تقوا حرف اول را میزند (یک شهید، یک خاطره)
مریم عرفانیان
علی چند وقتی مسئول بیمارستان امام حسین علیهالسلام شد؛ برای مدت کوتاهی نیز پذیرش نیرو به عهدة او بود.
چون بیمارستان به سپاه تعلّق داشت، همه را از زیر ذرهبین میگذراند. دوست داشت پرسنل بیمارستان متعهد و باتقوا باشند.
وقتی خانم دکتر وارد دفتر شد تا دربارة کار توی بیمارستان صحبت کند، او ابتدا از جا بلند شد و ادای احترام کرد، سپس گفت: «خانم! من به احترام علمتان بلند شدم؛ ولی چون تقوا و حجاب کامل ندارید، از پذیرش معذوریم. اینجا تقوا حرف اول رو میزند. گرچه علم شما برای ما محترم است؛ اما اگه لطف کنید شئونات اسلامی رو رعایت نمایید، در خدمتتان خواهیم بود.»
پس از این موضوع، خانم دکتر حجابش را با چادر کامل کرد و در همان بیمارستان مشغول به کار شد.
بعدها وقتی فهمید علی همسر من است، گفت: «خانم نجفی! شوهر شما یک روحانی کامل است.»
آن وقت آهی کشید و ادامه داد: «این همه توی دانشگاه درس خوندم؛ ولی کسی بههم چنین مسائلی رو نیاموخته بود. رفتار همسرتون چنان بنده رو تحت تأثیر قرار داد که تقوا رو از ایشون فراگرفتم.»
خاطرهای از شهید علی نجفی
راوی: همسر شهید