا، عمان، برخی کشورهای آفریقایی و آسیای مرکزی اجرا کرده که نماد شکست سیاستهای تحریمی است و بسیاری از کشورها بهرغم کارشکنی آمریکا، خواهان همکاری میشوند.
ایران باید همچنان بر توانمندسازی شرکتهای خود، استانداردسازی پروژهها و توسعه دیپلماسی اقتصادی متمرکز شود. با این فرآیند، بهتدریج ضعفهای ساختاری کاهش مییابد و جایگاه ایران در بازارهای جهانی دوباره احیا خواهد شد.
تحلیلگران بینالمللی با دقت روندهای اقتصادی ایران را زیر ذرهبین دارند؛ روندهایی که برخلاف پیشبینیهای اولیه ترامپ و مشاورانش، نهتنها باعث منزوی شدن ایران نشد، بلکه شرایطی کمنظیر برای صادرات خدمات فنی و مهندسی کشور فراهم ساخت.
اگر تیم مذاکرهکننده ایرانی، به جای اینکه تحت تأثیر القائات غربگرایان قرار بگیرد، با چنین مبانی متقنی پشت میز مذاکره حاضر شود، میتواند با صدای بلند، مطالبات ما را از مذاکرات اعلام و بر آن پافشاری کند.