یک شهید، یک خاطره
شاه رفتنی است
مریم عرفانیان
رستمخان(خان روستاي سعدالدين) با دار و دستهاش به روستاي مهدیآباد آمده بودند. شاه میخواست فرار کند و آنها دستهای برای حمايت از رژیم راه انداخته بودند. یکی از اقوام وارد دسته رستم خان شد و خواست با آنها برود، محمد به آرامي او را کنارکشید و گفت: «شما بايد از اين جمع فاصله بگيري.»
آن مرد با عصبانیت گفت: «تو به من چه کار داري که نرم؟ رستم، خان روستاست.»
محمد او را طوري نصيحت کرد که ناراحت نشود؛ بعد رو به افرادي که فرياد جاويد شاه سر میدادند، بلند گفت: «شاه رفتنيه، بالاخره انقلاب پيروز ميشه.»
خاطرهای از شهید محمد طاهری
راوی: صدیقه شیرمحمدی، مادر شهید