فرهنگ عمومی، شهروند وظیفهشناس، جامعه پوینده
هویت جامعه و سطح فرهنگ دو رکن جداییناپذیر - بخش نخست
گالیاتوانگر
زنگ در را میزنند. خوابوبیدار از رختخواب تن خستهام را میکَنم و به سمت درمیروم. سرم بامب به دیوار خانه میخورد. توی دلم بد و بیراهی نثار همسایه پایینی میکنم. از پشت در بلند میگوید: «دوباره دیوار پایین نم داده، آب را باز گذاشتهاید؟»
میگویم: «نه بابا، نم داده؟ من چه کنم؟ برو به صاحبخانه که شمارهاش را داری زنگ بزن.»
صدای غرولندش را در راهپلهها میشنوم: «بیاورید کف حمام و دستشوییتان را درست کنند. ازتان شکایت میکنیم»
داد میزنم: «مشکل از من نیست. مثل اینکه نمیفهمید. کارشناس دیروز آمد، دید. باید لوله آب طبقات روکار شود و برای هر واحد مجزا کنید...»
همینطور دارم توضیح میدهم و پیشانی دردناکم را میمالم. دیگر صدایی از راهپله نمیآید و گویی نصفی از بحث تخصصی اصلاح لولهها را برای خود کنفرانس داده باشم.
کلافهام؛ ولی نمیخواهم کوتاه بیایم جلواش. میخواهم بِبَرم! دو هفته همینگونه میجنگم. میروم در اتاق آن طرفی، بالشتم را بغل میکنم و بغضم میترکد.
فرهنگ عمومی به معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید، ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیررسمی از آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه مورد قبول است. فرهنگ عمومی عبارت سادهای است که معنای بسیار گستردهای دارد و تا عمق زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی همه ما رسوخ کرده است تا جایی که با آداب دینی یکی میشود. روز ۱۴ آبان در تقویم به نام «فرهنگ عمومی» نامگذاری شده است.
چیزی که به عنوان فرهنگ عمومی در یک جامعه تعریف میشود برگرفته از باورها و اعتقادات مذهبی، باورها و اعتقادات بومی و محلی، آیینهای سنتی و قدیمی و حتی خرافات و باورهایی است که رفتهرفته و طی سالیان در ذهن مردم رسوخ کرده است.
در چنین وضعیتی هر چیزی که فرهنگ عمومی را تهدید کرده و یا به خطر کمرنگ و یا حذف شدن نزدیک کند، معمولاً با واکنشهای مختلفی از سوی اقشار مختلف مردم مواجه میشود. گاهی اوقات فرهنگ بهقدری در عمق باورها و اعتقادات مردم نهادینه میشود که حتی با ارزشهای دینی و آیینی یکی میشود.
ویژگیهای فرهنگ عمومی
فرهنگ عمومی مجموعهای قدرتمند و مؤثر از دانشها، گرایشها و منشهای عمومی جامعه است که درعینحال که شاید خیلی مشخص نباشند، اما وجود و حضور آنها در جامعه احساس میشود.
زندگی انسان در حوزه فرهنگ، سیاسی و اقتصادی تعریف میشود که در این میان، حوزه فرهنگ شامل حوزه فرهنگ تخصصی یا آموزش و حوزه فرهنگ عمومی است.
حوزه فرهنگ عمومی شامل سه بخش اطلاعات (دانشهای عمومی)، گرایشها (عواطف عمومی)، رفتارها (منشهای عمومی) است. در حقیقت فرهنگ عمومی بخشی است که در مقابل فرهنگ تخصصی یا آموزش قرار میگیرد که سیستمهای آموزشی و پژوهشی آن را بر عهدهدارند.
فرهنگ عمومی بخشی است که انجام آن اجبار قانونی و رسمی ندارد، بلکه ادامه آن بر اساس اجبار اجتماعی از طرف آحاد جامعه و تشکلهاست. فرهنگ عمومی مؤلفههایی از فرهنگ است که تأثیرات آن عام و فراگیر خواهد بود و عامه مردم در کیفیت آن نقش دارند، بهطوریکه از شیوه رفتارهای عمومی مردم یا عرف، عادات و رسوم و زبان ساخته میشود و یا تأثیر مشخصی میگیرد.
امور فرهنگی به مواردی چون روابط درون خانوادگی، اطاعت فرزندان از والدین، رعایت ادب، روابط خویشاوندی، رعایت نظام اجتماعی و حقوق دیگران را شامل میشود. از سوی دیگر مواردی چون پوشش و داشتن نظافت، ناهنجاریهای رفتاری یا استفاده از کالاهای تجملی در دسته فرهنگ عمومی قرار میگیرد.
در حقیقت گستردگی فرهنگ عمومی به حدی است که سطوح مختلف زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی را دربر میگیرد و تقریباً هیچ سطحی را نمیتوان پیدا کرد که از تأثیرات فرهنگ عمومی دور باشد.
انواع فرهنگ شهروندی
فرهنگ و آیین همسایگی با تأکید بر آپارتماننشینی یکی از شاخههای فرهنگ شهروندی است.
حمید پیشهور، فرهنگی بازنشسته و مدیر یک آپارتمان به گزارشگر کیهان میگوید: «درگذشتهای نهچندان دور در شهرها فامیل و آشنایان دور و نزدیک در یک خانه کنار هم زندگی میکردند و ساکنان یک محله بیشتر از افراد و اعضای فامیل تشکیل میشد. فاصله محل سکونت اقوام آن قدر نزدیک بود که همهروزه با هم در تعامل بوده و حمایت و دستگیری کردن از همسایهها از مهمترین اهداف ساکنان محله به شمار میرفت.»
وی در ادامه میافزاید: «با گسترش شهر و شهرنشینی و توسعه شهری، ساکنان شهرهای بزرگ در آپارتمانها ساکن شدند که در این میان برخوردها و تنشهایی میان همسایگان به لحاظ تنوع فرهنگی و آداب اجتماعی را به همراه داشته است. فرهنگ همسایگی همان هنجارها و ارزشهایی است که مسائل روزمره زندگی و همجواری، از قبیل پرداختهای مرتب ماهیانه، مراعات آسایش همسایگان، همکاری و اشتراک مساعی در حلوفصل مسائل و مشکلات آپارتمان و محله و پیوند اجتماعی میان آنان و غیره را تنظیم میکند. این مجموعه، ارزشها، افکار، احساسات و رفتار همسایگان را شکل میدهد و بهنوعی بر آنها تأثیر میگذارد. انسانهایی که با یکدیگر در یک محل یا یک ساختمان زندگی میکنند و پیوسته با هم در تعامل هستند؛ خواهناخواه با هم ارتباط داشته و در نتیجه کیفیت این ارتباط بر بهداشت روانی و در نهایت آرامش آنها تأثیر بسزایی خواهد گذارد.»
فرهنگ الگوی مصرف پایدار از مهمترین شاخههای فرهنگ شهروندی است که باید با جدیت تبلیغ و ترویج شود. صرفهجویی به معنای مصرف نکردن نیست؛ بلکه صرفهجویی به معنای درست مصرف کردن و ضایع نکردن مال، مصرف را کارآمد و ثمربخش کردن است. نوع و کموکیف سبک زندگی در نوع و کموکیف الگوی مصرف نقش و تأثیر اساسی دارد. هرچه سبک زندگی در راستای الگوی مصرف بهینه سازمان پیدا کند، توسعه پایدار امکان تحقق بیشتری مییابد.
فرهنگ نظافت و بهداشت عمومی با تأکید بر کاهش تولید و تفکیک زباله یکی دیگر از ارکان مهم فرهنگ شهروندی محسوب میشود که دست مافیای زباله را کوتاه و زمینهساز اشتغال واقعی میگردد.
مهرداد رخصتی، دوستدار محیطزیست به گزارشگر کیهان میگوید: «یکی از مباحث اساسی در زیست شهری مسئله بازیافت، نظافت و بهداشت محیط عمومی شهر است. با اینکه شهرداری وظیفه جمعآوری و توسعه و بهبود فنون و روشهای تفکیک زباله و بازیافت مواد را به طور مستقیم برعهده دارد و در این زمینه خدمات فراوانی ارائه میدهد؛ اما نقش و مشارکت شهروندان در این امر بسیار ضروری و حائز اهمیت است. ترویج فرهنگ نظافت و بهداشت شهری بهویژه در خصوص کاهش تولید و تفکیک زباله و مشارکتدهی شهروندان، خدماترسانی شهرداری را در سطح مناطق و محلات شهری تسهیل کرده و بهبود خواهد بخشید.»
فرهنگ صحیح رفتار ترافیکی و کاهش آلودگی هوا و ترافیک یکی از شاخههای فرهنگ شهروندی و عمومی است که خیلی کم به آن توجه شده و موجب خسارتهای زیادی در حوزه شهری، سلامت و... شده است. طرحهای متعددی از سوی سازمانها و ادارات متولی کلانشهرها و شهرهای بزرگ در زمینه بهبود وضعیت ترافیکی به اجرا گذاشته شده است. به طور مثال در سطح شهر تهران طرح محدوده ترافیک، طرح زوج و فردسازی عبورومرور وسایل نقلیه شهری و طرح BRT از جمله پروژههایی است که هم اکنون در حال انجام است.به نظر میرسد صرف به اجرا گذاشته شدن این طرحها بهتنهائی نمیتواند در ارتقای وضعیت ترافیکی کلانشهرها مثمرثمر باشد؛ ازاینرو بسیاری از صاحبنظران بر نقش و اهمیت ترویج فرهنگ ترافیکی نیز تأکید ویژه دارند. به بیان دیگر هرچند توسعه و اجرای طرحهای بهبود ترافیک شهری ضروری و لازم است؛ اما جایگاه فرهنگسازی و مشارکت شهروندان در زمینه تسهیل و روانسازی ترافیک حائز اهمیت بوده و باید مورد توجه قرار گیرد.
فرهنگ طراحی و استفاده از فضای سبز در زندگی شهری منظور از فضای سبز شهری، نوعی از سطوح کاربری زمینشهری با پوشش گیاهی انسانساخت است که هم واجد بازدهی اجتماعی و هم واجد بازدهی اکولوژیک باشد.
مریم بوشهری، مهندس طراحی فضاهای شهری به ما میگوید: «فضای شهری از دیدگاه شهرسازی در برگیرنده بخشی از سیمای شهر است که از انواع پوششهای گیاهی تشکیل شده است و به عنوان یک عامل زنده و حیاتی در کنار کالبد بیجان شهر، تعیینکننده ساخت مورفولوژیک شهر است؛ بنابراین دارایی سبز یک شهر، صرفنظر از فضای سبزی که توسط شهرداری اداره میشود، از مجموع فضای سبز خصوصی، منازل و فضاهای کوچک دارای گیاهان خودروی و زمینهای متعلق به دولت تشکیل میشود. رشد صنعت و افزایش جمعیت در شهرها و در پی آن ساختوسازهای انبوه، مسائل بیشماری را در زندگی شهری به لحاظ زیستمحیطی پدید آورده است. بهعلاوه کاربریهای جدید شهری برای پاسخگویی به نیازهای روزافزون و اسکان جمعیت بهتدریج باعث کاهش سهم فضای سبز و باغهای شهری شده است و در نتیجه موجب آلودگی در محیطزیست شهری گردیده است. با اینکه شهرداریها وظیفه توسعه و گسترش فضاهای سبز شهری را به عهده دارند؛ اما به منظور توفیق بیشتر در این زمینه مشارکت و همراهی شهروندان امری ضروری و حیاتی به نظر میرسد. در این راستا مدیریت شهری، میتواند در ترویج فرهنگ طراحی و استفاده از فضای سبز در زندگی شهری در میان شهروندان نقش مؤثری ایفا کند.»
فرهنگسازی در جهت افزایش ایمنی شهری (زلزله و حوادث غیرمترقبه) یکی دیگر از وجوه فرهنگ عمومی است که باید تقویت شود. هرگونه اتفاق غیر برنامهریزیشدهای که منجر به بروز خسارت جانی و مالی گردد یا موجب اختلال در روند زندگی عادی مردم بشود؛ حادثه غیرمترقبه یا بلا تلقی میگردد. این حوادث میتوانند بهصورت بلایای طبیعی مانند زلزله، رانش زمین، سیل، طوفان مخرب، خشکسالی و شیوع بیماریهای واگیردار و... بهوجود آیند یا در اثر انفجار مواد هستهای یا شیمیایی در مراکز صنعتی یا ناشی از جنگهای نظامی ایجاد گردد. هنگام مواجهه با این حوادث میتوان با بهکار بستن تدابیر ایمنی و بهداشتی در حفظ سلامت انسانها و یا کاهش اثرات آنها اقدام بموقع به عمل آورد. مدیریت حوادث غیرمترقبه ابعاد مختلف سختافزاری و نرمافزاری را دربر میگیرد. بخشی از این مدیریت به آمادهسازی شهروندان جهت مواجهه با این حوادث مربوط است. آموزش، آگاهسازی و توانمندسازی شهروندان بهمنظور مقابله و کاهش تلفات انسانی و خسارات ناشی از این مخاطرات محیطی از جمله وظایفی است که مدیریت شهری برای خود میتواند قائل شود.
عوامل مؤثر در بهبود فرهنگ عمومی
در ارتقای فرهنگ عمومی جامعه، شاخصها و عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیاری نقش دارند که بررسی همگی آنها تخصصی و زمانبر است، بااینحال برخی موارد مانند آموزش، خانواده و رسانه آنقدر مهم هستند که نمیتوان از آنها صرفنظر کرد.
رضا خوشدل، کارشناس فرهنگی به گزارشگر کیهان توضیح میدهد: «برای آنکه جنبههای مختلف فرهنگ، رفتار شهروندی، قانونمداری و رفتارهای فردی و اجتماعی را به افراد آموخت، هیچ کاری؛ مانند آموزش مؤثر نیست. فرقی ندارد که جامعۀ هدف کودکان و نوجوانان باشند یا بزرگسالان، همۀ افراد به کمک روشهای آموزشی میتوانند به افرادی بهتر و مفیدتر برای خود و جامعه تبدیل شوند. در این مسیر مدارس و دانشگاهها به دلیل حضور نسلهای جوان بهترین مکان برای آموزش هستند.»
عامل مهم دیگری در ترویج فرهنگ عمومی خانواده است، خوشدل در ادامه میافزاید: «محیط خانواده نیز همچون فضاهای آموزشی میتواند در رشد افراد مؤثر باشد. پدر و مادر بر فرزندان تأثیرگذارند و فرزندان نیز وقتی به سن جوانی میرسند میتوانند راهها و روشهای نوتر زندگی را به افراد دیگر خانواده منتقل کنند. به همین دلیل خانواده محل مناسبی برای تلاش برای بهبود فرهنگ عمومی محسوب میشود.»
این کارشناس فرهنگی در ادامه متذکر میشود: «تأثیرگذاری رسانهها بر هیچ کس پوشیده نیست. دهههاست مردم سراسر جهان سبک زندگی، باورها، علاقهمندیها و حتی نیازهای خود را با رسانه میشناسند و انتخاب میکنند و همین نشان میدهد که رسانههای عمومی چه اندازه میتوانند در انتقال فرهنگ عمومی و بهبود آن مؤثر باشند.
یکی از چیزهایی که میتواند به جزئی مهم در فرهنگ عمومی تبدیل شود، انجام کارهای خیر و همکاری با خیریههاست. فعالیتهای خیرخواهانه نه فقط حس نوعدوستی را در میان مردم افزایش میدهد، بلکه میتواند به عنوان مسئولیت اجتماعی شرکتها و نهاد در سرنوشت مردم مؤثر باشد.
به این منظور نهادهای مرتبط با فرهنگ عمومی، رسانهها و نهادهای آموزشی میتوانند در شکلگیری و افزایش نگاه خیرخواهانه میان مردم تأثیر بسزایی داشته باشند. خیریهها مردمنهاد هستند، آنها نیازمندان واقعی را بهخوبی میشناسند و میتوانند کمکهای مردمی را به بهترین و مطمئنترین شکل به دست نیازمندان برسانند.»