روایت پسر «بشار اسد» از آن شب سخت چگونه از سوریه خارج شدیم؟
سرویس خارجی-
دو حساب کاربری منتسب به پسر رئیسجمهور سابق سوریه در شبکههای اجتماعی «ایکس» و «تلگرام» به بیان جزئیات شب خروج خانواده اسد در ۸ دسامبر (18 آذر) از دمشق پیش از ورود مخالفان به آنجا پرداخته است.
شورش تروریستهای تحت امر «میت» و «موساد» و صد البته «سیا» در سوریه به رهبری هیئت تحریر الشام (HTS) که در ابتدا با نام جبهه النصره و وابسته به القاعده و بعد هم داعش فعالیت میکرد، بخشی از موج درگیریهایی بود که از سال ۲۰۱۱ و با شروع بحران سوریه آغاز شد. این گروه با بهرهگیری از خلأ امنیتی و حمایتهای خارجی، به سرعت در مناطق شمال غربی سوریه، بهویژه ادلب و بخشهایی از حلب و حماه، نفوذ کرد. با تغییر نام و جدا شدن ظاهری از القاعده و داعش، هیئت تحریر الشام تلاش کرد خود را به عنوان یک نیروی مشروع معرفی کند! اما همچنان به اقدامات تروریستی و سرکوب مخالفان خود ادامه داده است. در این میان، دولت «بشار اسد» با جنگی فرسایشی مواجه شد. حملات گسترده تروریستها و حمایتهای مالی و تسلیحاتی برخی کشورهای منطقه، باعث شد که سوریه وارد سالها جنگ داخلی شود. با این حال، ارتش سوریه با حمایت جبهه مقاومت و روسیه توانست با عملیاتهای موفق از ۲۰۱۶ به بعد، بخش زیادی از خاک کشور را از دست گروههای تروریستی پس بگیرد، هرچند ادلب همچنان تحت کنترل هیئت تحریر الشام باقی ماند تا بالاخره در واپسین روزهای سال گذشته میلادی این تروریستها با بلوایی حدود
11 روزه در میان شگفتنی ناظران پیشروی کردند و باعث شدند دمشق در میانه آذرماه (18 آذر؛ 8 دسامبر) سقوط کند.
حالا «حافظ اسد»، پسرِ «بشار اسد»، رئیسجمهور پیشین سوریه، روایتی از این حوادث دست میدهد. او در یک ویدیوی کوتاه 9 ثانیهای در یکی از خیابانهای مسکو پایتخت روسیه که در تلگرام منتشر کرده، اظهار داشته است این دو حساب کاربری متعلق به وی است هیچ اکانت دیگری ندارد. «حافظ اسدِ» جوان جزئیات جدیدی را در حساب کاربری خود در تلگرام درباره «شب آخر حکومت اسد» منتشر و تأکید کرد که «هیچ برنامهای برای خروج از دمشق وجود نداشت، حتی یک برنامه احتیاطی» وی نقل کرد که چگونه یک مقام روسی با آنها تماس گرفت و از خانواده وی خواست به دلیل وضعیت خطرناک دمشق به لاذقیه بروند. آنطور که «شفقنا» نقل کرده است، او نوشت: «علیرغم صدای تیراندازی از دور، چیزی غیرعادی وجود نداشت و ما از سالهای اول جنگ به این وضعیت عادت داشتیم، ارتش برای دفاع از دمشق آماده میشد و هیچ نشانهای مبنی بر بدتر شدن اوضاع وجود نداشت تا اینکه خبر عقبنشینی ارتش از حمص و پیش از آن، از حماه، حلب و حومه ادلب به گوش رسید که غافلگیرکننده بود. با این حال، هیچ تدارکات یا چیزی که حاکی از خروج ما باشد، وجود نداشت، تا اینکه بعد از نیمه شب، یعنی صبح روز یکشنبه ۸ دسامبر، یک مقام روسی به خانه ما در محله المالکی آمد و به دلیل جدیت اوضاع در دمشق و امکان هدایت نبردها از لاذقیه، از پدرم درخواست کرد که برای چند روز به آنجا برود... در مورد آنچه که درباره خروج ما بدون اطلاع پسرعموهایم که در دمشق بودند، شایع شده، باید بگویم من به محض اطلاع از حرکت خود، چندبار با آنها تماس گرفتم و از خدمتگزاران خانهشان مطلع شدم که آنها به مقصد نامعلومی رفتهاند. پس از مدتی به سمت فرودگاه بینالمللی دمشق حرکت کردیم و حوالی ساعت ۳ بامداد به آنجا رسیدیم و در آنجا با عمویم ماهر اسد روبهرو شدیم.
فرودگاه از کارمندان از جمله برج مراقبت خالی بود و سپس با هواپیمای نظامی روسی به سمت لاذقیه حرکت کردیم و قبل از بامداد در فرودگاه حمیمیم فرود آمدیم.»
وی با بیان اینکه در طول اقامت در پایگاه حمیمیم، حملات پیدرپی هواپیماهای بدون سرنشین به سمت پایگاه صورت گرفت که همزمان با تیراندازی در مجاورت آن بود، نوشت: «بعدازظهر، فرماندهی پایگاه، ما را از جدیت اوضاع در اطراف این منطقه مطلع کرد و به ما گفت که به دلیل گسترش هرج و مرج، پیشروی تروریستها، عقبنشینی یگانهای مسئول حفاظت از پایگاه و قطع ارتباط با همه فرماندهان نظامی، امکان خروج از آنجا وجود ندارد؛ لذا پیش از رایزنی با مسکو، از آنها خواسته شد تدارک انتقال ما به مسکو را ببینند، بنابراین با هواپیمای نظامی روسی به سمت مسکو حرکت کردیم و شب به آنجا رسیدیم.»