kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۹۱۰۴
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۲
فرهنگ عمومی، شهروند وظیفه‌شناس، جامعه پوینده

الفبای همکاری رسـانه و شـهروندان در متن فرهنـگ همگانی

 
 
 
فرهنگ از دو جزء «فر» به معنای بالا، جلو و «هنگ» به معنای قصد کردن، کشیدن و آوردن تشکیل شده است. برای شناخت مردم هر قوم و ملتی باید با فرهنگ عامه یا فولکلور آنها آشنایی پیدا کرد. فرهنگ عمومی گنجینه گرانقدری از آیین‌ها، عادات، عقاید، قصه‌ها، افسانه‌ها، مثال‌ها، لالایی‌ها، چیستان‌ها و پند پیران است که شناخت و مهم‌تر از آن حفظ آن، بر همگان ضروری است. گام نخست شناخت فرهنگ است تا راه برای شناخت فرهنگ عمومی هموار شود.
اگر روزگاری پیش در عصر کشاورزی، منبع قدرت و حرکت، زور بدنی و نیروی بازو بود و اگر در دوران اولیه صنعتی و مدرن، عامل تعیین‌کننده سرنوشت بشر، پول، ثروت، قدرت اقتصادی و قدرت نظامی بود، در جهان کنونی دیگر نه از زور برای نقش‌آفرینی بنیادی کاری ساخته است و نه از زر. بلکه آنچه می‌تواند منشأ و پایه تمام تحولات بشری واقع شود، فرهنگ است.
فرهنگ عمومی، این اصطلاح در ادبیات علوم اجتماعی به چند معنای کلی به‌کار رفته است. بعضی آن را به معنای فرهنگ عامه و فرهنگ توده دانسته‌اند و با رویکردی انتقادی و منفی با آن برخورد کرده‌اند. در تلقی دیگر، فرهنگ عمومی را به‌ عنوان فرهنگ مسلط و مشترک یک جامعه با بار ارزشی مثبت از جهت‌پذیرش اکثریت در مقابل خرده‌فرهنگ‌ها تعریف کرده‌اند، بعضی نیز آن را در مقابل فرهنگ رسمی و سازمانی قرار داده‌اند.
تعریف فرهنگ عمومی
واژه فرهنگ عمومی واژه‌ای جدید است و دریافت معنی و مفهوم آن به‌سادگی میسر نیست. این اصطلاح با معنایی كه امروزه از آن استفاده می‌شود، كاربرد چندانی در علوم ‌انسانی ندارد و به‌تازگی در كارهای روزنامه‌ای به كار می‌رود. فرهنگ عمومی یعنی آن فرهنگی كه نسبت به افراد جامعه عمومیت دارد. نكته دیگر كه درباره فرهنگ عمومی مبهم است، چگونگی طرح و بسط آن در سطح جامعه است. برخی معتقدند كه فرهنگ در عین عام بودن یک امر خاص نیز محسوب می‌شود، زیرا هر فرهنگی در درون خود چندین خرده‌فرهنگ دارد و خرده‌فرهنگ‌ها چیزی جز فرهنگ‌های خاص نیست، بنابراین نمای اصلی فرهنگ‌ها خاص هستند و فرهنگ عام همان عناصر فرهنگی مشتركی است كه در بین چند فرهنگ مختلف می‌شود و درواقع آنچه عملاً وجود دارد، تركیب‌های خاص فرهنگی است كه نام خرده‌فرهنگ بر خود دارند و نتیجه می‌گیرند كه وقتی فرهنگ عام هویت مستقلی ندارد و وجود آن وابسته به فرهنگ خاص است، چگونه می‌توان وجود فرهنگ عمومی را پذیرفت؟
حال اگر این گروه معتقد به وجود فرهنگ عمومی نیستند، باید پاسخگوی این سؤال باشند كه آنچه كه گذشته را به حال و جامعه فعلی را به لحاظ روانی و معنوی به هم پیوند داده و جهت مشترک آینده جامعه را تضمین می‌كند چیست؟ بنابراین هر امر معنوی كه ریشه در اعماق تاریخ داشته باشد و ثبات و دوام یابد و به حال متصل شود همان فرهنگ عمومی است و نكته حائز اهمیت در باب فرهنگ عمومی ریشه تاریخی خود فرهنگ است كه «فرهنگ عمومی» از آن استخراج می‌شود.
 درواقع فرهنگ عمومی قبل از آن كه فرهنگ عمومی باشد، فرهنگ است و فرهنگ یک امر تاریخی است و شناخت فرهنگ حال بدون مطالعه تاریخی ممكن نیست و به‌تبع بررسی و شناخت فرهنگ عمومی و عناصر و تركیب‌های آن نیز نیازمند مطالعه تاریخی فرهنگ است و در غیر این صورت نگاهمان به فرهنگ عمومی صرفاً در زمان حال ناقص خواهد بود. حال با توجه به تاریخ پربار فرهنگی كشورمان باید با مطالعات تاریخی در ابعاد گسترده فرهنگ به وضعیت فعلی فرهنگ عمومی در جامعه دست یابیم و در این زمینه متأسفانه تاكنون مطالعه چندانی صورت نگرفته است و هنوز یک كتاب و یا جزوه مدون درباره مفاهیمی چون فرهنگ عمومی سیاسی، فرهنگ عمومی اقتصادی، فرهنگ عمومی اخلاقی، و... در دست نیست.
فرهنگ همسایه‌داری مهم‌ترین شاخه فرهنگ عمومی
روزهایی که درخت تاک همسایه خانه ما را هم سرسبز کرده بود، دیدم که چقد‌ر لذت‌بخش است و عصرها زیر درخت تاک بساط چای پهن بود. کنار دیوار می‌نشستیم و با صدای بلند با هم حرف می‌زدیم و می‌خندیدیم. پدر هم هر بار که نون می‌گرفت، برای همسایه می‌داد.
همسایه که داشته باشی، دلت قرص است و خوشحال، شبی هراس از درد و بیماری نداری و حالت خوب است، تابستان را با هم می‌گذرانید و از حضور هم لذت می‌برید. درخت تاکشان خانه را سایه می‌کند و زمستان هم برف‌روبی را با هم انجام می‌دهید. چای عصر و نان و پنیرش هم در صحن ایوان منزل خواستنی می‌شود. هر بار که بوی غذایشان می‌آید ظرف گل‌دار ملامین پر از غذا هم می‌رسد، هر جشن و مهمانی که باشد ما در رأس هستیم و کمک می‌کنیم.
هیچ‌وقت سفره خالی از نان نمی‌شود و هوای هم را داریم. بوی سبزی‌های قورمه‌ای که با هم می‌گیریم. بوی پیازداغ و از همه مهم‌تر مهربانی و عشق و دوستی که در میان ما جاری بود. کاش هیچ‌وقت آن روزها تمامی نداشت و بزرگ نمی‌شدیم. گاهی بچه‌های همسایه به تراست ما می‌آمدند و می‌خوابیدیم و صبح با ستیغ آفتاب دوباره بازی شروع می‌شد. چقد‌ر تاب‌بازی بود و مهرورزی و دوستی، هیچ‌وقت قهری نبود و با هم خوب بودیم و می‌گفتیم و می‌خندیدیم.
مینا عبدلی، خانه‌دار به گزارشگر کیهان می‌گوید: «همسایه از برادر و خواهر هم نزدیک‌تر است و در شرایط سخت و بحرانی می‌تواند کمک‌حال همسایه شده و برای راحتی و آسایش ما تلاش کند. روزهای خوب همفکر‌ی، همکاری، سرور و خوشی، بهترین روزها را برای خانواده رقم زد.»
همسایه مایه آرامش است و وجودش موجب خوشی می‌شود، روزهایی که تعطیل بودیم و با هم سوار ماشین پیکان می‌شدیم و راه می‌افتادیم. خوش و سرحال و پر از مهر و دوستی، روزهایی که در کنار هم به زیارت رفتیم و برای هم جا گرفتیم. مادربزرگ هر روز از دیوار خانه ظرف شیر را روی دیوارشان می‌گذاشت و با صدای همیشگی‌اش می‌گفت: همسایه برش‌دار، او هم در عوض نانی و غذایی در ظرف می‌ریخت و پس می‌داد. مادر هم به عروس همسایه بافتنی یاد می‌داد و من می‌دیدم که چقدر مهربان و صمیمی نشسته‌اند و حرف می‌زنند.
روزهایی که ایوان ما پاتوق می‌شد و همه جمع می‌شدند و گاهی تا درازای شب حرف می‌زدند و برای هم از روزهای گذشته و آینده حرف می‌زدند و می‌گفتند و چقدر این سخنان خوش و خواستنی بود. مادر و دختران در مورد دوخت عروسک حرف می‌زدند و مردان هم پای کباب هم صحبت می‌شدند و چقدر بویش مستمان می‌کرد و تا نصف شب‌بازی بود و خوشی و...
علی تاجرزاده، بازنشسته و آپارتمان‌نشین در شرق تهران می‌گوید: «همسایه یعنی هم درد، همراه و هم صحبت و هم سفره، هم سفر و رفیق و دوست و خانواده، شب‌های درد کنارت و در روزهای شلوغ‌کار کنارت و در حوالی تو هستند و برایت تکیه‌گاه می‌شوند. روزهایی که مریض‌داری و باید مرتب بیمارستان باشی، روزهایی که اتفاقی ماشینت خراب است و کار واجب داری، روزی که برق خانه‌ات قطع شده، همسایه برایت سنگ تمام می‌گذارد و می‌توانی روی کمکش حساب کنی، کسی که خیلی به بند کیفت نگاه نمی‌کند و همیشه رفیق خواهد ماند.
رفاقتش پولی نیست و برایش کیسه ندوخته و اگر چیزی بگیرد در اولین فرصت به تو پس می‌دهد. کمکش بی‌توقع است و بی‌حساب‌وکتاب، دستور دل است و خواسته خودش، او دوست است و رفیق و همراه و هم‌نفس، چه‌بسا از برادر هم بهتر باشد و چتر روزهای بارانی هم می‌شود.
روزهایی که هیچ‌ کس‌ از خانواده نیست که دستت را بگیرد و هوایت را داشته باشد، همسایه خوب تو را حمایت خواهد کرد. روزی که عزم سفر داری و ماشینت خراب است همسایه دستت را می‌گیرد. هوایش را داشته باش تا روزهای درد و ناراحتی در کنارت باشد.»
نقش رسانه‌ها در ارتقای فرهنگ عمومی 
با توجه ‌به نقش رسانه‌ها در ایجاد افكار عمومی اگر این وسیله مهم ارتباطی در كنترل افكار عمومی، ‌ فرهنگ عمومی را نادیده بگیرد، نه‌تنها افكار عمومی موجب غنا و ارتقای فرهنگ عمومی نخواهد شد، بلكه نوعی بحران اجتماعی ـ فرهنگی به‌وجود خواهد آورد كه زیان‌‌های غیرقابل‌ جبرانی را در پی خواهد داشت. یعنی رسانه‌ها هر قدر بتوانند خود را با فرهنگ عمومی جوامع بیشتر تطبیق دهند نتیجه موفقیت‌آمیزتر خواهد بود. البته ناگفته نماند كه میزان این تطبیق به ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع بستگی دارد و اینكه این جوامع تا چه حد خود را تطبیق دهند؟ كه خود بحث مفصلی را می‌طلبد؛ بنابراین افكار عمومی از طریق رسانه‌ها به‌سادگی قابل ‌نفوذ و تحویل است و فرهنگ عمومی نیز می‌تواند از افكار در صورت كنترل صحیح آن، متأثر شود.
رسانه‌های جمعی به‌ عنوان نیرویی تأثیرگذار می‌توانند ضمن تثبیت افکار، اعتقادات، اصول معانی، ارزش‌ها، هنجارها و اخلاقیات، موجبات اصلاح در نگرش‌های عمومی نسبت به سنت‌ها، آداب‌ورسوم اجتماعی، روندها و رویه‌ها، تفریح و کار، رفتارها، ابداعات، دانش‌ها، ابزارها، فناوری‌ها، مهارت‌ها، سبک‌های زندگی، زبان، هنر، قوانین، نمادها و نهادهای اجتماعی را فراهم آورند. درواقع، رسانه‌های جمعی از طریق ایستارها، الگوهای رفتاری، اصلاح تفاسیر شناختی، جامعه‌پذیری ارزش‌ها، تهییج احساسات، جهت‌دهی به افکار عمومی، شکل‌دهی به باورها، تصاویر و ذهنیات اجتماعی، از توان مهندسی فرهنگی برخوردارند.
رضا نیک‌زاد، روزنامه‌نگار و کارشناس رسانه به گزارشگر کیهان می‌گوید: «رسانه‌ها از یک‌سو خود متأثر از بافت اجتماعی و بستر فرهنگی جامعه هستند و از سوی دیگر، در عصر اطلاعات و ارتباطات فشرده، به‌ عنوان بازیگری فعال، روشنگر و تأثیرگذار بر رفتارهای اجتماعی و فرهنگی می‌توانند از فرهنگ در شکل‌دهی به عادت‌ها، مهارت‌های شیوه‌ها و راهبردهای کنشی بهره‌ای وافر ببرند و بدین‌سان تأثیری شگرف بر افکار عمومی داشته باشند. تأثیرگذاری مثبت رسانه‌ها در عرصه فرهنگ‌سازی در صورتی است که نظریه ارتباطات بر نظریه دست‌کاری، رویکرد آگاهی‌رسانی بر رهیافت تبلیغاتی و دیدگاه رقابت بر نگرش محدودیت حاکم و غالب باشد.
در این فراگرد است که ارتباطات موجبات تعامل فزاینده فرهنگ‌ها و فراگیری ملت‌ها از یکدیگر را فراهم می‌سازد و بر اساس درک متقابل، به تأثیر فرهنگی منتهی می‌شود. فرهنگ‌سازی از طریق رسانه به معنای انتقال محتویات فرهنگی شامل اعتقادها، تصاویر، برداشت‌ها، افکار، مفاهیم و ارزش‌هایی است که بر رفتار، پوشش، سنت و سبک زندگی افراد در جامعه تأثیر می‌گذارد.» 
وی در ادامه می‌افزاید: «فرهنگ‌سازی، به‌ویژه از رهگذار رسانه، به دو صورت فرهنگ‌پذیری و فرهنگ‌گرایی انجام می‌پذیرد. فرهنگ‌پذیری فرآیندی دائمی، پایدار، پویا و نه مقطعی و موقتی است که متضمن پذیرش انتقال عناصر قوی فرهنگ دیگری از جمله باورها و مقدسات آن و نیز اخذ مدل‌های فکری فرهنگ دیگری است که تغییر در شیوه تفکر را موجب می‌شود.
در مقابل، فرهنگ‌گرایی، به معنای تغییر پوسته فرهنگ در اثر تماس فرهنگی گیرنده با فرهنگ دهنده است و به این دلیل که این نوع تغییرات در لایه بیرونی فرهنگ صورت می‌پذیرد، از رواج بیشتری برخوردار است. بدین‌ترتیب، رسانه‌ها قابلیت این را دارند که در فرآیند فرهنگ‌گرایی و فرهنگ‌پذیری با تبیین یا تغییر علایق و منافع اجتماعی به فرهنگ‌سازی مبادرت ورزند. رسانه‌ها صرفاً به درونی‌سازی فرهنگ نمی‌پردازند، بلکه همچنین آن را ابداع، اصلاح و منتقل می‌کنند؛ لذا فرهنگ‌سازی را می‌توان یک فرآیند ارتباطی دانست که از عناصر پویا و واسطه‌ای برخوردار است و از رهگذر آن، مفاهیم، ایده‌ها، سنت، زبان، واکنش‌ها و انتظارات باز تولید و با تعامل نمادین اصلاح می‌شوند.»
قابلیت تأثیرگذاری فرهنگ و رسانه 
محققان معتقدند فرهنگ و رسانه هر دو قابلیت تأثیرگذاری بر هم و تأثیرپذیری از یکدیگر را دارند، ضمن اینکه می‌توانند در فرآیند فرهنگ‌گرایی و فرهنگ‌پذیری، با تبیین یا تغییر علایق و منافع اجتماعی، به فرهنگ‌سازی مبادرت ورزند. در این آشفته‌بازار رقابت بین رسانه‌ها، آنچه اهمیتش به‌شدت احساس می‌شود، نقش کاربران در خلق رسانه هویتی خود است. مد به ‌عنوان عنصری فرهنگ‌ساز در دنیایی که خواستار حرکت به سمت ایده‌آل است، می‌تواند بیش از به ‌تصویر کشیدن انسان بهنجار، عرصه و ابزاری برای گفت‌وگوی افراد جامعه از طریق رسانه هویتی‌شان باشد. اینترنت به ‌عنوان یک رسانه جدید در این سال‌ها توانسته است که مخاطبان قابل‌توجهی به خود جلب کند و دلیل این امر آن است که مخاطب اینترنت علاوه ‌بر تأثیرپذیری از فضای اینترنت، توانایی این را دارد که بر روی آن تأثیر نیز بگذارد.
این قابلیت اینترنت باعث می‌شود که کاربران آن علاوه ‌بر تأثیرپذیری، تأثیرگذار نیز باشند. در عصر حاضر، آن دسته از رسانه‌هایی که قابلیت تعامل و مشارکت بیشتر را برای کاربر فراهم می‌کنند، نظیر مد و اینترنت، در جهت‌دهی به فرهنگ عمومی جامعه از مطلوبیت بیشتری برخوردار هستند.