جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 118
موسیقی با حقیقت ارتباط دارد اما نهچندان زیاد!
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
فصل چهاردهم
«به نظر من سازوکار خلق و حفظ سلبریتیها، بسیار فراتر از محتوایی است که شایسته بزرگداشت است.»
فیلیپ لارکین
بر خلاف کمیته آمریکایی، که ناتوانیاش در اتخاذ موضعی منسجم درباره یک مسئله مهم، افول قریبالوقوعش را تسریع کرد، کنگره آزادی فرهنگی تا اواسط دهه 1950، به وضوح قلمرو خود را مشخص نموده بود. تحت هدایت قاطعانه جوسلسون، این کنگره، به عنوان ائتلافی جدی از روشنفکران متعهد به اثبات نادرستی افسانههای شوروی و برتری دموکراسی غربی به عنوان چارچوبی برای پژوهشهای فرهنگی و فلسفی، شهرت یافت. اگر چه ترکیب حلقه درونی یا «هسته هدایتگر» آن تغییر نکرد، اما اکنون میتوانست به خود ببالد که چهرههای سرشناس روشنفکری و هنری در آن عضویت دارند.
نام افراد برجستهای چون جولیان هاکسلی، میرچا الیاده، آندره مالرو، گیدو پیونه، هربرت رید، آلن تیت، لیونل تریلینگ، رابرت پن وارن، دبلیو اچ. آودن، تورنتون وایلدر، جایاپراکاش نارایان - و بسیاری دیگر از بزرگان، صفحات مجلات اینکانتر(Encounter)، پرووه (Preuves) و دیگر نشریات منتشر شده توسط کنگره یا وابسته به آن را آراسته بود.
کوادرنوس (Cuadernos) که در سال 1953 به سردبیری رماننویس و نمایشنامهنویسی به نام جولیان گورکین، در پاریس راهاندازی شد، هدفش روشنفکران آمریکای لاتین بود. در وین، کنگره در اوایل سال 1954 مجله فوروم (Forum) را به عنوان یک ماهنامه منتشر کرد که رمان نویس و منتقدی به نام فردریش توربرگ سردبیر آن بود. به او لقب «فردی د. تورت» (Freddy the Torte) را داده بودند. او شخصیتی خارق العاده داشت، زیرا به همان اندازه که مردم را از خودش دفع میکرد، به همان اندازه ایشان را به سوی خود جذب مینمود.
کاستلر (Koestler) با بیانی ستایشگرانه درباره او نوشته «او آخرین موهیکان1 از نسل مردمان دانوب و از اهالی وین باستانی است؛ او مانند کسی است که شاید فقط در خیال ما وجود دارد». اما دیگران او را مغرور و متعصب میدانستند. کمونیستها تحت عناوین «جاسوس آمریکایی... افتراء زن... و خبرچین» به او حمله کرده و لحن ضدبیطرفی مجلهاش را توطئهای آمریکایی میخواندند.
فوروم موضوعات معمول کنگره را توسعه داد و توربرگ از رابطه کاری خوبی با دبیرخانه پاریس برخوردار بود. اما جوسلسون گاهی مجبور میشد او را تنبیه کند، مانند یک مورد در سال 1957 که فروم مقالهای را از نشریه راستگرای «نشنال ریویو» تجدید چاپ کرد.
جوسلسون گفته بود که آن مقاله «در شأن یک مجله کنگره نیست. توربرگ هم سرافکنده پاسخ داده بود: «این کار دیگر تکرار نخواهد شد.»
نشریه «علم و آزادی» در پاییز 1953 پس از برگزاری همایشی به همین نام توسط کنگره راهاندازی شد. این همایش که در ژوئیه 1953 در هامبورگ برگزار شد، کمکهای مالی 10000 دلاری از بنیاد راکفلر و 35000 دلاری از بنیاد فارفیلد دریافت کرد. سردبیر نشریه همنام همایش (علم و آزادی)، مایکل پولانی بود که در همان سال به عضویت کمیته اجرائی درآمد. این نشریه با پرداختن به مسائلی مانند تبعیض نژادی در آمریکا و آپارتاید در آفریقای جنوبی، موضوعاتی را مطرح نمودکه کنگره عموماً درباره آنها سکوت کرده بود. همچنین، این نشریه مدتها قبل از این که بیشتر مردم معنی کلمه «آشتی» (détente) را بدانند، آن را به رسمیت شناخت. نشریه علم و آزادی، تبادلات فکری با بلوک شوروی را تشویق کرد و مواضع غرب را در جنگ سرد ملایمتر نمود. اما به عنوان یک بولتن دوسالانه با مخاطبان محدود، صدای آن هرگز بیش از نوای یک نی در تندباد جدلهای جنگ سرد نبود.
نشریه بررسی شوروی (Soviet Survey) در سال 1955 به عنوان یک خبرنامه ماهانه تحت سردبیری مورخی به نام والتر لاکور
(Walter Laqueur)، که نماینده رسمی کنگره در اسرائیل نیز بود، شروع به کار کرد. جوسلسون او را «یکی از بهترین کارشناسان بینالمللی در مورد اتحاد جماهیر شوروی» میدانست. لاکور با نام مستعار مارک الکساندر مطالب گستردهای در مورد مسائل روسیه نوشت. تحت هدایت او، نشریه بررسی شوروی، تحقیقاتی را درباره زندگی فکری، هنری و سیاسی در بلوک شرق انجام داد که در مقایسه با سایر نشریات غربی، بینش بیهمتایی را به مخاطبان ارائه میداد. اگرچه ادعاها مبنی بر این که نشریه بررسی شوروی «پر از هیجان بوده»، ممکن است اغراقآمیز باشد، اما بدون شک این نشریه خوانندگان گسترده و وفاداری داشت. جای شگفتی این که حتی برخی از مجلات کمونیستی احساس میکردند میتوانند مطالب مفیدی را از نشریه بررسی شوروی برداشته و در نشریات خود بیاورند، موضوعی که باعث شد جوسلسون با نگرانی به لاکور بنویسد که «ما نمیخواهیم نشریههای طرفدار شوروی، با استفاده از برخی از مطالب ما، تبلیغات سیاسی خود را خوب جلوه دهند.»
پانوشتها:
1- «موهیکان» یک قبیله خیالی از سرخپوستان اصیل آمریکا که در بالای رودخانه هدسن در ایالت نیویورک زندگی میکردند. نام این قبیله توسط جیمز فتیمور کوپر در داستانهایش مانند «آخرین موهیکان» که توسط مایکل مان در سال 1992 به فیلم نیز درآمد، استفاده شده است.