تفسیر و تأویل آیات قرآن (2)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
اگر قرآن برای هدایت همه مردم روی کرهزمین نازل شده و بهطور طبیعی برای همگان باید قابل فهم و درک باشد، چرا برخی عقیده دارند که فقط خدا و یا عدهای خاص میتوانند آن را تفسیر و تأویل کنند، آیا این برداشت از قرآن نقض غرض الهی نیست؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سوال به مباحثی همچون: تفاوت تفسیر و تأویل و محکم و متشابه پرداختیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
تفسیر مهمترین آیه متشابه قرآن
قرآن کریم در سوره آلعمران آیه 7 میفرماید: «و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم» تأویل آیات قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمیدانند، در حالی که راسخون در علم میگویند ما به همه آن ایمان داریم و همه از طرف پروردگار ما است. اختلاف قرائتی که در اینجا بر سر وقف کردن یا نکردن بعد از کلمه الله وجود دارد، مهمترین و معنیدارترین اختلاف قرائت در سراسر قرآن و تاریخ فهم و تفسیر قرآن است. از نظر قواعد زبانی و نحو هردو وجه قرائت جایز است: 1- قرائت وقف: یعنی وقف بعد از کلمه الله که با چنین وقفی معنای آیه چنین میشود که تأویل متشابهات را جز خداوند کسی نمیداند. در این قرائت «و الراسخون فی العلم» جملهای مستأنفه (یعنی آغازین و مستقل) است و از نظر معنایی ربطی به جمله ماقبل ندارد. تقریباً همه اهل سنت معتقد به قرائت وقف هستند، مانند: ابیابنکعب، ابنمسعود، فخر رازی، طبری، قرطبی و... و از میان اهل تشیع کسی قائل به قرائت وقف نیست.
2- قرائت عطف: در قرائت عطف یا وصل اگر بعد از الله وقف نشود، یعنی «و الراسخون فی العلم» به الله عطف شود، معنای اصلی آیه چنین میشود که راسخان در علم هم تأویل متشابهات را میدانند. بنابراین ترجمه آیه چنین میشود: «او کسی است که کتاب قرآن را بر تو نازل کرد که بخشی از آن محکمات است که اساس کتاب است و بخش دیگر آن متشابهات است. اما کجدلان برای فتنهجویی و در طلب تأویل (دلخواه خود از آن) پیگیر متشابهات میشوند، حال آنکه تأویل آن را جز خداوند و راسخان در علم که میگویند به آن ایمان آوردهایم، همه از پیشگاه خداوند است، نمیدانند و جز خردمندان کسی پند نمیگیرد. قائلان به قرائت عطف هم از میان اهل سنت هستند که عدهای از بزرگان آنها عبارتند از: زمخشری، زرکشی، ابنابیالحدید، آلوسی و شیخ محمد عبده و هم اکثریت شیعه که در رأس آنها ائمهاطهار(ع) هستند که در حدیثی از امام صادق(ع) میفرماید: نحن الراسخون فی العلم، فنحن تعلم تاویله» ما راسخان در علمیم ولذا تأویل آن را میدانیم (کافی و تفسیر عیاشی) و بزرگانی دیگر مانند، قمی، عیاشی، شریف رضی و مرتضی، طبرسی، ملامحسن فیض، شبر و محمدجواد مغنیه.
3- بیطرفان: گروه سومی هستند که هردو قرائت را جایز میدانند مانند: ابنعباس، ابنکثیر، شیخ طوسی، شوکانی و طباطبایی و...
دلایل صحت و رجحان عطف
1- مگر این آیات برای هدایت و تربیت مردم نازل نشده است، پس چگونه ممکن است حتی پیامبری که قرآن بر او نازل شده از معنا و تأویل آن بیخبر باشد؟ آیا این نقض غرض الهی نیست؟
2- همانطور که مرحوم طبرسی در مجمعالبیان میگوید: هیچگاه در میان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن دیده نشده است کسی از بحث درباره تفسیر آیهای از قرآن خودداری کرده باشد و بگوید این آیه از آیاتی است که جز خدا معنی نهایی آن را نمیداند، بلکه دائماً برای کشف اسرار و معانی قرآن همگی تلاش و کوشش داشتهاند.
3- روایات فراوانی وجود دارد که در تفسیر این آیه نقل شده و همگی تایید میکنند که راسخون در علم، تأویل آیات قرآن را میدانند. بنابراین قرائت آیه باید عطف بر کلمه الله باشد نه وقف؟!(تفسیر نمونه، ج2، ص440)
4- از سیاق آیه برمیآید که از راسخان در علم باید انتظار دانستن تأویل قرآن را داشت نه ندانستن آن را. زیرا اگر جمله «و الراسخون فی العلم» مستانفه باشد نه عطف به الله، قید رسوخ در علم بیجا میباشد. چرا که بسیاری از مومنین بیعلم و سلیمالاعتقاد نیز میگویند: «امنا کل من عند ربنا» زیرا چنین اعتقادی از ضروریات دین است و اختصاص به راسخان در علم ندارد.(قانون تفسیر، سیدعلی کمالی، ص314)
5- در روایتی که فریقین نقل کردهاند، پیامبراکرم(ص) دعایی در حق ابنعباس قرآنشناس و صحابی جلیلالقدر پیامبر(ص) کرده و میفرماید: «اللهم فقهه فی الدین و علمه التأویل» بارپروردگارا! به او دینپژوهی و تفقه در دین و تأویل بیاموز! که به صریحترین وجه نشان میدهد که تأویل آموختنی است و به مدد فضل و دانش و رسوخ در علم به دست میآید.(همان، ص314) همچنین روایاتی از ابنعباس نقل شده که میگوید: من از دانایان تأویل قرآنم.(التمهید، محمدهادی معرفت، ج3، ص48)