ماجرای برهنگی در دانشگاه علوم و تحقیقات
ماجرای رخ داده هفته اخیر در دانشگاه آزاد علوم و تحقیقات تهران، به سرعت تمام شبکه های
مجازی را درنوردید و پس از این رویداد بود که رسانه های اپوزیسیون، با تمرکز بر آن به دنبال صید ماهی از این آب گل آلود افتادند. جریان از این قرار بود که یک دانشجوی ترم هفتم زبان فرانسه به نام «الف-د» پس از تذکر حراست دانشگاه نسبت به وضع پوشش نامناسب و ناهنجارش، در اقدامی جنون آمیز و به نشانه اعتراض، عریان شده و در محوطه دانشگاه به پیادهروی در انظار عمومی
می پردازد!
این در حالی است که طبق گفته شوهر سابق و اخیراً متارکه کرده این دانشجوی عریان، نامبرده دچار اختلال مشاعر و روانپریشی بوده و در حالت طبیعی دست به این اقدام نزده است. در عین حال، همسر سابق این فرد، عاجزانه از مردم درخواست کرده که با توجه به اینکه وی مادر دو فرزند نیز هست، از بازنشر تصاویر لخت و برهنه او در شبکه های اجتماعی بپرهیزند.
باید در نظر داشت که پس از اغتشاشات ناشی از فتنه «زن، زندگی، آزادی»، رخداد چنین مواردی را می توان در حکم بنزین
بر آتش زیرخاکستر پروژه صهیونیستی کشف حجاب و برهنگی در کشور دانست که با توجه به تحولات منطقه پس از عملیات طوفان الاقصی و وعده صادق، ایران اسلامی را دچار فروپاشی از درون و آندلسیزاسیون تدریجی کنند.
پس از اجرای دو فاز نخستین این پروژه شوم در قالب «کمپین آزادی های یواشکی» و «چهارشنبه های سفید» با پیمانکاری مسیح علی نژاد طی دهه 1390، گام سوم در قالب فتنه «ز.ز.آ» برداشته شد و اینک نیز چنین اقداماتی را باید در قالب آغاز فاز چهارم از این پروژه تحلیل و تفسیر نمود.
در عین حال، فرقی نمی کند نامت چه باشد. مهم این است که بشود از زنده یا مرده ات
برای فشار بر جمهوری اسلامی، پیراهن عثمان ساخت. حال اگر زنده بمانی، آغوش باز غرب و آنتن زنده شبکه های اپوزیسیون پذیرای توست و اگر هم عُمرت به دنیا نباشد، جنازه ات همچون گوساله سامری، پرستیده خواهد شد!
در این میان، ماجرای دانشجوی دانشگاه علوم و تحقیقات فارغ از فضاسازی های مسمومی که درباره انگیزه آن شده است از نظر هر عقل سلیمی با رفتارهای عرفی و منطقی در جامعه ایرانی و بسیاری از کشورهای دیگر سازگار نیست و صرفا ناشی از یک فشار روانی آنی است که به این شکل نمود و بروز پیدا کرده است.
اما آن چه در این میان پیش از رفتار خلاف عرف یک دانشجو مانند بمب در فضای رسانهای ترکید، گستردگی دامنه موجسواری عجیب و کاسبی سیاسی از این حادثه و نحو پرداختن به آن بود که اصل ماجرا را به حاشیه برد. تبدیل رفتار ناشی از اختلال شخصی، به یک کنش اعتراضی - انقلابی و هدایت آن به کانال مبارزه با حجاب اجباری پس از وایرال غیراخلاقی ویدیوی دانشجوی علوم و تحقیقات به سرعت کلید خورد.
حجم طرحهایی که با فاصله بسیار کوتاه از واقعه دانشگاه آزاد در صفحات متعدد فضای مجازی دست به دست شد نیز حاکی از آمادگی برای ماهیگیری از آب گلآلود و برساختن زن زندگی آزادی دوم است که نشان میدهد صرف نظر از جریحهدار شدن احساسات عمومی همان جریانی که در زمان درگذشت مهسا امینی با موجسواری روی احساسات عمومی در صدد تحقق اهداف براندازانه بود، دوباره مترصد دستاویز قرار دادن یک حادثه جدید است.
در سال ۱۴۰۱ صرفا مرگ ناگهانی یک دختر جوان عاملی برای بازی با احساسات و افکار عمومی شده بود اما موج سواران این بار با سرپوش گذاشتن بر روی یک عمل خلاف عرف آن را تبدیل به اقدام «انقلابی» کردند و به سرعت پوسترهایی با مضامین «زن، زندگی و آزادی» را بروز رسانی کردند و حتی برای شبیهسازی بیشتر آن با سال ۱۴۰۱ هشتگ مهسا امینی را نیز داغ کردند.
ماجرا زمانی قابل تاملتر میشود که علاوه بر رسانههای فارسی زبان بیگانه و سلبریتیهایی که در سال ۱۴۰۱ با توهم به پایان رسیدن جمهوری اسلامی مقابل آن صفآرایی کردند؛ گزارشگر ویژه حقوق بشر
سازمان ملل و سازمان عفو بینالملل نیز برخلاف رسالت سازمانهای متبوعش وارد پروژه براندازی شد و در توئیتی نوشت: «مقامهای ایرانی باید فورا و به طور نامشروط دانشجویی را آزاد کنند. این فاصله باید مانع شکنجه و سایر بدرفتاریها با او شوند و مطمئن شوند که به اعضای خانواده و وکیل دسترسی دارد. ادعاهای ضرب و خشونت جنسی علیه او در جریان بازداشت باید به طور مستقل و بیطرفانه مورد بررسی قرار گیرد.»!
«مای ساتو» در حالی این ادعا را مطرح کرد که میتواند بدون لکهدار کردن جایگاهی که در آن قرار دارد و مشارکت در بازی رسانهای جنگطلبان، آغاز و پایان یک رویداد کاملا غیرسیاسی را از طریق عوامل و امکاناتی که در دست دارد، بررسی کند تا در حد وکیلی که با کاسبی از بحرانهای روانی یک دانشجو در صدد دست و پا کردن نام و نشانی برای خود است، تنزل نکند.
سوالی که حتی پیش از سوءاستفاده از ماجرای دانشگاه آزاد نیز در میان فعالان حقوق زنان مطرح بود چگونگی تبدیل «برهنگی» به یک کنش آوانگارد «انقلابی» است که پس از پاییز سال ۱۴۰۱ کم و بیش زمینههای آن فراهم شده بود.
زمانی رسانههای بیگانه از ظرفیت زنان و دختران معترض به حجاب برای
زمینگیر کردن حاکمیتی که در پی اجرای احکام شرعی است استفاده میکردند و هنگامی که پس از موجهای اعتراضی که این رسانهها ایجاد میکردند، با فرد خاطی از سوی نهادهای قانونی برخورد میشد، نوبت انداختن توپ به نهادهای حقوق بشری برای ایجاد فشار و تحریم میرسید.
اما رسانههای مذکور این بار از برهنه شدن یک دانشجو حرکت انقلابی و اعتراضی ساختهاند و هیچ عقل سلیمی هم پاسخگو نیست که چرا به یکباره آزادی در انتخاب پوشش به عنوان یک حرکت اعتراضی تبدیل به آزادی برای برهنگی شده است.
آیا اگر یک دانشجو در دانشگاههای کشورهای دیگر دست به چنین اقدامی بزند با سرعت بسیار بالایی پوسترهای انقلابی وی با ضریب بسیار بالایی طراحی و منتشر میشود؟ آیا اصلا این رسانهها قراین و شواهدی برای انگیزه سیاسی دانشجوی علوم و تحقیقات دارند؟
حتی سلبریتی هایی که سابقه برهنگی روی استیجهای کشورهای اروپایی را دارند و اکنون بدون هیچ ملاحظه اخلاقی و انسانی در حال انتشار ویدئوی برهنه یک مادر هستند، زمانی که در ایران بودند با توجه به هنجارهای فرهنگی کشورمان دست به چنین رفتاری نمیزدند. بنابراین اولا چگونه
برهنه شدن را سمبل یک خیزش جدید
با سابقه سیاسی میدانند و ثانیا با چه مکانیزم توانایی نیتخوانی را بدست آوردهاند؟
به نقل از ایسکانیوز، به نظر میرسد دلسوزیهای آن سوی آبی برای نوع پوشش بانوان ایرانی، فروکاستن مسائل زنان و دختران جامعه ایرانی به
نحوه پوشش و سرمایهگذاری گسترده برای تغییر آن، صرفا در راستای اهداف سیاسی انجام میشود و حالا که موضوع از «نحو پوشش» به «عدم پوشش» تغییر کرده باز هم همچنان برای تحقق اهداف سیاسی خود یک اقدام غیرمتعارف را تبدیل به سمبل یک «انقلاب» خودخوانده کردهاند.
در راستای سیر دگردیسی فوق، احتمالا در آینده نزدیک برخورد نهادهای رسمی با هر نوع هنجارشکنی از سوی برخی زنان تبدیل به مصداق سرکوب حقوق آنها خواهد شد.