گزارش مستند کیهان
فرقههای مختلف یهود و نسبتی که با صهیونیسم دارند!
سرویس خارجی-
«و خداوند تو را در میان تمام ملتها پراکنده خواهد کرد، از یک گوشه زمین تا گوشه دیگر آن، و خداوند در آن سرزمینها به تو آرامش نخواهد داد و در میان آنها زندگی سختی خواهی داشت.» این جملات، توصیف حال و روز یهودیان در تورات است؛ یهودیانی که طبق خواسته خداوند باید در سراسر زمین پراکنده باشند و این پراکندگی موجب شده تا دستههای قومی- نژادی و مذهبی در میان پیروان آن به وجود آید...»
شاید اسامی مانند «حریدی»، «حسیدی» و «اشکنازی» به گوش شما هم رسیده باشد. تفاوت آنها در چیست؟ چرا برخی یهودیان مخالف صهیونیسم و «اسرائیل» هستند و برخی دیگر از طرفداران دوآتیشه آنند. تا قبل از تاسیس «جنبش صهیونیسم» و همچنین تشکیل رژیم منحوس صهیونیستی در سال 1326 شمسی (1947 میلادی) یهودیان بیشتر با قومیت خود شناخته میشدند اما پس از تشکیل این جنبش فکری و «رژیم صهیونیستی»؛ یهودیان بیشتر خود را براساس فرقههای مذهبی و یا طرفدار-مخالف صهیونیسم شناساندهاند. در این نوشتار به دنبال بررسی فِرَق مختلف یهود و تفاوتها و شباهتهای آنها و نسبتی که با صهیونیسم دارند هستیم.
ارتدوکس و فرا ارتدوکس
همان طور که گفته شد یهودیان هماکنون در اکثر موارد براساس فرقه مذهبی خود تقسیمبندی میشوند. میتوان گفت یهودیان محافظهکار، اصلاحگرا و ارتدوکس مهمترین فرقههای یهودیت هستند. اما در میان این سه فرقه نیز شاید بتوان گفت «ارتدوکس»ها از بقیه مهمترند. یهودیان ارتدوکس شدیداً به اعتقادات و اعمال سنتی و دینیِ خود پایبندند بنابراین، از پذیرش موضع «یهودیت اصلاحی» و «مدرن» امتناع میکنند. «یهودیت اصلاحی» بر این باور است که «کتاب مقدس و دیگر متون مقدس یهودی تنها حاوی اصول اخلاقی جاودانه نیستند، بلکه شامل تفسیرها و تطبیقهای تاریخی و فرهنگی نیز میشوند که میتوانند در دوران مدرن کنار گذاشته شوند.» (دایرهًْالمعارف Britannica) یهودیان «فَرا ارتدوکس» یا همان «حریدیها» نیز بخشی از یهودیان ارتدوکس محسوب میشوند که در سختگیریهای دینی و سنتی به شدت زبانزد هستند. آنها همواره سعی داشتهاند تا جامعهای جدا از سایر ادیان و حتی «یهودیان غیرمذهبی» (یهودیهای لیبرال) داشته باشند.
محله منزویها!
محلههای فوق ارتدوکس که به عنوان «محلات انزواطلب» توصیف میشوند، عموماً تنها شامل خانوادههای یهودی حریدی هستند. این جوامع بسیار خانوادهمحور بوده و دارای نرخ تولد بالا (هر خانواده به طور متوسط 6 فرزند) هستند و تقریباً میتوان گفت به هیچ وجه با ادیان دیگر وصلت نمیکنند. آنها کنیسهها و مدارس خاص خود را دارند. برخلاف ارتدوکسها، فوقارتدوکسها همچنان به طور اصولی صهیونیسم را «کفرآمیز» میدانند و آن را قویاً رد میکنند. از زمان تأسیس صهیونیسم در دهه 1890، رهبران یهودیان حریدی اعتراضات خود را نسبت به گرایش سکولار این جنبش ابراز کردهاند. پس از تأسیس رژیم صهیونیستی، برخی از یهودیان حریدی روز تشکیل رژیم آپاتاریدی را «روز عزا» نامگذاری کردند.
اختلاف اصلی کجاست؟
اما اختلاف اصلی میان یهودیان حریدی در نگرش به رژیم صهیونیستی است و تنها بخش ناچیزی از یهودیان حریدی طرفدار جنبش صهیونیسم هستند. عمده آنها در دو دسته «غیرصهیونیست» و «ضد صهیونیست» تقسیم میشوند. غیرصهیونیستها که اکثریت را تشکیل میدهند تنها انتقاداتی به رژیم جعلی صهیونیستی دارند؛ در حالی که ضدصهیونیستها، که اقلیت کوچکی هستند، باور دارند که هرگونه ایجاد دولت یهودی تا پیش از ظهور، خطاست. همانطور که گفته شد رشد جمعیت در میان یهودیان فرا ارتدوکس بسیار بالا است و طی هر 20 سال، جمعیت آنها دو برابر شده است. در حالی که تا صد سال پیش جمعیت حریدیها کمتر از 2درصد یهودیان بود. تا سال 2020 نیز جمعیت حریدیها به 2.1میلیون نفر افزایش یافت و 14درصد از جمعیت یهودیان جهان را تشکیل میدهند.
حسیدیهای افراطیتر از حریدیها
با این حال از میان حریدیها که خود گروهی به شدت تندرو محسوب میشوند، یک گروه افراطیتر نیز ظهور کرد به نام حسیدیها؛ این فرقه به «محافظهکاری شدید دینی» و «انزوای اجتماعی» شناخته میشود. اعضای این جنبش تلاش میکنند بهطور دقیق و مو به مو به اصول یهودیت ارتدوکس پایبند باشند، همچنین سبک زندگی و پوشش خود را براساس همان ریشههای اروپایی خود دنبال میکنند و برخلاف بسیاری دیگر از یهودیان، زبان اصلی آنها بهجای عبری؛ زبان «ییدیش» است. [زبان ییدیش، زبان قدیمی یهودیان اروپا است.]
یهودیان اصلاحطلب!
«یهودیت اصلاحگرا» یا اصلاحطلب اما یک جنبش مذهبی است که بسیاری از باورها، قوانین و رسوم سنتی یهودیت را تغییر داده یا کنار گذاشته است تا یهودیت را با شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دنیای مدرن تطبیق دهد. یهودیت اصلاحگرا خود را در تقابل با یهودیت ارتدوکس قرار میدهد. این جنبش ابتدا اوایل قرن نوزدهم در آلمان آغاز و توسط افراد غیرروحانیِ یهودی، برای بهروزرسانی آیینها و مناسک مطرح شد. با آزادی یهودیان از «گتوها» (محلهای فقیرنشین و تکنژادی)، بسیاری از یهودیان، وفاداری خود به سنتهایی مانند قوانین سختگیرانه غذایی، دعاها به زبان عبری، و پوشیدن لباسهای خاصی که آنها را به عنوان یهودی متمایز میکرد، زیر سؤال بردند. بسیاری معتقد بودند که اگر اقداماتی برای هماهنگکردن یهودیت با قرن نوزدهم انجام نشود، یهودیت پیروان خود را به دیگر ادیان خواهد باخت. بسیاری از این یهودیان به آمریکا مهاجرت کردند و هماکنون هم بیشتر یهودیان آمریکا دنبالهرو یهودیت اصلاحگرا هستند. بیشتر این یهودیان طرفدار رژیم صهیونیستی هستند اما موافق ایده دودولتی هم هستند ولی خشونتهای وحشیانه رژیم صهیونیستی را نیز محکوم میکنند. (کتاب جریانهای اصلاحگرا در یهودیت، دیوید فیلیپسون)
اشکنازیها
همانطور که گفته شد تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی؛ یهودیها بسته به نژاد و موقعیت جغرافیاییشان شناخته میشدند. در این بین مهمترین و بزرگترین قومیت یهودیها؛ اشکنازی هستند. دیگر قومیت معروف در میان یهودیان؛ سفاردیها، مزراحی، اتیوپاییها و... بودهاند. اشکنازیها بیشتر در اروپا بهخصوص اروپای شمالی و شرقی سکنی گزیدهاند و زبان آنها «ییدیش» بود. یهودیان اشکنازی سنتهای خود را با فرهنگ اروپا سازگار کردند و در تفسیر خود از یهودیت دچار تحول شدند. یهودیان اشکنازی در اروپا منفور بودند و تا اواخر قرن 18 ملزم بودند تا لباسهای متمایزی بپوشند، مالیات ویژه پرداخت کنند، در گتوها زندگی کرده و به برخی حرفهها اجازه ورود نداشتند. این شرایط و پیشینه موجب شد تا بسیاری از آنها به فکر خروج از اروپا بیفتند...
صهیونیسم
منفور بودن یهودیان در جهان از جمله اروپا، منجر به اشاعه دو جریان شد؛ جریان اول، صهیونیسم بود. بنیان صهیونیسم با هدف اعلامی «هویتیابی مجدد یهودیان اروپا» شکل گرفت. یهودیانی که برای قرنها منفور بودند، تصور میکردند با صهیونیسم میتوانند جایگاه متفاوتی برای خود دستوپا کنند. به همینروی بسیاری از یهودیان اشکنازی به مرور طرفدار صهیونیسم شدند و در هدایت این جنبش نقش ایفا کردند؛ برای مثال «تئودور هرتزل» بنیانگذار صهیونیسم و «دیوید بنگوریون» اولین نخستوزیر رژیم جعلی از یهودیان اشکنازی بودند. همچنین صهیونیسم به دنبال این ایده بود تا همگی یهودیان فارغ از قومیتهای خود زیر یک پرچم جمع شوند.
جریان دوم؛ سوسیالیسم و کمونیسم بود. این دو ایده اقتصادی- اجتماعی به شدت در میان یهودیان اروپا مورد توجه قرار گرفت. یهودیان اروپا که در طول تاریخ همواره منفور اروپاییها بودند، به سمت ایدئولوژیهای خاصی حرکت کردند. جنبش صهیونیسم خود موجب شد تا تغییراتی در میان یهودیان ایجاد شود. بسیاری از یهودیان به تدریج دیگر خود را با قومیت نمیشناختند و بلکه براساس اینکه طرفدار یا ضد صهیونیسم هستند، جایگاه خود را تعیین میکردند. کشورهای اروپایی در تمام تاریخ خود همیشه خواستار ایجاد جوامعی کاملاً یکدست مسیحی بودهاند به همینروی شروع به حمایت از جنبش صهیونیسم کردند تا یهودیان [بهخصوص اشکنازیها] بهتدریج صهیونیست شوند و به فلسطین مهاجرت کنند.
احزاب در اراضی اشغالی
همانطور که بیان شد؛ یهودیان اشکنازی به دلیل وضعیتشان در اروپا صهیونیست شده بودند و همچنین ایدههای سوسیالیستی- کمونیستی را نیز داشتند. به همین خاطر اولین احزابی که توسط صهیونیستها ایجاد شدند؛ احزاب چپگرا بودند. احزابی که بهشدت در عملیاتهای چریکی فعال و جنایاتهای زیادی را علیه فلسطینی انجام دادند. همچنین احزاب چپگرا حامی کارگران و فرودستان محسوب میشدند و اکثر صهیونیستهایی که تازه به فلسطین رسیده بودند، از نظر مالی، اوضاع نامناسبی داشتند، به همینروی بهشدت تحت تاثیر احزاب چپگرا قرار گرفتند. اما پس از اینکه صهیونیستهای مذهبی بیشتری در اراضی اشغالی ساکن شدند و اوضاع نامناسب اقتصادی رژیم در دهه 70 و 80 میلادی و همچنین مخالفت آمریکا با احزاب چپگرا بود؛ احزاب دست راستی مانند لیکود که قول آزادسازی اقتصاد داده بودند، رشد چشمگیری پیدا کردند.
سوءاستفاده بزرگ
یهودیت، بهعنوان یکی از ادیان باستانی، در طول تاریخ همواره درگیر تغییرات، پراکندگیها، و دگرگونیهای متعدد بوده است. اما آنچه امروز بهطور ویژه قابلتوجه است، سوءاستفاده از این میراث مذهبی و قومی توسط جنبش صهیونیسم است. صهیونیسم، با تکیه بر روایتهای تحریفشده تاریخی و ادعای دروغین مظلومیت، به ابزاری برای مشروعیتبخشی به اشغالگری و جنایات علیه ملت فلسطین تبدیل شده است. این جنبش، برخلاف ادعاهایش، نهتنها نماینده یهودیان نیست، بلکه بسیاری از یهودیان، مخالف این تفکر الحادی و ظالمانهاند. تاریخ نشان میدهد که حمایت قدرتهای استعماری از صهیونیسم، تنها بهدلیل منافع سیاسی، اقتصادی و راهبردی آنان بوده است، نه دغدغهای انسانی یا مذهبی. آنچه ضروری به نظر میرسد، آشکارسازی چهره واقعی صهیونیسم و تفکیک آن از جامعه یهودیان است. صهیونیسم نهتنها تهدیدی برای ملتهای منطقه، بلکه خطری برای خود یهودیان نیز محسوب میشود؛ چرا که تلاش دارد هویت و فرهنگ آنان را به خدمت سیاستهای استعماری و خشونتطلبانه درآورد. مقاومت در برابر این جریان، امروز نه فقط یک وظیفه فلسطینی، بلکه یک مسئولیت جهانی است.