کد خبر: ۳۰۹۷۱۲
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۶
جنگ ویتنام و سایه سنگین آن بر سر کامبوج

آمریکا و فاجعه‎‌ای دیگر (نگاه)

 
 
 
 امین‌الاسلام تهرانی
امروز 30 آپریل برابر با 10 اردیبهشت....
جنگ ویتنام که از سال ۱۹۵۵ میلادی (۱۳۳۴ شمسی) آغاز شد و تا ۱۹۷۵ میلادی (۱۳۵۴ شمسی) ادامه داشت، یکی از خونبارترین و پرهزینه‌ترین جنگ‌های قرن بیستم بود؛ جنگی که در آن آمریکا به بهانه مقابله با گسترش کمونیسم، مستقیماً وارد نبردی طولانی در سرزمینی شد که از نظر جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی هیچ نسبتی با آن نداشت. در بحبوحه این جنگ و در شرایطی ‌که ارتش آمریکا در دهه ۶۰ میلادی با بحران شکست‌های میدانی و بی‌اعتمادی داخلی دست‌وپنجه نرم می‌کرد، دولت «ریچارد نیکسون» در تصمیمی محرمانه، در تاریخ ۳۰‌آوریل ۱۹۷۰ میلادی (۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۹) به خاک کشور بیطرف کامبوج نیز حمله بُرد. این عملیات که بدون مجوز کنگره آمریکا و مسلماً بدون رضایت مردم کامبوج(!) صورت گرفت، گسترش جغرافیای جنگ ویتنام به حساب می‌آمد و به‌‌زودی‌، خود به بحرانی انسانی و سیاسی در مقیاسی فاجعه‌بار تبدیل شد.
میان سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ میلادی (۱۳۴۸ تا ۱۳۵۲ شمسی)، نیروی هوائی آمریکا در عملیات محرمانه‌ای با نام رمز «Operation Menu» بیش از
۵۴۰ هزار تُن بمب بر خاک کامبوج و بر سر مردم این کشور فرو ریخت. هدف ادعائی، از بین بردن پناهگاه‌های نیروهای «ویت‌کنگ» در مناطق مرزی بود؛ اما در عمل، روستاهای غیرنظامی، مدارس، بازارها و مزارع هدف اصلی بودند. آمار دقیقی از قربانیان وجود ندارد، اما طبق تحقیقات دانشگاه «ییل»، بین ۵۰ هزار تا ۱۵۰ هزار غیرنظامی کامبوجی در این بمباران‌ها جان خود را از دست دادند. این عملیات‌ها بدون اطلاع افکار عمومی آمریکا و جهان، در سکوت خبری و با نقض آشکار حاکمیت ملی کامبوج انجام شد، درست همان روشی که از آمریکا انتظار می‌رفت!
نتیجه مستقیم بمباران‌ها، آوارگی میلیون‌ها نفر از روستاییان بود. مردم کامبوج که خانه، زمین و منابع معیشتی خود را از دست داده بودند، به سوی پایتخت یعنی پنوم‌پن‌ گریختند. شهر ظرف چند ماه با سیل آوارگان مواجه شد و زیرساخت‌های محدود آن از هم پاشید. کمبود غذا، بیماری، بی‌خانمانی و ناامیدی، شرایط اجتماعی این کشور کوچک را به مرز فروپاشی کشاند. هیچ‌یک از نهادهای بین‌المللی در آن زمان امکان مقابله یا مداخله برای توقف بمباران‌ها را نداشتند، چرا که عملیات در سکوت کامل و تحت مدیریت مستقیم پنتاگون و کاخ سفید اجرا می‌شد. البته بگذریم از اینکه اگر چراغ خاموش هم نبود امید چندانی به اثربخشی مخالفت نهادهای بین‌المللی نبود.
در میانه این هرج‌ومرج، گروه افراطیِ کمونیستِ «خِمِرهای سُرخ» 
(Khmer Rouge) به رهبری «پُل پُت»، از نارضایتی گسترده استفاده کرد و با وعده عدالت و مقاومت، حمایت مردمی کسب کرد. بسیاری از مورخان بر این باورند که آمریکا با اقدامات خود، زمینه مستقیم روی کار آمدن یکی از خونبارترین رژیم‌های قرن بیستم را فراهم کرد. خمرهای سرخ در سال ۱۹۷۵ میلادی 
(۱۳۵۴ شمسی) به قدرت رسیدند و طی چهار سال حکومت خود، حدود ۱.۷ میلیون نفر (بیش از یک‌چهارم جمعیت کشور) را در اردوگاه‌های کار اجباری، گرسنگی و اعدام‌های دسته‌جمعی از میان بُردند. این فاجعه، که به «هولوکاست کامبوج» معروف شد، در واقع محصول جانبی سیاست مداخله‌جویانه و جنگ‌افروزانه آمریکا بود. حالا بازگردیم به نخستین عبارت از پاراگراف اول این یادداشت: «جنگ ویتنام یکی از خو‌نبارترین و پرهزینه‌ترین جنگ‌های قرن بیستم بود؛ جنگی که در آن آمریکا به بهانه مقابله با گسترش کمونیسم، مستقیماً وارد نبردی طولانی در سرزمینی شد...» درواقع جنگ کامبوج که در امتداد جنگ ویتنام و برای مقابله با کمونیسم بود خود عامل برآمدن یکی از حکومت‌های کمونیستی خشن تاریخ شد. حالا ماجرای جنگ افغانستان را در ذهن مرور کنید!
حمله زمینی ارتش آمریکا به خاک کامبوج در سال ۱۹۷۰، همزمان با بمباران‌های هوایی، با نقض آشکار منشور سازمان ملل صورت گرفت. آمریکا به بهانه مقابله با دشمن خود، به کشوری بیطرف لشکرکشی کرد، بدون آنکه حتی برای لحظه‌ای به حق حاکمیت ملی، خواست مردم یا پیامدهای انسانی و... آن بیندیشد. این نخستین بار نبود که آمریکا چنین رفتاری می‌کرد؛ اما شدت و وسعت تخریب در کامبوج باعث شد این کشور دهه‌ها از بازسازی سیاسی و اجتماعی باز بماند. اسناد محرمانه‌ای که سال‌ها بعد منتشر شد، نشان داد که حتی مقامات بلندپایه وزارت خارجه آمریکا نیز نسبت به پیامدهای این سیاست‌ها هشدار 
داده بودند، اما گوش شنوایی نبود و فاجعه‌ای دیگر به دست آمریکا به‌وقوع پیوست.
از زمان تأسیس آمریکا در سال ۱۷۷۶ میلادی (۱۱۵۵ شمسی)، این کشور فقط کمتر از ۲۰ سال را در صلح کامل سپری کرده است. از نسل‌کشی بومیان آمریکا تا بمباران هیروشیما و ناکازاکی، از حمایت از کودتاها در آمریکای لاتین تا اشغال افغانستان و عراق، تاریخ این کشورِ نوبنیاد لبریز از مداخلات نظامی، جنگ‌های نیابتی، عملیات‌های مخفی و جنگ‌افروزی مستقیم است. جنگ کامبوج تنها یکی از نمونه‌های شاخص سیاست خارجی آمریکاست که در آن، منافع ژئوپلیتیک (اگر بتوان منافعی را برشمرد!) بر جان انسان‌ها ارجحیت یافت. مستنداتی چون گزارش‌های پنتاگون، اسناد افشاشده در پروژه «پنتاگون‌پیپرز» (The Pentagon Papers)، و پژوهش‌های مستقل از دانشگاه‌هایی نظیر «ییل»، «پرینستون» و «جورج تاون»، همگی مؤید این واقعیت‌اند که جنگ و خشونت، بخشی جدایی‌ناپذیر از سیاست خارجی (در مواقعی سیاست داخلی) آمریکا بوده و هست.