حکایت انیمیشن در سینمای ایران
سعید مستغاثی
بخش هشتاد و سوم
یکی از کاستیها و نقائص عمده این سینما در طول سالیان گذشته، عدم تولد انیمشین بلند داستانی بود که بتواند ضمن رعایت استانداردهای بالای سینمایی، با قصهای جذاب علاوهبر کودکان، بزرگسالان بسیاری را به سالنهای سینما جذب نماید. آنچه امروز با قدرت در سینمای هالیوود انجام میگیرد.
اما سینمایی که همواره افتخار نزدیک به 60 سال تجربه ساخت انیمیشن را برای خود در بوق کرد و به اساتیدی همچون نورالدین زرین کلک
و امثال وی میبالید و عناوینی همچون پدر انیمیشن و استاد بیبدیل و نابغه کارتون را به او میچسباند، هنوز نتوانسته بود در سطح استانداردهای بینالمللی، یک انیمیشن بلند داستانی تولید نماید و این به عنوان یک سؤال بیپاسخ برای مخاطبان این سینما باقی بود. در حالی که انیمیشن بلند داستانی، سالهاست در سینمای استاندارد جهان، یکی از پرمخاطبترین آثار بوده و هست و جمعی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما را همین کارتونهای داستانی تشکیل داده و میدهند. کارتونهایی که امروزه دیگر نه تنها مخاطب کودک که به قول معروف افراد تا سن 90 سالگی را جذب خود میکند.
شاید اگر قرار باشد تعداد انیمیشنهای بلند داستانی در سینمای ایران را لیست کنیم، از تعداد انگشتان یک دست فراتر نرود. لیستی که آثار آن، اغلب با شکست در جلب مخاطب مواجه شده (مثل «قصههای بازار»
ساخته عبدالله علیمراد) و یا اکران مطلوبی پیدا نکرده (همچون «خورشید مصر»
اثر بهروز یغماییان) و یا اساسا به اکران عمومی نرسیدند. آخرین فیلمهای این لیست، دو انیمیشن «جمشید و خورشید» (بهروز یغماییان) و «تهران 1500» (بهرام عظیمی) بودند که این آخری، تقریبا فروش بهتری نسبت به انیمیشنهای قبلی یافت اما با توجه به هزینه و وقت بسیاری که صرف ساخت آن شده بود، به هیچوجه نتوانست راه را برای ساخت انیمیشنهای بعدی باز نماید. خصوصا اینکه «تهران 1500» اساسا انیمیشنی برای بزرگسالان بود با کاراکترهایی که براساس بازیگران معروف طراحی شده و همان بازیگران نیز صداپیشه شخصیتهای یاد شده بودند.
کپی ازهالیوود؛ این بار راز شکست بود!
در واقع انیمیشنهای «جمشید و خورشید» و «تهران 1500» سعی کردند براساس الگوی موفقیت کارتونهایهالیوودی عمل کرده و بازیگران معروف را به صحنه دوبله کاراکترهای کارتونی کشانده و از این راه، مخاطبان خود را افزایش دهند. آنچه سالهاست درهالیوود و برای انیمیشنهای میلیاردی آنها رواج دارد. چنانچه گاهی دستمزد هنرپیشههای معروفی که به جای شخصیتهای انیمیشن حرف میزنند، چندین برابر بودجه کل کار میشود. انیمیشن «تهران 1500» از یک الگوی دیگرهالیوودی نیز استفاده کرد و آن، بهوجود آوردن موقعیتهای فانتزی در شرایطی ناهمزمان برای شخصیتها و فضاهای امروزی بود. اینکه کاراکترهایی با خصوصیات آشنای امروز ایران به سال 1500 با ویژگیهای بسیار متفاوت برده شوند، خود میتوانست موقعیتهای طنزآمیزی ایجاد نماید که ماهیتا برای جلب تماشاگر کافی به نظر میرسید. اما متاسفانه با وجود همه این تمهیدات، آنچنان که انتظار میرفت، انیمیشنهای یاد شده توفیق کسب نکرده و کسی آنها را جدی نگرفت.
از همین روی، وقتی سخن از انیمیشنی دیگر به نام «شاهزاده روم» به میان آمد که از قضا، هیچیک از تمهیدات فوق را هم به کار نبسته بود، یعنی نه از هنرپیشههای معروف برای دوبله کاراکترهای خویش بهره گرفت و نه از موقعیتهای طنز زمانی استفاده نمود، همه چشم اندازها و انتظارات به یک نقطه ختم شد؛ یک شکست دیگر برای انیمیشن ایران! «شاهزاده روم» با روایتی کاملا کلاسیک و یک قصه تاریخی معمولی که در نگاه اول، یک انیمیشن بود که تقریبا امکان نداشت هیچ شانسی برای موفقیتش در جذب مخاطب قائل گردید.
ویژگیهای جذاب برای کودکان
اما این دومین شگفتی سال 1394 سینمای ایران پس از فیلم «محمد رسولالله» (صلی الله علیه و آله) بود. یک انیمیشن بلند داستانی که خیلی زود و برخلاف همه پیشبینیها، فروش میلیاردی را پشت سر گذارد و مخاطبان بسیاری خصوصا از قشر کودکان را به خود جذب کرد. «شاهزاده روم» نه تنها در جذب مخاطب، آن هم مخاطب کودک موفق شد و از همین روی فروش نسبتا مناسبی هم پیدا کرد بلکه راه ساخت انیمیشنهای موفق را برای سینمای ایران باز کرد.
اگر مخاطب کودک نمیتوانست از روابط آن راننده تاکسی تهران سال 1500 (با نوع اخلاق و رفتار خاص) و دختری که از سیارهای دیگر میآمد (با همان تیپ دختر خانواده مرفه امروزی)، سر در بیاورد اما به خوبی میتوانست با دختری که توسط یک فرشته پروانهای راهنمایی شده و از شر جادوگری با یک خفاش دست آموز میگریخت تا به سرنوشت شگفت انگیز خود برسد، ارتباط برقرار نماید.
تماشاگر خردسال انیمیشن «شاهزاده روم» برای فرار وگریزهای آن پروانه از دست خفاش، نگران و در عین حال شادمان شده، از ناکامیهای خفاش و صاحب غول پیکرش در دل خوشحال میگشت، از خواب و رویاهای حقیقی دختر و حضور نزد شخصیتهایی بزرگ که باهالهای از پروانه مشخص شده بودند، حیرتزده شده و با دو بچه بازیگوش اما دانا و مؤثر (یکی در روم و دیگری در عراق) همراه شد تا از یکسوی، شاهزاده را از جهنم جنگ به در برد و از دیگر سو، راه را برای تحقق آرزوی شاهزاده و رسیدن به وصال یار هموار سازد. آن گونه که پسر بچه بازیگوش آهنگر سامرایی، با گیج کردن نگهبانان منزل حضرت امامهادی (علیهالسلام)، موجب فراهم آمدن زمینههای انجام ماموریت مهم پدرش برای امام گردید تا شاهزاده اسیر را نزد امام بیاورند.
سازندگان انیمیشن «شاهزاده روم» برای روایت فوق، ساختارانیمیشنی کلاسیک و جذاب با طراحیها و رنگآمیزی چشم نواز و دلنشین برگزیدند تا در درجه اول مخاطب کودک با فضائی کارتونی و
رنگین کمانی مواجه شود. برخلاف انیمیشنهایی همچون «جمشید و خورشید» و «تهران 1500» که از نوعی طراحی خاکستری و اسطورهای (در «جمشید و خورشید») و شبه رئال و فضائی (در «تهران 1500») استفاده شده بود.