کد خبر: ۳۱۰۳۸۰
تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۵
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 121

کشـتی  پرچمدار



فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
دوایت مک دونالد در سال ۱۹۵۶، در اوج فعالیت خود در جریان جنگ سرد، ضدیت با آمریکا را بازتابی مکانیکی از «لیبرالیسم مدرن» تلقی می‌کردکه دولتمردان و ملت‌های جدید تحت عناوینی همچون «ناپویایی زیانبار»، «واکنش‌های کلیشه‌ای» و «خودبرتربینی اخلاقی» از آن یاد می‌کردند. توصیه‌های لاسکی تنها تا حدی موفقیت‌آمیز بود. اگرچه آل آلوارز، در سال ۱۹۶۱ نوشت که تغییری در رویه مجلات مشاهده کرده - به گفته وی «این روزها تپش پارانوئیک تبلیغات سیاسی واقعی به ندرت در مجله اینکانتر شنیده می‌شود»- اما دیگران همچنان متقاعد نشده بودند و دیدگاه کونور کروز اوبراین را داشتند که «مجله اینکانتر پیش از هر چیز به آمریکا وفادار است.»
در مقر سازمان سیا در واشنگتن، مجله اینکانتر با افتخار به عنوان یک «کشتی پرچمدار» شناخته می‌شد. این کشتی ابزاری خوشایند بود برای پیشبرد مفهوم جامعه فرهنگی واحدی که اقیانوس اطلس نه تنها در میان مردمان آن جدایی نینداخته بلکه ایشان را به هم پیوسته است. مجله اینکانتر حتی به نوعی کارت ویزیت برای مأموران سازمان سیا تبدیل شده بود. برای مثال یک مأمور سیا هنگام ترتیب دادن قرار ملاقاتی با بن سوننبرگ، جوان ثروتمندی که به مدت کوتاهی در اواسط دهه ۱۹۵۰ برای سیا کار کرد، به او گفت: «من یک نسخه از مجله اینکانتر را به همراه خواهم داشت، تا بدانید که من کیستم.»
اعتماد سازمان سیا به مجلات کنگره با کمک‌های مالی سازمان به آن مجلات همراه بود. اگرچه جزئیات واقعی برای اثبات این ادعا، به سختی قابل دسترسی است، برخی از حساب‌های مالی که در گوشه و کنار تعدادی از آرشیوها باقی‌مانده حاکی از کمک‌های مالی سازمان سیا به کنگره آزادی فرهنگی هستند. 
بر اساس صورت پرداخت‌ها در دوره‌ای منتهی به ۳۱ دسامبر ۱۹۵۸، بنیاد فارفیلد حقوق «دبیرخانه ویراستاری» کنگره را به مبلغ ۱۸،۶۶۰ دلار در سال پرداخت می‌کرد. این مبلغ به بوندی، (احتمالاً) لاسکی و سردبیر آمریکایی اینکانتر تعلق می‌گرفت (البته باید یادآور شد که پرداخت حقوق سردبیر بریتانیایی مجله، بر عهده سازمان اطلاعات بریتانیا بود). 
در سال ۱۹۵۹، مجله اینکانتر مبلغ ۷۶،۲۳۰٫۳۰ دلار از فارفیلد دریافت کرد (تقریباً دو برابر کمک مالی اولیه سالانه ۴۰،۰۰۰ دلاری). در همان سال، مجله کوآدرنوز مبلغ ۴۸،۷۱۲٫۹۹ دلار و مجله پرووه مبلغ ۷۵،۷۶۵٫۰۷ دلار دریافت کردند. علاوه ‌بر این، مبلغ ۲۱،۲۵۱٫۴۳ دلار برای «اداره» نشریات کنگره اختصاص یافت. کمک‌های مالی به در مونات (Der Monat) (تقریباً ۶۰،۰۰۰ دلار در سال) از طریق انواع مختلفی از سازمان‌های پوششی انجام می‌شد. 
در سال ۱۹۵۸، وجوه مشخص از طریق صندوق منطقه میامی انتقال یافت. تا سال ۱۹۶۰، دیگر منابع کمک‌های مالی متنوع شده بودند. این بار کمک‌ها از طریق بنیاد فلورانس (۲۷،۰۰۰ دلار) و بنیاد ‌هابلیتزل (۲۹،۱۷۶ دلار)، تامین شد که بعید به نظر می‌رسید به کنگره آزادی فرهنگی کمک کنند، زیرا «هدف و فعالیت‌های» آنها بر اساس فهرست بنیادهای آمریکایی «حمایت از سازمان‌های درون ایالت تگزاس، عمدتاً در شهر دالاس و با تأکید بر کمک به معلولان» ذکر شده بود. 
از همین مسیر برای تأمین مخارج مجله ایتالیایی تمپو پرزنته (Tempo Presente) نیز استفاده شد، که به ترتیب ۱۸،۰۰۰ دلار و ۲۰،۰۰۰ دلار از همان بنیادها در سال ۱۹۶۰ دریافت کرد. کل پرداخت‌ها به نشریات کنگره در سال ۱۹۶۱ مبلغ ۵۶۰،۰۰۰ دلار بود که در سال ۱۹۶۲ به ۸۸۰،۰۰۰ دلار افزایش یافت. در همان زمان، تعهد فارفیلد به کنگره (به عبارت دیگر، هزینه مستقیم سازمان سیا برای حقوق، اداره، اجاره و غیره) حدود یک میلیون دلار (یا ۶ میلیون دلار به ارزش سال ۱۹۹۹) در سال بود.
علی‌رغم ادعای لاسکی که می‌گفت این کار شغل پردرآمدی نیست، بی‌شک شغل او و همدستانش در حال تبدیل شدن به حرفه‌ای پولساز بود. جیسون اپستین در خاطرات خود نوشته: «ناگهان لیموزین‌ها، مهمانی‌های پر از ماهی دودی خوشمزه و هزار چیز دیگر ظاهر شدند، و افرادی که روزی نمی‌توانستند حتی پول بلیت اتوبوس تا نیوآرک را بپردازند، اکنون با هواپیمای فرست کلاس برای تعطیلات تابستان به هندوستان سفر می‌کردند.» 
مالکوم مگریدج بعدها نوشت: «در اوج این فعالیت‌ها، خطوط هوائی پر از استادان و نویسندگانی بود که فرهنگ برنددار آمریکا را به هر گوشه قابل سکونت جهان می‌بردند.». حتی سازمان اطلاعات بریتانیا از این حجم پشتیبانی مالی همتای آمریکایی‌اش برای تامین مخارج جنگ فرهنگی، حیرت‌زده شده بود. مگریدج که آن «روزهای خوش» در لندن را به خاطر داشت می‌گفت: «زمانی که اولین دسته از اساتید مستقیم از آشیانه‌های بی‌آلایش خود در پرینستن یا ییل یا‌ هاروارد، در وال استریت یا مدیسون اونیو یا واشنگتن دی.سی به سوی ما پرواز کردند،» من در شگفت بودم از این که «چقدر دوره ماه عسل ما کوتاه بود! چقدر زود دستگاه بریتانیایی ما از لحاظ پرسنل، اشتیاق و مقیاس عملیات و مهم‌تر از همه، در پول نقد قابل خرج، از همتای آمریکایی خود عقب افتاد!... شبکه اُ اس اس (دفتر خدمات استراتژیک)- سازمان سیا (OSS-CIA) با شعبه‌هایی در سراسر جهان، به سرعت از خدمات مخفی افسانه‌ای ما پیشی گرفت، همان طور که یک کادیلاک شیک از یک درشکه قدیمی پیشی می‌گیرد.»
در آن کادیلاک نیکلاس نابوکف نشسته بود و با خوشحالی سفر می‌کرد. او مشغول انجام کاری بود که آن را به بهترین شکل انجام می‌داد: تنظیم کردن بخش‌های جذاب داستان. دامنه حیرت انگیز ارتباطات و دوستی‌های نابوکف در کسب اعتبار و جایگاه برای کنگره بسیار ارزشمند بود. عبارات محبت‌آمیز او گواهی بر تواناییش در تضمین محبت و وفاداری این دوستان به شمار می‌آمد. او شلزینگر را با نام کوچک «آرتورو» خطاب می‌کرد؛ آیزایا برلین را «بسیار عزیز»‌،«دکتر عزیز» و «عمو» صدا می‌زد؛ ناتاشا اسپندر را «عزیز دلم» و استفان را «استیو عزیز» می‌نامید؛ جورج وایدنفلد را «شاهزاده عزیز کوچولو » می خواند؛ ادوارد ویکس، سردبیر ماهنامه (Atlantic Monthly) 
را «تد عزیز» و ادوارد دارمز از بنیاد راکفلر را «گربه» صدا می‌کرد.