تبلیغات رسانهای و انجماد فکری(هالیوود زیر ذرهبین)
علیرضا چخماقی
موضوع ظلم و ستمی که از طرف سفیدپوستان مهاجر یا به بیان دقیقتر، اشغالگران سرزمینهای آمریکا، بر سرخپوستان بومی آن اعمال شده، داستان غمانگیز و درعین حال مفصلی است که اولاً در این مقال و این مجال، نمیگنجد و ثانیاً این سطور قصد پرداختن به آن را ندارد؛ بلکه آنچه در پی میآید روزنهای است بر طرح و انعکاس غالباً تحریفآمیز از وضعیت سرخ پوستان در سینمای هالیوود و حواشی اطراف آن...
اگرچه داستان بسیاری از فیلمهای موسوم به وسترن مانند نیمروز، مردی که لیبرتی والانس را کشت، هفت دلاور و... لزوماً دربارة سرخپوستان نیست، امّا از آنجا که به لحاظ نگاهِ سیاسی و گونة سینمایی وسترن که معمولاً قالب نمایشی برای نشاندادن سرخپوستان و بومیان آمریکا در سینماست، بنابراین بیشتر فیلمهایی که با مضمون مقابلۀ سرخپوستان (بومیان و صاحبان اصلی آمریکا) و سفیدپوستان (مهاجران و مهاجمان) ساخته شدهاند، در شمار فیلمهای وسترن به حساب میآیند.
در این گونه فیلمها، که معمولاً از ساختار و کلیشههای مشابهی پیروی میکنند، آغاز و انجام داستانپردازی به شکلی سامان داده میشود که ناخودآگاه بینندۀ سطحینگر مجذوب تفنگداران (مظلوم!) آمریکایی شود و بومیان و صاحبان اصلی آمریکا در ذهنش منفور جلوه کنند و این درست همان چیزی است که مقصود و مطلوب سیاستمداران و شرکتهای فیلمسازی دارای منافع مشترک با آنهاست.
در هر حال تداوم این روندِ تحریفآمیز در طول سالیان دراز، سبب انتقادت و اعتراضاتی از سوی مجامع مختلف از جمله خود سینماگران شد که نمونهای از آن را مارلون براندو در سال 1973 رقم زد؛ به این ترتیب که این بازیگر مشهور برای دریافت جایزۀ اسکار بهترین بازیگر مرد در فیلم مشهور «پدرخوانده» به کارگردانی فرانسیس فوردکاپولا حضور نیافت و به جای خود دختر جوانی از سرخپوستان آمریکا را به مراسم فرستاد تا ضمن خواندن پیام او، جایزۀ اسکار را رد کند.
این دختر جوان بیست و شش ساله که به نمایندگی براندو و به سفارش وی با لباس سرخ پوستی در صحنۀ مجلل اسکار حاضر شده بود «ساشین لیتل فدر» نام داشت و بازیگر نه چندان شناخته شدۀ فیلمها و مجموعههای تلویزیونی و رئیس کمیته ملی بومیان آمریکا بود؛ امّا از آنجا که آن سال مراسم اسکار، برای اوّلین بار به وسیلۀ ماهواره برای میلیونها نفر در سراسر جهان پخش میشد، گردانندگان مراسم برای خواندن بیانیۀ اعتراضی مارلون براندو که مفصل هم بود، بیش از یک دقیقه به لیتلفدر فرصت ندادند و خواندن بیانیهای که میتوانست هالیوود و مراسم اسکار را به چالش و رسوایی بیشتری بکشد در میان تشویق گروهی از حضار و تمسخر و هیاهوی مخالفان بیانیه به پایان رسید؛ ضمن این که در پی این اتفاق، هالیوود فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی لیتلفدر را ممنوع کرد. البته بعد از گذشت پنحاه سال (سپتامبر 2022 / شهریور هزار و چهارصد و یک) در دورانی که معیارهای برتریجویانۀ هالیوود به اشکالی دیگر در سینما اعمال و متجلی میشد؛ گردانندگان اسکار، در نمایشی دیرهنگام (تنها سه هفته قبل از درگذشت لیتلفدر) طی مراسمی، از این که در نیم قرن پیش او را مسخره کرده و برایش محدودیت به وجود آورده بودند، عذرخواهی کردند.
و امّا در پایان این حدیث تلخ، از مصائبی که یورشآورندگان به سرزمین آمریکا با کشتار و قتلعام بومیان در آن پهنه از عالم به وجود آوردند، بد نیست اشارهای کنیم به نحوۀ تبلیغات فیلمهای موسوم به وسترن از نوع سرخپوستی آن در ایران پیش از انقلاب که نمونهای ملموس از آن، در مطبوعات کشور، از جمله در مجلۀ ستارۀ سینما (دهم اسفند هزار و سیصد و سی و هفت) منتشر شده و در تعریف فیلمی به نام «تنگۀ سیمارون» چنین آورده است:
«جنگ بین سرخپوستان خونخوار و وحشی و سربازان نیروهای مرکزی آمریکا» عبارتی که شاید در نگاهِ اوّل، چندان مهّم به نظر نیاید، امّا در بررسی دقیقتر، هم دیدگاه نژادپرستانۀ آمریکاییان را آشکار میکند و هم بدتر از آن، دنبالهروی کورکورانۀ قشری از ایرانیان عصر پهلوی که بازماندگان و برآمدگان غوغاپیشۀ آنها، به سبب رسوخ و نهادینهشدن چنین تفکرات و فهم نازل ریشه دوانده دراعماق وجودشان، هنوز هم، کم و بیش در اطراف ما وجود دارند و عرصۀ بسیاری از رسانهها و دنیای مجازی را به سموم افکار خود آلوده میکنند و دنیای امروز را همچنان از دریچۀ تنگ و از پشت شیشۀ غبارآلودی مینگرند که غربیها از گذشته تا به امروز فرا رویشان گشودهاند.
همانان که فیالمثل وقایع فلسطین و فجایع غزه را، با عینک سردمداران و رسانههای آمریکایی مینگرند و از درهم آمیختن افکار منجمد دیروز با شیوههای نوین امروز، معجون نوظهوری از انگارههای پوسیده را، در قالب و پوششی به ظاهر تازه برای تحمیق دیگران فراهم آورده و نشر میدهند...