kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۵۷۰۱
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۶

حجاب و افزایش حرص و طمع(شبهه ها و پاسخ ها)

 

شبهه: حکم حجاب برای کنترل قوای شهوانی انسان صادر شده است امّا می‏‌‌بینیم که به‌صورت معکوس نتیجه می‏‌‌دهد و خود حجاب در بسیاری از موارد، موجب تحریک شهوت می‏‌‌شود؛ زیرا ممنوعیّت، حرص می‏‌‌آورد و انسان‌ها نسبت به چیزی که منع شوند بیشتر حریص می‏‌‌شوند. در روایتی نقل شده است: «الإنسانُ حَريصٌ عَلى ما مُنِعَ»(اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ‏1، ص 43)؛ انسان نسبت به چیزی که از آن منع می‌شود، حرص می‌ورزد. همچنین وقتی حجاب و پوشش وجود داشته باشد، گاهی مواقع این حرص، منجر به تحریک شهوت می‏‌‌شود، زیرا زمینه‌ای برای تخلیۀ شهوت در جامعه وجود ندارد و این شهوت بتدریج غلیان پیدا می‏‌‌کند و شدید می‏‌‌شود و آفات و تبعات منفی به‌دنبال خود می‏‌‌آورد. 
پاسخ: درست است که ممنوعیّت تا حدّی، حریص‌کننده است؛ امّا برداشتن ممنوعیّت‏‌‌ها برای ازبین‌بردن حرص در جایی کارآمد است که دو شرط محقّق شود؛ اوّل اینکه اگر ممنوعیّت را برداریم، حرص انسان‏‌‌ها تمام شود و افزایش پیدا نکند. دوّم اینکه برداشتن ممنوعیت، آفت نداشته باشد. در حالی‌که مسئلۀ حجاب هیچ‌کدام از این دو شرط را ندارد.  حتّی در جوامعی که حجاب وجود ندارد، حرص و طمع همچنان در انسان‏‌‌ها وجود دارد، زیرا تمایل شهوت جنسی در نوع بشریّت از تمایلات سیری‌ناپذیر است. به همین جهت وقتی روسری‏‌‌ها را برمی‏‌‌دارند، افراد به برهنگی‌های بیشتر و ارتباطات بیشتر طمع پیدا می‏‌‌کنند و افراد هرچه برهنه‏‌‌تر می‌شوند، به ارتباطات بیشتر تمایل پیدا می‌کنند، تا جایی که امروز کار به ارتباط با همجنس و ارتباط با اشیاء و ارتباط با حیوانات و... نیز کشیده شده است. با این حال بیماری‏‌‌های جنسی تمامی ندارد و افراد در قوای شهوانی سیر نمی‏‌‌شوند زیرا از اوّل در حدّ تعادل حرکت نکرده‏‌‌اند و به همین دلیل از مسیر و چارچوب فطرت انسانی خارج شده‏‌‌اند.  پس این‌گونه نیست که اگر حجاب را لغو کنیم، حرص و طمع تمام شود. علامت مهم وجود این حرص و طمع، تجاوزهای همراه با خشونت و قانون‏‌‌شکنی‏‌‌های بسیار فراوانی است که در جوامع بی‏‌‌حجاب وجود دارد و نشان می‏‌‌دهد چشم و دل این افراد، سیر نشده و به آرامش لازم دست پیدا نکرده‏‌‌اند و همچنان حرص و طمع در آن‏‌‌ها وجود دارد.
حرص و طمع؛ رافع ممنوعیت نیست
نکتۀ دوّم درخصوص مسئلۀ حجاب آن است که نه‌تنها اگر حجاب برداشته شود حرص و طمع تمام نمی‏‌‌شود، بلکه آفت‏‌‌های گسترده‏‌‌ای نیز به وجود می‏‌‌آید. به‌طور طبیعی اگر چیزی آفت داشته باشد انسان مجبور می‏‌‌شود که محدودیّت‏‌‌هایی را اِعمال کند؛ یعنی انسان ترجیح می‏‌‌دهد که حرص و طمع به وجود بیاید، ولی از آن آفت‏‌‌ها در امان باشد.  به این مثال ساده از قوانین راهنمایی و رانندگی توجّه کنید. قانونگذاران کشور با توجّه به سطح امنیّت خودروها و همچنین با توجّه به کیفیّت و پهنای جاده‏‌‌های کشور، بر سرعت حرکت خودروها در جاده‏‌‌ها محدودیّت قانونی اِعمال کرده‏‌‌اند و اجازه نمی‏‌‌دهند که رانندگان با سرعتی فراتر از محدودۀ قانونی حرکت کنند. چنین قانونی برای بسیاری از جوانان این حرص و عطش را ایجاد می‏‌‌کند که حدّاقل یک بار، با نهایت سرعتی که یک خودرو حرکت می‏‌‌کند، رانندگی کنند. آیا به‌وجودآمدن این حرص برای جوانان می‏‌‌تواند دلیل بر رفع محدودیّت قانونی سرعت رانندگی شود؟ روشن است که اگر چنین اتّفاقی بیفتد آمار تصادفات و مرگ‌ومیرهای جاده‏‌‌ای به‌صورت تصاعدی بالا می‏‌‌رود و جوانان بسیاری در تصادفات آسیب می‏‌بینند. 
عقل انسان در چنین مواردی به مقایسۀ هزینه‌ فایدۀ قوانین می‏‌‌پردازد و نتیجه می‏‌‌گیرد که حرص‌داشتن برای تجربۀ سرعت‏‌‌های بالا در رانندگی، ارزش بسیار کمتری از جان افراد دارد و نمی‏‌‌توان به‌خاطر آن، جان انسان‏‌‌ها را به خطر انداخت. پس نمی‏‌‌توان گفت هر جایی که ممنوعیّت است حرص هم وجود دارد وما باید ممنوعیّت را برداریم؛ بلکه ما باید هزینه و فایده را بسنجیم و ببینیم آثار سوء ممنوعیّت بیشتر است یا آثار مثبت آن؛ و بر اساس این سنجش تصمیم بگیریم. البتّه در چیزهایی که ضرر زیادی وجود ندارد و حرص و طمع ممنوعیّت آن، آزاردهنده‏‌‌تر است؛ جا دارد که قانونگذار تا حدودی به افراد آزادی بدهد تا حسّ حرص و طمع در افراد از بین برود؛ امّا در مسائلی که ضررهای بزرگ دارد، چنین تصمیمی، منطقی نیست و مسئلۀ حجاب هم یکی از همین مسائل است.  اگر بخواهیم حجاب را کنار بگذاریم نه‌تنها حرص و طمع تمام نخواهد شد؛ بلکه آفاتی در جامعه پدید خواهد آمد که ده‏‌‌ها برابر از ضرر حرص و طمع شدید‏‌‌تر است. راه‌حل تحصیل آرامش و فروکش‌کردن حرص و طمع، این است که افراد در سنین مناسب تشکیل خانواده بدهند و ازدواج کنند تا آرامش پیدا کنند. درمان حقیقی این حرص و طمع، ازدواج در چارچوب مشروع و قانونی است و آزادگذاشتن روابط بین مرد و زن، سرابی بیش نیست.
* محمدحسن وکیلی