kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۴۱۸۸
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۷

فلسفه دشمنی بعضی از همسران و فرزندان مؤمنین (پرسش و پاسخ)

 
 
پرسش:
اینکه قرآن کریم می‌فرماید: ای اهل ایمان! همانا بعضی از همسران و بعضی از فرزندان شما دشمنان شما هستند، پس از آنها بترسید. منظور خدای متعال از این دشمنی‌ها چیست؟
پاسخ:
تبیین مسئله
اینکه قرآن کریم با تاکید خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم، فاحذروهم»؛ همانا بعضی از زنان یا بعضی از شوهران شما «ازواج جمع زوج است» دشمن شما هستند، آیا مقصود همین دشمنی ظاهری و کینه‌توزی‌های معمولی است که گاهی زن و شوهر از یکدیگر تنفر پیدا می‌کنند و دشمن و خصم یکدیگر می‌شوند، به طوری که هریک از طرفین متخاصم می‌خواهد کاری به ضرر دیگری انجام دهد؟ مانند خصومت پدر و فرزند با یکدیگر که تا حدی پیش می‌روند که شمشیر را از روبه‌روی یکدیگر می‌بندند، آیا قرآن کریم می‌خواهد این نوع دشمنی را بیان کند؟ این چیزی است که همه مردم آن را درک می‌کنند. 
کسی که با زنش یا فرزندش اختلاف و دشمنی داشته باشد، خودش بهتر از دیگران می‌داند که با زن و فرزندش اختلاف و خصومت دارد و لذا قرآن کریم در مقام بیان این امر بدیهی و قابل فهم برای همه نیست، بلکه مراد خدای متعال در قرآن کریم بیان کارهای دشمنانه در سطحی بالاتر است که به نحو اجمال دوستی و دشمنی خانواده‌ها در چهارچوب «حب و بغض فی‌الله» است، یعنی دوستی آنها با دوستی خدا تعارض پیدا می‌کند. شکی نیست که انسان نسبت به خاندان خودش اعم از همسر و زن و فرزند، مسئولیت بزرگی دارد. 
این آیه معنایش این نیست که انسان مسئولیتی را که نسبت به همسر و فرزند خود دارد فراموش کند ولی این را هم باید توجه کند که در کنار این مسئولیت یک مسئولیت الهی هم دارد، آنجایی که یک فرد می‌خواهد به میدان جهاد و شهادت برود. این مسئولیت به مراتب بالاتر از ملاحظات خانوادگی است به ویژه آنجا که کیان اسلام در خطر باشد و فرد باید همه چیز خود را اعم از مال و جان و فرزندانش را در راه اسلام و حفظ کیان آن قربانی کند.
شأن نزول آیه
مؤمنی که در مکه به رسول اکرم(ص) ایمان می‌آورد خود ایمان آوردن در مکه مستلزم یک سلسله محرومیت‌ها است. زن و بچه انسان نه از این جهت که با او دشمن هستند، بلکه از باب نصیحت و دلسوزی خیلی دوستانه به او چیزهایی می‌گویند: رهایش کن! اصلا حلاوت زندگی را از خودت و ما گرفته‌ای و ما را دچار ناراحتی و رنج و تعب کرده‌ای! آن مؤمن به مرحله‌ای می‌رسد که می‌خواهد مهاجرت کند، مهاجرت شوخی نیست، یعنی تمامی خاندان را درهم ریختن. آن وقت است که همسر می‌آید گریه‌کنان به دست و پا می‌افتد و هزار جور وظیفه و تکلیف شرعی برای آدم درست می‌کند و فرزند هم به نوعی دیگر! همسر بچه شیرین دوساله خودش را می‌آورد و می‌گوید: آخر حیفت نمی‌آید که این بچه را به امان خدا رها کنی؟ تو که از اینجا بروی، دیگر برگشت نداری!
وهب نمونه جهاد و شهادت
یک جوانی است به نام «وهب». وقتی نوبتش شد و خواست به میدان برود، زنش که تازه‌عروس بود، آمد به دامنش چسبید و گفت: تو که می‌روی، مرا به چه کسی می‌سپاری؟ اینجا است که فیل هم به زانو درمی‌آید. مادرش به وهب گفت: پسرجان! مبادا حرف زنت را گوش کنی! تو امروز کار مهم‌تری داری، شک ندارد که همسر و خانواده موضوع مهمی است و موضوع کوچکی نیست و وهب مسئولیت بزرگی در مقابل همسر خود داشت. اما یک مسئولیت و وظیفه بزرگ‌تری نیز در برابر سیدالشهدا(ع) داشت. آری همین همسر که عشق می‌ورزد، همان عشقش از آن نظر که جلوی حقیقتی را گرفته است، به منزله یک نوع دشمنی به حساب می‌آید. فرزند هم از همین سنخ است.
مطالبه خداوند «کمال الانقطاع» است
خدای متعال از انسان عبودیت و بندگی خالصانه و یک موجود از همه چیز و وابستگی‌ها گذشته جز خدا می‌خواهد. این است مفهوم کمال الانقطاع که انسان از کوچک‌ترین تعلق و وابستگی‌های غیرخدایی تا بزرگترین آنها باید بگذرد تا مصداق این کمال الانقطاع به سوی خدا قرار گیرد: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک» خدایا کمال جدایی از مخلوقات را برای رسیدن کامل به خودت به من ارزانی کن.(مناجات شعبانیه) بنابراین خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «مال شما فتنه است. اولاد شما فتنه است. همسران شما فتنه است. یعنی بازدارنده هستند. قرآن نمی‌گوید شما فرزند نداشته باشید یا فرزندانتان را دوست نداشته باشید، احساس مسئولیت نداشته باشید و یا مال و همسر نداشته باشید و مال و همسر و فرزند خودتان را رها کنید. 
چنین چیزی نیست. ولی هیچ‌یک از اینها نباید در حدی باشد که وقتی پای حق و خدا و تکلیف بزرگ‌تری به میان آمد، نتواند بازدارنده باشد و انسان را از انجام تکلیف الهی خود بازدارد.