دیدگاه قــرآن درباره اختلاف و دودستگی
محمدرضا تفرشی
تفرقه و اختلاف میان افراد جامعه، برخلاف فرمان الهی بر لزوم اتحاد و انسجام اجتماعی است. از همینرو از نظر آموزههای قرآن، اختلافات اجتماعی گناهی است که مجازات اخروی را به دنبال دارد؛ زیرا تفرقه و اختلاف میان امت میتواند موجب شکست و نابودی آنان شود.
خدا در قرآن فرمان میدهد که اگر اختلاف، تخاصم و نزاعی در میان طوائفی از مسلمانان شکل گرفت بر رهبران و صاحب نفوذان اجتماعی است تا با اصلاح ذات البین، اختلاف میان امت و طوائف اسلامی را برطرف کرده و ریشههای آن را برکنند و عدالت را میان آنان اقامه نمایند.
این اتحاد میتواند میان مذاهب و طوائف اسلامی همچون شیعه و سنی باشد تا دشمنان اسلام نتوانند آسیبی به اصول اساسی وحدت مسلمانان وارد ساخته و به اسلام خدشه وارد کنند.
با نگاهی به آثار اختلاف میتوان دریافت چرا از نظر قرآن، اختلافافکنی در میان مردم به هر شکل و نوعی حرام و گناه بزرگی است (آل عمران، آیه 103؛ انفال، آیه 46؛ شوری، آیه 13) و عذاب عظیم الهی را به دنبال دارد(آل عمران، آیه 105)؛ زیرا اختلافات عامل اصلی: وقوع جنگ و خونریزی(بقره، آیه 253)، شعلهور شدن آتش نزاع(آل عمران، آیه 103)، از دست رفتن شوکت و عزت مؤمنان(انفال، آیه 46)، دشمنی و ستیز با یکدیگر(بقره، آیه 176)، خفت و خواری در دنیا(بقره، آیات 83 تا 85)، سستی و ناتوانی در میدان جهاد و مبارزه با دشمن
(انفال، آیات 45 و 46)، شکست در برابر دشمن(آل عمران، آیه 152)، انحراف و گمراهی و فاصله گرفتن از راه خدا
(انعام، آیه 153) و مانند آنها است.
بنابراین، وقتی مردمی به سبب اختلاف و دودستگی ممکن است به این سرنوشت پلید و شوم گرفتار آیند، نمیتوان نسبت به عوامل اختلاف سکوت کرد و علیه اختلافافکنان موضع شدید و تند اتخاذ نکرد. از همینرو خدا با تبیین آثار شوم اختلاف و دودستگی اجتماعی، به تهدید اختلافافکنان میپردازد تا با اجتناب از اختلاف و اختلافافکنی خود را از عذابهای دنیوی و اخروی رها سازند.(بقره، آیات 83 تا 85؛ مریم، آیه 37؛ زخرف، آیه 65)
قرآن ایجاد هر گونه اختلاف و چنددستگی و گروهبندیها در دین الهی را حرام میکند و اختلافافکنان را مورد نکوهش قرار میدهد(انعام، آیه 159؛ روم، آیه 32) و بر حرمت و زشتی هر گونه عمل تفرقه انگیز میان مؤمنان تاکید میکند
(توبه، آیه 102)؛ خواه این تفرقهافکنی میان امت اسلامی باشد(همان) و خواه میان همسران مؤمن.(بقره، آیه 102) از همینرو از نظر قرآن، کسانی که از علوم غریبه همچون سحر و طلسم یا علوم هاروت و ماروتی بهره میگیرند تا میان همسران اختلاف افکنند، مورد سرزنش قرار داده و به عذاب اخروی وعده میدهد.(همان)
انواع و اقسام اختلافات
اختلافات میتواند در ساحات گوناگون اعتقادی، اخلاقی و رفتاری خودنمایی کند. از همینرو خدا مؤمنان را به این نکته توجه میدهد که باید از اختلافاتی که آثار منفی در ابعاد گوناگون زندگی بشر ایجاد میکند پرهیز نمایند.
هر چند که وجود اختلافات دینی در میان امتها یک سنت الهی است؛ زیرا انسانها در این ابتلائات است که حقیقت خویش را آشکار میکنند، ولی این بدان معنا نیست که اختلاف امری مثبت و سازنده است؛ بلکه همان گونه که در آیات قرآن، محکمات و متشابهات است تا معلوم شود چه کسی دنبال فتنه متشابهات میرود و از راه دین خارج میشود(آل عمران، آیه 7)، همچنین اختلاف دینی میان پیروان ادیان آسمانی وجود دارد تا معلوم شود چه کسی در مسابقه خیرات میکوشد تا بهترین اعمال را انجام دهد.(مائده، آیه 48)
به سخن دیگر، از نظر آموزههای وحیانی، استمرار اختلاف انسانها در انتخاب دین و عقیده، سنت و مشیت ثابت و تغییر ناپذیر الهی است تا هر کسی به انتخاب خویش راه خود را برگزیند بیآنکه اجبار و اکراهی در انتخابش داشته باشد؛ زیرا اگر خدا میخواست، همه انسانها مؤمن میشدند، ولی خدا مشیت کرده تا هر کسی میان کفر و ایمان هر چه را خواهد انتخاب کند. بنابراین، اختلاف، امری دائمی و سنت الهی است.(یونس، آیه 19؛ هود، آیه 118)
یکی از اهداف و بعثت پیامبر اکرم(ص) و نزول قرآن، بیان حقایق برای اختلاف کنندگان در مسائل دینی است(نحل، آیه 64)؛ زیرا از نظر قرآن، پیامبران در اصول دین وحدت دارند و شرایع الهی بر اساس مقتضیات زمان و مکان بوده است و بر پیامبر(ص) است تا وحدت در شریعت را به عنوان آخرین شریعت آسمانی و خاتم پیامبران ارائه دهد.(همان؛ نمل، آیه 76؛ شوری، آیات 13 و 14)
البته پیش از بعثت پیامبر(ص) حضرت عیسی(ع) نیز برای برطرف کردن برخی از اختلافات در همین حوزه و ساحت مبعوث میشود تا با تبیین حق و رفع اختلافهای دینی، وحدت را تحقق بخشد(زخرف، آیات 59 و 63)؛ زیرا یهودیان در حقانیت تورات شک میکنند.(هود، آیه 110؛ فصلت، آیه 45) البته از نظر قرآن، حتی پیروان حضرت عیسی(ع) بر خلاف فرمان الهی عمل کردند و آنان نیز به اختلافات دامن زدند که مورد نکوهش خدا قرار گرفتند.(انعام، آیه 159؛ آل عمران، آیه 105) همان گونه که اختلافات دینی میتواند ابزار ابتلای الهی باشد و کسی که بیماردل است به سوی اختلاف میرود و بدان دامن میزند، در ساحت اجتماعی و خانواده یعنی همسران نیز بدان گرایش داشته و بدان دامن میزند.
بیماردلان در میان یهودیان با بهرهگیری از ابزارهای علوم خاص در اندیشه جداسازی میان همسران بودند.(بقره، آیه 102) در حالی که میبایست بنیان خانواده را حفظ و صیانت کرد؛ زیرا همسران بنیان اجتماع بزرگ هستند. پس بر همگان است تا با میانجیگری میان همسران اصلاح امر کرده و جلوی تفرقه و جدایی را بگیرند.(نساء، آیه 35) از همینرو پیامبر(ص) خود به عنوان میانجی وارد میشود تا جلوی طلاق و جدایی زید بن حارثه و همسرش زینب را بگیرد.(احزاب، آیه 37) چنانکه پس از وقوع اختلاف میان اوس بن صامت و همسرش خوله و شکایت وی از شوهرش نزد پیامبر(ص) ایشان وساطت میکند تا جلوی جدایی ایشان را بگیرد.(مجادله، آیات 1 و 2)
عوامل اختلاف و تفرقه
عوامل بسیاری در ایجاد تفرقه و اختلاف نقش دارد که مهمترین آنها همان فطرت انسانی است که میان شکر و کفران و ایمان و کفر میگردد و حق انتخاب دارد؛ زیرا اراده آزاد انسان که در فطرت او نهادینه شده، او را در شرایطی قرار میدهد که با انتخاب مثلا حق یا باطل و مصادیق آنها از جمله ایمان، شکر، عدالت و صداقت یا کفر، کفران، ظلم و دروغ، بستر اختلاف و تفرقه را ایجاد میکند.(بقره، آیه 253؛ هود، آیه 115؛ انسان، آیه 3) همین اراده و اختیار در انسان و جن به این دو آفریده اجازه میدهد تا در چارچوب مشیت الهی و قوانین و سنتهای حاکم بر هستی، به اختیار و اراده خود، دو مسیر متضاد حق و باطل و ایمان و کفر را انتخاب کنند و موجبات تفرقه و اختلاف را فراهم آورند. پس همان گونه که ابلیس به اراده و اختیار آزاد خویش، استکبار و سرکشی را انتخاب کرد و سجده به آدم(ع) نکرد و بستر اختلاف با انسان را ایجاد کرد، همچنین انسانها در همین شرایط آزادی اختیار میتوانند انتخابهای متضاد داشته باشند که عامل اختلاف و دشمنی است.(بقره، آیه 34؛ انعام، آیات 112 و 128 تا 130) عوامل دیگری چون سحر و علوم غریبه(بقره، آیه 102)، جهل درباره حقایق و آیین یکدیگر
(نساء، آیه 157؛ بقره، آیه 113)، ترس حاصل از قدرت و شمار انبوه دشمن در کارزار(انفال، آیات 42 و 43)، تحزبگرایی و خودمحوری(مریم، آیه 37؛ مؤمنون، آیه 53؛ روم، آیه 32)، حسادت(بقره، آیه 213)، دنیاطلبی و غنمیتخواهی(آل عمران، آیه 152؛ بقره، آیات 83 تا 86)، شک و تردید در حق
(هود، آیه 110؛ فصلت، آیه 45)، شیطان
(اسراء، آیه 53؛ یوسف، آیه 100)، عدم تعقل و نابخردی(حشر، آیه 14)، منافقان(توبه، آیه 107) و مانند آنها در ایجاد اختلاف نقش دارند.
راهکارها و مرجع حل اختلاف و تفرقه
چنانکه بیان شد، عوامل و بسترهای اختلاف و دشمنی و چند دستگی میتواند ذاتی- فطری یا روانی باشد، همینطور میتواند عوامل درونی یا بیرونی و نیز میتواند اخلاقی یا اجتماعی باشد؛ زیرا عوامل ذکر شده شامل همه این امور میشود و ساحات گوناگونی را در برمیگیرد.
بنابراین، اگر کسی بخواهد جلوی اختلاف و تفرقه را بگیرد، باید به این عوامل متنوع و متعدد توجه داشته باشد؛ زیرا مبارزه با هر یک از عوامل نیاز به راهکار مناسب دارد؛ اما از نظر قرآن، گاه اصلا برخی از سطوح درگیری و تفرقه و اختلاف قابل حل نیست؛ بلکه تنها برخی از آنها قابل حذف یا تضعیف است؛ چرا که عامل فطری ذاتی را نمیتوان حذف کرد، هر چند که میتوان آن را تضعیف کرد.
به هر حال، همه عوامل تاثیرگذار در اختلاف و تفرقه را نمیتوان حذف کرد؛ چنانکه شیطنت ابلیس این دشمن بیرونی(اسراء، آیه 53؛ یوسف، آیه 100) یا هواهای نفسانی همچون خودمحوری
(روم، آیه 32) این دشمن درونی را نمیتوان حذف کرد؛ زیرا ابلیس تا زمانی معین زندگی میکند و دشمن آشکار انسان است و سوگند خورده تا به اشکال گوناگون انسان را از حرکت در مسیر صراط مستقیم عبودیت و دسترسی به کمال توحید باز دارد.
(حجر، آیات 30 تا 44)
اگر چه همه این عوامل را نمیتوان حذف کرد، ولی میتوان آنها را مهار و مدیریت کرد و اجازه سلطه به هواهای نفسانی یا شیطانی را نداد؛ زیرا انسان میتواند با تعقل و تفکر و زندگی بر محور قوانین و سنتهای الهی حاکم بر هستی، جلوی اختلافات را بگیرد و در مسیر اتحاد و وحدت و توحید حرکت کند.
انسانها اگر بخواهند در مسیر توحید و اتحاد و وحدت زندگی خویش را سامان دهند و امت خدایی را ایجاد کنند، باید همیشه خدا را مرجع حل اختلاف قرار دهند که تحقق مصداقی آن، مرجعیت پیامبران به عنوان اولیای الهی و حاکمان دارای حکم و حکمت و نبوت و رسالت است. از همینرو خدا و پیامبران مرجع حل اختلاف معرفی میشوند.(نساء، آیه 59؛ نور، آیه 51؛ شوری، آیه 10) پس همان گونه که پیامبر(ص) مرجع است(همان؛ نساء، آیه 65)، پیامبران دیگر از جمله حضرت داود
(انبیاء، آیه 78)، عیسی(زخرف، آیات 59 و 63) هم به عنوان مرجع حل اختلاف معرفی میشوند.
پیامبران بر اساس کتب الهی حکم و حکومت میکنند و مرجعیت یافته اند؛ بنابراین، حقیقت مرجعیت حل اختلاف، خدا است که جز برای او حکم و حکومتی نیست.(نساء، آیه 105؛ نحل، آیه 64؛ بقره، آیه 213) مرجعیت مؤمنان به ویژه معصومان(ع) در همین راستا معنا مییابد(انفال، آیه 1) و اگر کسی بخواهد قضاوتی داشته باشد و حل اختلاف کند باید بر اساس کتاب الله حکم نماید.(نساء، آیه 35) منافقان برای حل اختلاف به طاغوت یا همان حاکمان غیرخدایی مراجعه میکنند که رفتاری نادرست و نشانگر کفر حقیقی آنان نسبت به خدا و ولایت الهی است که در اولیای الهی تحقق یافته است(نساء، آیه 60)؛ زیرا رجوع به پیامبر(ص) و معصومان(ع) برای حل اختلاف امری لازم و از نشانههای ایمان است.(نساء، آیات 59 و 65 و 105) پس بر مؤمنان است تا در نزاع و اختلاف به آنان مراجعه کنند و در برابر داوری و حکم ایشان تسلیم باشند.(همان؛ نور، آیه 51؛ احزاب، آیه 36)
از وظایف پیامبری که به معصومان(ع) و اولیای امور از فقیهان وارسته منتقل شده، حل اختلاف میان مردم است.(نساء، آیه 105) پس همان گونه که پیامبر(ص) مرجعیت بیان حکم الهی را دارد، همچنین مرجعیت قضاوت در مقام حل اختلاف را دارا است و همین امر به اولیای امور که شایسته چنین جایگاهی هستند منتقل میشود.
بر اساس آموزههای قرآن، پیامبر(ص) حتی موظف است تا به حل اختلاف میان اهل کتاب بر اساس عدالت و حکم الهی عمل کند(مائده، آیات 42 و 48 و 49)؛ بنابراین، بر مؤمنان است تا به ایشان مراجعه کنند و ایشان و معصومان پس از ایشان مرجع حل اختلاف و داوری قرار دهند.
البته همیشه پیشگیری بهتر از درمان است؛ از همینرو قرآن فرمان میدهد تا زمینهها و بسترهای اختلاف بر طرف شود تا نیازی به داوری و مرجع حل اختلاف و رجوع به معصومان نباشد. بنابراین، تاکید قرآن بر تعلیم و تزکیه نفس در این راستا معنا مییابد. بیگمان یادآوری اختلافهای پیشین و آثار مخرب و زیانبار میتواند عامل پیشگیری باشد.(آل عمران، آیه 103) از همینرو خدا در آیات قرآن به آثار آن توجه داده تا مردم گرایشی به اختلاف و تفرقه نداشته باشد و از ورود به امور تفرقه انگیز اجتناب کنند.