kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۴۹۲۵
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۴
علل توصیه به نگاه انتقادی در آثار ارسالی به جایزه جلال آل احمد

سفر به ارزش‌های واهی گرای 270 درجه*

 
 
 
ابوالقاسم وردیانی
قبل از هر چیز، بخشی از مصاحبه ابوالفضل حسن‌آبادی (پژوهشگر تاریخ و داور بخش مستندنگاری جایزه جلال) را با ایبنا، با هم می‌خوانیم:
«حسن‌آبادی گفت: به نظرم با توجه به این‌که جایزه به نام جلال آل‌احمد است، باید رویکرد به ساختار آثار جلال هم در آثار بخش مستندنگاری بیشتر بشود... نکته دیگر، رویکرد بیشتر آثار حالت توصیف عمومی داشت که در این میان کارهای انتقادی اندک بود. در حالی که در آثار جلال رویه انتقادی خیلی اهمیت داشت. »
برای درک بهتر فرمایش این داورِ محترم در یکی از مهم‌ترین اتفاقات در عرصه کتاب و فرهنگ، کافی است نگاهی بازتر و جهانی‌تر به دور و برمان بیندازیم و ببینیم چه اتفاقی در حال رقم خوردن است و نگاه انتقادی به چه معناست و این نگاه از کجا سرچشمه گرفته است.
برای روشن‌تر شدن موضوع لازم است که به جشنواره‌های مطرح فیلم دنیا و آثار فیلمسازان ایرانی که در این جشنواره برگزیده شده و بعضا جایزه برده‌اند، نگاهی داشته باشیم تا بتوانیم به ریشه این قبیل حرکات پی ببریم. 
وقتی این فیلم‌های منتخب و جایزه گرفته را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که همه در یک چیز مشترک هستند و آن هم نمایش فلاکت و مصیبت و فقر و نابسامانی اجتماعی در جامعه ایرانی است و اثری از فیلم‌هایی که در آن به گفتمان انقلاب پرداخته شده باشد و نگاه مردم در آن لحاظ شده باشد، نمی‌بینیم. متاسفانه همین عامل باعث شده که کارگردانان ما به امید گرفتن جایزه و مطرح شدن در سطح جهان، فیلم‌هایی بسازند با همین فضای سیاه و تلخ تا به 
نان و نوایی برسند.
اگر به روند تبدیل شدن سینمای معاصر خودمان به کارخانه‌های تولید خودتحقیری و زشت‌نمایی جامعه اسلامی خودمان برای خوشامد داوران جشنواره‌های بین‌المللی نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که آغاز این حرکت در سینما، شبیه آغاز این حرکت در ادبیات داستانی ماست. همان چیزی که در کلام داور جایزه جلال شنیدیم و شاهد بودیم.
برای حصول اطمینان از صحت موارد گفته شده، می‌توان به فیلم‌هایی که در چند سال اخیر در جشنواره‌های آن طرف آب جایزه برده‌اند، نگاهی انداخت.
و اما کمی دقت در تاریخ معاصر و آنچه از مشروطه و به طور خاص بعد از پیروزی انقلاب بر ما گذشت، بیانگر این است که این حرکت، بخشی از جنگ و عملیات روانی بسیار حساب شده دشمن است برای سست کردن ارزش‌های انقلاب و در مرحله بعد، زدن آن از ریشه و بازگشت استعمار و تکمیل پروژه استحاله فرهنگی در جهت جهانی سازی و توسعه اما این بار با رنگ ولعابی دیگر و خزنده و ناملموس.
و اما در موضوع مورد بحث ما یعنی ادبیات و ادبیات دفاع مقدس؛
می‌بینیم کشورهایی که سابقه دشمنی‌شان با ما دیرینه و آشکار است، بعضی نویسندگان ما را می‌نوازند و آثار آنها را ترجمه و چندین باره چاپ می‌کنند و از آنها دعوت می‌کنند تا در مجامع بین‌المللی شان، مثل دانشگاه سواس لندن حضور پیدا کنند.
نویسندگانی که سال‌ها در جبهه‌های جنگ حضور داشته‌اند و به خاطر نوشتن داستان‌هایی در مورد جنگ و نه ارزش‌های دفاع مقدس مورد توجه آنها قرار گرفته‌اند. این علاقه مندی کشورهای غربی ریشه در کجا دارد؟
اگر آنها به ارزش‌های دفاع مقدس علاقه‌مند هستند و می‌خواهند آن را بیشتر بشناسند و بشناسانند، چرا به سراغ نویسنده‌های دیگر دفاع مقدس که به ارزش‌ها پای بند هستند نمی‌روند و آنها را به چنین مجامعی دعوت نمی‌کنند؟ چرا آثارشان را ترجمه نمی‌کنند و آن را در کشورهایی مثل انگلستان، آمریکا، ایتالیا و... به چاپ چندم نمی‌رسانند؟ مگر نه این است که به گفته همت، فرمانده شهیدمان اگر راه را گم کردید به سمتی بروید که زیر آتش دشمن است؟ واقعا دشمن کجا را دارد می‌زند؟
آیا نویسنده‌های ما می‌نویسند که حافظ و اشاعه دهنده ارزش‌های هویتی ما باشند یا می‌نویسند که به گرای 270 درجه (یعنی غرب) سفر کنند و اعتباری دنیایی بیابند؟ 
به وضوح می‌بینیم که در این جبهه نه تنها دشمن آتش نمی‌ریزد بلکه دارد ما را می‌نوازد و این چه معنی می‌تواند داشته باشد جز اینکه داریم آب به آسیاب او می‌ریزیم و در راستای مقاصد و اهداف او حرکت می‌کنیم؟
با توجه به این موارد، بیراه نیست اگر به این نتیجه برسیم که این نگاه انتقادی مخرب در جایزه جلال- که به طور واضح توسط داور رسانه‌ای می‌شود- توسط کسانی که نمی‌دانند و یا کسانی که می‌دانند وهمسو با جریانات بیرونی هستند، به این قبیل اتفاقات فرهنگی وارد شده تا پازل عملیات روانی دشمن در بعد فرهنگی تکمیل شود و کاری که دشمن نتوانست در میدان نبردِ سخت انجام دهد، اکنون در میدان نبردِ نرم و با عملیات روانی دقیق و سنجیده به پیش ببرد.
نویسنده جوان و یا حتی با سابقه ما هم که بدش نمی‌آید 500 میلیون جایزه را نصیب خودش کند و به عنوان برنده جایزه جلال اعتباری بیابد، به قول و توصیه داور محترم، به سوی نگاه افراطی انتقادی پیش می‌رود و همان اتفاقی که در بیرون مرزها برای اهالی سینمای ما افتاد، در درون برای اهالی قلم ما خواهد افتاد و اگر در مقابل این پدیده و یا بهتر بگویم این نفوذ، حرکتی توسط نویسندگان متعهد و مسئولان فرهنگی آگاه صورت نگیرد، طولی نخواهد کشید که گردابی از سیاه‌نمایی و شرح فلاکت و بدبختی جامعه ایرانی و ناکامی انقلاب در رسیدن به اهداف خودش، ادبیات ما را در کام خود خواهد کشید و...
ـــــــــــــــــــــــ
* روی قطب‌نما درجه 270 سمت غرب را نشان می‌دهد.