اخبار ویژه
مشکلات اقتصادی، میراث شماست اما رئیسی نشان داد راهحل دارد
یکی از حامیان سیاست تعدیل اقتصادی در دولت سازندگی میگوید ایران به دلیل ضعف منطقهای و اقتصادی ناچار از توافق با آمریکاست. اجرای سیاستهاتی تعدیل اقتصادی در دولت مرحوم هاشمی موجب ثبت رکود تورم 49/6 درصدی و نارضایتی شدید و اعتراض مردم شد.
علينقي مشايخی با وجود اینکه به عنوان کارشناس اقتصادی معرفی میشود، یادداشتی را در روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «پیرامون مذاکرات ایران و آمریکا» منتشر کرد و نوشت:
«به نظر میرسد دو نیروی پیشبرنده در دو سوی ایران و آمریکا دو طرف را به سمت مذاکره و توافق پیش میرانند. در سمت آمریکا، مسئله اصلی مهار چین است. آمریکا علاقهمند است و انگیزه دارد که در منطقه خاورمیانه حضور داشته باشد تا در صورت لزوم عرضه انرژی به چین را کنترل کند. حضور قوی آمریکا در خاورمیانه مستلزم ایجاد رابطه دوستانه با ایران است.
علاوهبر اهمیت منطقه خاورمیانه به لحاظ منابع انرژی و بازارهای آن، آنچنانکه ترامپ بارها گفته است تجربه چند جنگ در خاورمیانه، جنگهای عراق، افغانستان، و سوریه، با وجود هزینههای سنگین برای آمریکا دستاوردی نداشته است. بنابراین ترامپ از جنگ پرهیز میکند و علاقهمند به مذاکره و سازش با ایران است.
در سمت ایران، متحدان منطقهای جمهوری اسلامی شامل حزبالله، سوریه و حشدالشعبی بهشدت تضعیف یا جمع شدهاند. به علاوه شرایط اقتصادی در ایران بسیار بحرانی و شکننده است. خالص سرمایهگذاری ملی منفی شده است. بودجه عمرانی تقریباً صفر شده است. صادرات نفت بهشدت محدود شده است و کسری بودجه به هزار همت نزدیک خواهد بود که به تورم دامن میزند.
کمبود فرآوردههای نفتی، گاز و برق رو به افزایش است. ظرفیت پالایشگاههای کشور جوابگوی تقاضای روزافزون سوختهای فسیلی نیست. بحران آب رو به تشدید است. زیرساختهای کشور اعم از راه، راهآهن، بنادر و فرودگاهها و شبکههای آب و برق فرسوده شدهاند و به نوسازی و توسعه نیاز دارند. تحریمها، دستیابی تولیدکنندگان موجود به بازارهای جهانی و تبادل پول و تکنولوژی با خارج را مشکل ساخته است.
در مجموع این شرایط، فقر را در جامعه گسترش داده است و در صورت ادامه در آینده نیز بیشتر گسترش میدهد. در نتیجه میتوان گفت مجموع شرایط گفته شده ایران را در شرایط بسیار سختی قرار داده و نیرویی بهوجود آورده است که حاکمیت را به طرف مذاکره و توافق حرکت میدهد.
وقتی دو نیروی پیشبرنده در دو سوی ایران و آمریکا طرفین را به سمت توافق حرکت دهد، احتمال توافق زیاد میشود. البته آمریکا توافقی خواهد خواست که امکان سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی در بخشهای سودآور ایران را فراهم سازد. ایران باید از تمایل شرکتهای آمریکایی و غیرآمریکایی برای سرمایهگذاری و بهرهبرداری از پتانسیلهای معدنی و جغرافیایی ایران با مشارکت منطقی استقبال کند.»
درباره این یادداشت گفتنی است که اولاً بخش عمدهای از مشکلات اقتصادی موجود، میراث دولتها و مدیریتهایی مانند دولتهای هاشمی و خاتمی و روحانی است که مشایخی با آنها همکاری و در برنامهریزیهایشان نقش داشته است. آخرین بار دولت روحانی ادعا کرد اجرای توافق با آمریکا و اروپا، موجب لغو همه تحریمها در روز اجرای توافق میشود اما نه تنها تحریمهای اصلی برنداشته نشد بلکه شمار و شدت آنها افزایش هم پیدا کرد. بخش مهمی از ناترازیها و مشکلات اقتصادی که مشایخی از آنها نام برده و مستمسکی برای توجیه توافق از موضع ضعف قرار داده، نتیجه رفتاری دولت خوشبین به توافق بوده و در واقع اعتماد به آمریکا و اروپاست که موجب ایجاد یا تشدید این مشکلات شده و خودش مسئله است و نه راهحل. مشکلاتی مثل سرمایهگذاری منفی شده، کاهش عمرانی، افول صادرات نفت، تشدید کسری بودجه، کمبود فرآوردههای نفتی و گاز و برق و... با معطلی هشت ساله دولت مدعی اعتدال و تدبیر و امید در برجام و نابودی فرصتهای درونزا و دیپلماسی فعال فرا غربی نابود شد. هشت تا نه برابر شدن شاخصهای منفی مانند نرخ ارز یادگاری همین دوره است و عجیب است که بانیان مشکلات مذکور اکنون با به رخ کشیدن همانها خواستار توافق نامتوازن دیگر با طرف عهدنشناس آمریکایی میشوند. در این دوره بود که فروش نفت به 300 هزار بشکه سقوط کرد و کسری بودجه نه برابر شد و تورم به رکورد 45 درصد رسید و خزانه ارزی و ریالی خالی شد و دهها میلیارد دلار ارز کمیاب با قیمت 4200 تومان به حراج گذاشته شد و ضریب جینی شدت پیدا کرد.
در مقابل عملکرد دولت شهید رئیسی در کمتر از دو سال و 9 ماه با وجود میراث منفی هشت سال دولت روحانی، نشان داد بدون اینکه معطل آمریکا و اروپا و گروکشیهای بیپایان آنها بمانیم، میتوان صادرات نفت و تجارت با همسایگان را احیا کرد، نرخ تورم را 12 درصد کاهش داد، واکسن مورد نیاز برای واکسیناسیون ملی را تأمین کرد، فقط در یک سال ۱۱۰۰ پروژه عمرانی را به ارزش بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان به بهرهبرداری رساند، هشت هزار کارخانه تعطیل یا نیمه تعطیل را احیا کرد و رشد اقتصادی هشت ساله با معدل نزدیک به صفر را مجدداً به چهار تا پنج درصد برگرداند. در همین دوره با وجود ناترازی شدید تولید و مصرف برق، دولت توانست خاموشیهای به ارث رسیده را مدیریت کند و به حداقل برساند. این دستاوردها البته محصول دوره آواربرداری از میراث جریان غربگرا بود و اگر دولت شهید رئیسی تداوم مییافت قطعاً میتوانست نتایج مطلوبتری را به ارمغان بیاورد.
نکته بعدی در یاداشت سیاسی کارشناس اقتصادی(!) ادعای علاقهمندی ترامپ به مذاکره و سازش با ایران و ایجاد رابطه دوستانه و سرمایهگذاری در ایران است. اینکه ترامپ از عهده پیامدهای سنگین جنگ برمیآید درست است، اما ادبیات او ادبیات محترمانه و توافق برد برد نیست بلکه ادبیات باجخواهی و زورگیری است که نویسنده کتمان میکند. امید ترامپ ورشکسته به جریان غربگرایی است که از داخل، کشور را ضعیف و ناچار از توافق نشان بدهند و حال آن که ترامپ یکبار با وجود همه هارت و هورتهایش و اجرای سیاست فشار حداکثری شکست خورد و «شکست فاحش فشار حداکثری علیه ایران»، تبدیل به ادبیات رایج در میان رسانهها و سیاستمداران آمریکا شد.
نهایتاً در موضوع سرمایهگذاری هم برخلاف تلقی یا تلقین آقای مشایخی، دولت آمریکا به علت کسری مالی و تجاری و بودجهای شدید، دنبال آوردن سرمایهگذاران به آمریکا ولو با فشار تعرفهای است نه سرمایهگذاری در کشورهای دیگر.
هممیهن: دولت جز مذاکره چه کارنامه دیگری دارد؟!
بیعملی دولت در بسیاری از حوزههای مسئولیت، صدای نشریات حامی را هم درآورد. چنانکه روزنامه هممیهن نوشت: دولت چهاردهم فارغ از حوزه سیاست خارجی و چند وزارتخانه معدود، اگر نگوییم نمره قابل قبولی نمیگیرد، حداقل میتوانیم بگوییم که اقدام ملموس و محسوسی در تغییر وضعیت موجود که وعده آن را داده بود، انجام نداده است. یا بازخورد سرمایه اجتماعیسازی را در این حوزهها شاهد نبودهایم.
نویسنده با طرح این سؤال که دولت خارج از گود مذاکرات چه میکند؟، نوشت: تقویم روزهای پایانی اردیبهشتماه سال ١۴٠۴ را نشان میدهد. از عمر دولت چهاردهم که حسب یک اتفاق غیرمنتظره بر مدار امور اجرائی قرار گرفت، حدود ده ماهی میگذرد. نگاه افکار عمومی بیش و پیش از هر گزاره و گزینهای به سمتوسوی مذاکرات هستهای جلب و معطوف است و حال و هوای مذاکرات را رصد میکند. در داخل مرزها اما موضوع حساسیتبرانگیز و مورد سؤال، عملکردهای روتین و روزمره دولتمردان در رتق و فتق امور اجرائی است.
از مدیریت مبحث ناترازی تا قیمت اقلام و کالاهای معیشتی و عمل به وعدههای اندک اما مهم دولت که وعده تغییر وضعیت موجود را داده و موجب تکانه مثبت در سرمایه اجتماعی شده بود. در شماری از حوزهها، شاهد تغییر و تصحیح رویکردها و روندها نبودهایم و اگر مذاکرات آغاز نشده بود، معلوم نیست در این برهه زمانی با چه وضعیتی روبهرو بودیم و شماری از دولتمردان چه کارنامهای برای عرضه و ارائه داشتند.
معضل ناترازی و دستان خالی: یکی از مهمترین و تندوتیزترین نقدهای وارده به دولت، به مقوله ناترازی انرژی بهخصوص در حوزه برق و روشنایی بازمیگردد. فارغ از اینکه قله کوه یخ ناترازی، در قالب قطعی برق در سالهای اخیر رخ نمایانده و رسیدن به این مرحله، برآمده از یک فرآیند دودههای با متغیرهای متعدد داخلی و خارجی دخیل در این وضعیت است؛ اما نمیتوان از ضعف و اهمال مدیریت میدانی در این زمینه نیز بهسادگی گذشت.
سال گذشته دولت به جای پاسخ شفاف به افکار عمومی، توجیه قطع مازوتسوزی را اعلان کرد. پس از مدتی مشکل قطعی برق با فرا رسیدن زمستان از دستور کار خارج شد و وزیر نیرو هم در بهمنماه، مدعی شد: «بر اساس برنامهریزی صورتگرفته ۳۰ هزار مگاوات انرژی الکتریکی تجدیدپذیر تا پایان دولت به شبکه برق کشور افزوده خواهد شد»؛ ادعایی که بسیاری از کارشناسان آن را غلوآمیز و غیرقابل اجرا در این بازه زمانی عنوان کردند. به بهار سال جدید که رسیدیم و هنوز فاصله فراوانی تا اوج پیک مصرف داشتیم، قطعی برق بیسابقه و نامنظم رهاورد تدابیر وزارت نیرو بود.
...اقتصاد بیمتولی: شاهد آن هستیم که اقتصاد ایران چند ماه اخیر را بدون متولی اصلی خود سپری کرده است. درست است که دولت مقصر حذف وزیر اقتصاد پیشین نیست؛ اما روند گزینش وزیر تازه هم بسیار کُند و بیتوجه به شرایط خاص موجود اقتصاد ایران پیش رفته است و از خود عدم اقتدار نشان داده است. در واقع، اگر دولت فعال مایشاء در حوزه مذاکرات، نوسانات ارزی و دیگر متغیرها نیست؛ در اعمال قدرت حکمرانی، قادر به کنترل و نظارت درونساختاری با ابزارهای موجود هست.
نکتهای که کوچکترین نشانههایی از آن نمیبینیم و بسیاری از بازارها حالت یله و ول دارند و کنشگران اقتصادی به صلاحدید خود بازار را در گردش و چرخش دارند. نکته دیگر هم که بهخصوص در وزارتخانههای اقتصادی دولت بسیار به چشم میآید، فقدان مدیریت منسجم و فرماندهی یکسان در تیم اقتصادی دولت است که شاهد مدیریت جزیرهای و منفک از هم در حوزه وزارتخانههای اقتصادی هستیم.
هممیهن در پایان نوشت: در مجموع میتوان گفت، دولت فارغ از حوزه سیاست خارجی و چند وزارتخانه معدود، اگر نگوییم نمره قابل قبولی نمیگیرد، حداقل میتوانیم بگوییم که اقدام ملموس و محسوسی در تغییر وضعیت موجود که وعده آن را داده بود، انجام نداده است. یا بازخورد سرمایه اجتماعیسازی را در این حوزهها شاهد نبودهایم. درواقع، باید گفت که مذاکرات هستهای و التهابزدایی معطوف به آن در بهترین زمان ممکن به داد دولت رسید و بسیاری از خلأها را پوشش داد؛ اما این وضعیت دائمی و همیشگی نیست؛ چه مذاکرات به نتیجه برسد و چه با اختلال مواجه شود، نیازمند بازنگری جدی در سبک و سیاق مدیریت اجرائی هستیم و با این شرایط، ادامه کار سخت و طاقتفرساست و نمیتوان انتظار معجزه از مذاکره و توافق داشت.
یادآور میشود اخیرا محمدعلی ابطحی از مدیران دولت خاتمی هم با انتقاد از دولت نوشته بود: وظیفه دولت به جای لیستکردن مشکلات، حل کردن آنهاست. کمی در مورد مسائل داخلی بیشتر توجه کنید. همه ذهنها از نگاه رسانهای متوجه خارج و مذاکرات است. اما قرار بود مشکلات کشور به مذاکره پیوند نخورد. یک تکانی به کابینهتان بدهید. مردمی زیر بار این همه گرانی و مشکلات روزمره زندگی مثل قطع برق، منتظرند راهحل بیابید نه اینکه وزراتان هم روضه مشکلات را با صدای بلندتر بخوانند.
تایمز: یمن دست برتر را در نبرد با آمریکا دارد
حوثیها همچنان تواناییهای نظامی و فناوری آمریکا و بریتانیا را به چالش میکشند و توانایی خود را برای بقا و مانور دادن با وجود تمام فشارها ثابت میکنند.
روزنامه انگلیسی تایمز در تحلیل جنگ آمریکا و اسرائیل با مقاومت یمن تأکید کرد که یمنیها دست برتر را دارند.
تایمز مینویسد: پس از گذشت بیش از یک سال از آغاز حمله نظامی غرب علیه حوثیها، این گروه همچنان توانایی تهدید کشتیرانی بینالمللی در دریای سرخ و هدف قرار دادن سرزمینهای اشغالی را حفظ کرده است. حوثیها همچنان تواناییهای نظامی و فناوری آمریکا و بریتانیا را به چالش میکشند و توانایی خود را برای بقا و مانور دادن با وجود تمام فشارها ثابت میکنند.
اخیراً یک جنگنده پیشرفته آمریکا برای فرار از موشکهای حوثیها از روی عرشه ناو هواپیمابر «یو اس اس هری ترومن» در دریای سرخ سقوط کرد و این ثابت میکند که حوثیها همچنان نیروهای آمریکایی را به چالش میکشند. آمریکا هزینهای بالغ بر ۷ میلیارد دلار را در ۱۵ ماه گذشته و در عملیات علیه یمن متحمل شده است.
با وجود آنچه واشنگتن آن را دستاوردهای نظامی مینامد، مانند ادعای انهدام ۶۹ درصد از سکوهای موشکهای بالستیک و ۵۵ درصد از سکوهای موشکهای کروز، حوثیها همچنان توانایی انجام حملات مؤثر را دارند. آنها
۱۹ پهپاد آمریکایی «ریپر» را که ارزش هر کدام ۳۰ میلیون دلار است، سرنگون کردهاند و به هدف قرار دادن کشتیهای تجاری با موشکها، هواپیماها و قایقهای بدون سرنشین ادامه میدهند.
این تهدید حوثیها پیامدهای اقتصادی جدی دارد. عبور کشتیها از تنگه بابالمندب بیش از ۵۰ درصد کاهش یافته است. در سایه امتناع شرکتهای بیمه از پوشش کشتیها در این منطقه، فشار بر تجارت بینالمللی، به ویژه خطوط کشتیرانی افزایش مییابد. سیاست آمریکا در قبال حوثیها از اختلافات داخلی رنج میبرد. در حالی که حملات هوائی به مواضع این گروه ادامه دارد، دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به دنبال توافق هستهای جدید با ایران، حامی اصلی حوثیها است.
در همین حال، انگلیس از طریق مشارکت هواپیماهای «تایفون» وارد خط مقدم شده است و این مشارکت ممکن است با پیوستن ناو هواپیمابر
«پرنس آو ولز» که در حال آماده شدن برای عبور از کانال سوئز است، گسترش یابد.
نکته قابل توجه این است که حوثیها، با وجود محاصره و حملات، هنوز به تولید داخلی پیشرفته پهپادهای ارزان قیمت متکی هستند، که هزینه حملات آنها را در مقایسه با هزینه مقابله با آنها توسط نیروهای غربی بسیار پایین میآورد.
در سایه عدم وجود اراده بینالمللی برای اعزام نیروهای زمینی و احتمال محدود حمله زمینی بزرگ توسط سایر گروههای یمنی، به نظر میرسد گزینههای بازدارندگی محدود است. اگرچه این گروهها ممکن است به سمت پایگاههای حوثیها حرکت کنند، اما تجربه طولانی یمن با جنگهای داخلی نشان میدهد که دستیابی به یک پیروزی دشوار است.
گروه حوثی موفق شده است با بهرهگیری از حمایت ایران، انعطافپذیری سازمانی و سوءاستفاده از وضعیت از هم پاشیدگی منطقهای و بینالمللی، جایگاه خود را به عنوان یک بازیگر منطقهای غیرسنتی تثبیت کند.