kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۹۲۳۰
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۵
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۶۰

رشد فزاینده آمریکاستیزی و  بدگمانی جهانی به کنگره



فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
ناباکف به پاریس برگشت و نقش عمده‌ای را در راه‌اندازی اولین مجله کنگره، یعنی مجله پروفْس (به معنی شواهد) ایفا نمود. 
ایده ایجاد مجله سیاسی- فرهنگی به سنت نشریات بزرگ فرانسوی اولین بار در فوریه 1951 در جلسه کمیته راهبردی در ورسای مطرح شد. مجله‌ای نیاز بود که بتواند با مجله عصر مدرن رقابت کند و افراد را به فرار از سنگر سارْتْر تشویق نماید. یک مورخ بعدها نوشت: «دشمن واقعی چه کسی بود؟». [به هر روی] شوروی و مسکو نبودند. آن‌ها واقعا روی سارْتْر و دو بووار وسواس داشتند [و این دو را دشمن واقعی خود می‌دانستند]. و از طرف دیگر، به اعتراف یکی از اعضای کنگره، «روشنفکران جناح چپ آماج حمله و دشمنی بودند». «یا شاید افرادی [هم] که به آن‌ها گوش می‌دادند هدف دشمنی بودند». اما یافتن سردبیری که از توان کافی برای کشاندن این همراهان به مسیر میانه‌ برخوردار باشد، مشکل بود. 
در ژوئن 1951 ناامیدی به سراغ ناباکف آمد و در نامه‌ای خطاب به برنهام نوشت: «موضوع مجله فرانسوی خواب را از چشمان من ربوده است. 
به سختی می‌توان شخصی را در قد و قواره آرون یا کامو پیدا کرد که مایل به قبول سردبیری باشند. 
مشکل اینجاست که گرچه افراد در مورد تعهد زیاد صحبت می‌کنند، هر کسی نمی‌خواهد متعهد شود [و شانه‌های خود را زیر بار مسئولیت ببرد]. 
نوعی سستی و بی‌میلی یا بهتر بگویم خستگی بر فضا حاکم شده که یک نفر باید به طور روزانه با آن مبارزه کند».
به خاطر ناکامی در جذب ویراستار فرانسوی، کمیته راهبردی تصمیم گرفت که این وظیفه را به فرانسوا بوندی بسپارد. نویسنده سوئیسی، با زبان مادری آلمانی، که تا زمان پیمان هیتلر- استالین در سال 1939 از فعالان حزب کمونیست بود. 
انتخاب بوندی به عنوان مدیر انتشارات دبیرخانه کنگره یک انتخاب کلیدی بود، بوندی در مجله دِرمونات با ملوین لاسکی همکاری کرده بود، لاسکی او را «بهترین مشاور تحریریه روزگار ما» می‌خواند. 
زیر نظر بوندی، سرانجام اولین شماره مجله پروفْس در اکتبر 1951 به چاپ رسید. مجله پروفس با هدف ایجاد اجماع آتلانتیکی1، ضدبی‌طرفی و طرفدار آمریکا منتشر می‌شد. 
پروفس نشریه درون‌سازمانی، و صدای کنگره بود و همچنین برنامه‌ها و فعالیت‌های کنگره از طریق آن به اطلاع عموم می‌رسید و تبلیغ می‌شد. از این رو فورا به قول مانس اشپربر، با «دشمنی تقریبا کامل» مواجه گشت، اما بوندی در برابر حملات شدید هر دو گروه چپ و راست محکم ایستاد.
کنگره در این روزهای آغازین تقریبا با بدگمانی جهانی مواجه گشته بود. 
فعالانی که از کنگره حمایت می‌کردند، خودشان را قانع کرده بودند که این سوءظن‌ها تنها ناشی از رشد غیرمعمول آمریکا‌ستیزی بوده، که آن‌زمان بسیار مد بود؛ برخی هم به راحتی از کنار این مسئله عبور نکرده و نگرانی‌های خود را نسبت به موضوع بروز دادند. 
با این حال مخالفان از هر فرصتی برای زیر سؤال بردن مشروعیت کنگره به عنوان یک تشکیلات «آزاد» و «مستقل» استفاده می‌کردند. این که توانست از این چالش‌ها جان سالم به در ببرد، نشان از استقامت سرسختانه کسانی است که (در «درون» و «بیرون») به هدف آن باور داشتند. وقتی جورج آلتمن سردبیر روزنامه، فرانک تیرور و فرانسوا بوندی در اواخر 1950 به منظور پشتیبانی و مهندسی شعبه کنگره در ایتالیا عازم رم شدند، بارها از آنها پرسیدند: «چه کسی هزینه همه این‌ها را می‌دهد؟»، «آیا منظورتان از آزادی همان کاپیتالیسم آمریکایی ا‌‌ست؟». 
آن‌ها گفتند: به نظر، ناظران کمونیست در بسیاری از نشست‌های آنها حاضر بودند و بسیاری از روشنفکران ایتالیایی به وضوح مستعد پذیرش «وسوسه تمامیت خواهی» بودند و شخصیت‌های دیگری چون آلبرتو موراویا هم بیشتر نگران نئو فاشیسم بودند تا کمونیسم.» بوندی و آلتمن در گزارش خود به جوسلسون به کوته‌نظری و آمریکا‌ستیزی روشنفکران ایتالیایی اشاره کردند. 
«ظرفیت‌های بسیار بزرگی» برای کنگره در ایتالیا وجود داشت، اما این ظرفیت‌ها تنها در نتیجه «اقدام آهسته، غیرمستقیم، متنوع و بسیار محتاطانه» به بلوغ می‌رسید.
پانوشت:
1- یعنی کشورهای اروپایی و یا کشورهایی که عضو پیمان آتلانتیک شمالی یعنی ناتو هستند.