یادی از شهید عبدالمطلب اکبری
بزرگترین افتخار جامعه ناشنوایان ایران
جامعه ناشنوایان جمهوری اسلامی ایران در عرصههای مختلف حضوری افتخارآفرین داشتهاند؛ از جمله در حوزه ورزش از پهلوانان و قهرمانان و نامآوران و مدالآوران متعددی برخوردار است.
اما بزرگترین افتخار جامعه ناشنوایان ایران، شهید عبدالمطلب اکبری باصری است که در خاندانی شهیدپرور پرورش یافت و موفق به کسب عنوان پرافتخار و بینظیرِ «تنها شهید ناشنوای کشور» گردید.
شهیدی خاص از روستایی خاص
شهید عبدالمطلب اکبری اهل روستای شهیدآباد از توابع استان فارس است.
روستای شهیدآباد از توابع شهرستان خرم بید در شمال استان فارس و 150 کیلومتری شیراز قرار دارد. نام روستا پیش از این چم بیان بوده است و اکنون نزدیک به 600 نفر جمعیت دارد.
شهیدآباد در 8 سال دفاع مقدس، 46 شهید و 50 جانباز تقدیم انقلاب اسلامی کرده است. یک خانواده 4 شهیدی دارد که این خانواده یکی از دو خانواده 4 شهیدی استان فارس است؛ یک خانواده سه شهیدی و 5 خانواده دو شهیدی نیز دارد و برخی از رزمندگان و جانبازانش بیش از 20 ماه در مناطق عملیاتی دفاع مقدس حضور داشتهاند. تمام افرادی که در این روستا زندگی میکنند به نوعی انتساب فامیلی نزدیکی با شهدا دارند.
زندگینامه شهید عبدالمطلب اکبری
شهید عبدالمطلب اکبری باصری فرزند محمدقلی متولد سال ۱۳۴۲ و مدرک پنجم ابتدائی داشته و متأهل بود.
وی از بدو تولد ناشنوا و ناگویا(کر و لال) بود. در آن زمان امکان دسترسی به مدارس استثنایی نبود. با توجه به هوش و استعداد سرشار، در دبستان عشایری همانند سایر دانشآموزان مستمع آزاد حاضر میشد وتا کلاس پنجم ابتدائی، مطالب خواندن و نوشتن و محاسبات را به خوبی فرا گرفت.
بسیار زیرک و حواس جمع و فهیم
بسیار زیرک و حواس جمع بود. صحبتها را خوب میفهمید و اخبار و وقایع را با اشاره یا نوشتن به مخاطبین میفهماند. کارگری زبردست بود و سپس به بنایی ماهر و فهیم و طراح تبدیل شد.
حضور مستمر و فعال در جبهه
از اوایل ۱۳۶۱ با عضویت در بسیج به میدانهای رزم شتافت و در بیش از شش مرحله اعزام دوشادوش دیگر رزمندگان اسلام در اکثر خطوط و مناطق جنوب از فاو تا دهلران حضور داشت و در عملیاتهای رمضان، والفجر مقدماتی، خیبر، والفجر۸، کربلای ۴ و ۵ و کربلای۸ شرکت فعال داشت.
معجزه در جبههها
از یک طرف حضورش در جبههها معجزه بود و از سوی دیگر در جبههها به طور معجزهآسا، صدای توپ و خمپارهها و مکان زمین خوردنشان راخیلی خوب میشنید و تشخیص میداد.
در عملیات کربلای۴، شهید رسول یوسفی را که به سختی مجروح بود، کیلومترها به عقب آورد ولی وی به خاطر شدت جراحاتش شهید شد.
در عملیات کربلای۵ دچار مسمومیت شیمیایی شد و در عملیات کربلای۸ در منطقه شلمچه به تاریخ 19/1/1366 به درجه رفیع شهادت نایل آمد و در همان مکان از گلزار شهدای شهیدآباد که پیشبینی کرده بود، آرمید.
پیشبینی شهادت و محل مزار
دوستانش میگویند: زمان جنگ در محله ما بنایی میکرد و چون کر و لال بود، خیلیها او را جدی نمیگرفتند. یک روز رفتیم سر مزار پسر عموی شهیدش غلامرضا اکبری. عبدالمطلب کنار قبر پسر عمویش با انگشت یک چارچوب قبر کشید و نوشت: «شهید عبدالمطلب اکبری». ما هم خندیدیم و مسخرهبازی درآوردیم. هیچی نگفت، فقط نگاهی به قبر کرد و با دست، نوشتهاش را پاک کرد و سرش را پایین انداخت و آرام رفت. فردای آن روز عازم جبهه شد و دیگر هیچ وقت او را ندیدیم. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش را آوردند. جالب اینجا بود که دقیقاً جایی دفن شد که برای ما با دست، قبر خودش را کشیده بود و ما فقط مسخره کردیم.
۱۹ فروردین ۱۳۶۶، عبدالمطلب اکبری در عملیات کربلای ۸ منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید.
من پهلوی علیاکبر و حضرت قاسم میروم
متن کامل وصیتنامه شهید عبدالمطلب اکبری بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام خدا، یار و یاور روح خدا و یاریدهنده امت حزبالله و با درود بر مهدی موعود(عج) آخرین ستاره آسمان ولایت و امامت و با درود بر نائب بر حقش خمینی بتشکن و با سلام بر امت اسلامی ایران و با سلام بر شهدای گلگون کفن انقلاب اسلامی ایران.
چند کلامی با زبان ناگویا و گوش ناشنوا به خدمت شما پدر و مادر و همسر و ملت شهیدپرور به عنوان وصیت تقدیم میدارم:
پدر، مادر و همسر عزیزم! در خانه همیشه مزاحم شما و سایر اعضا خانواده بودهام اما همیشه قلبم برای اسلام و قرآن میتپید. همه شما میدیدید که در مراسم عزا، نوحهسرایی، سینهزنی، تشییع جنازهها شرکت میکردم و همه وقت نمازم را در مسجد میخواندم تا این که آمریکای جنایتکار جنگ آتشافروز صدامی را بر ما تحمیل کرد. با شروع جنگ تحمیلی همیشه در این فکر بودم که آیا میشود یک بار هم من به جبهه اعزام شوم تا بالاخره بار اول به جبهه اعزام شدم و در عملیات رمضان شرکت کردم و برگشتم و موفق هم شدم که بار دوم و به دنبالش تا به حال بهطور کم و بیش و نسبی در جبهه در خدمت اسلام باشم.
اما شما ای پدر ومادر و همسرم! امیدوارم که بعداز شهادتم اشک نریزید و گریه و زاری نکنید چون من پهلوی علیاکبر و حضرت قاسم میروم. گریه شما باعث خوشحالی دشمنان اسلام و امام خواهد بود.
از خواهرانم میخواهم که با رعایت حجاب اسلامی مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام بکوبند.
امیدوارم برادرم ابراهیم با خوب درس خواندنش
بتواند یکی از یاران صدیق امام باشد.
پدر و مادرم، محمدعلی را با تربیت اسلامی بار آورند تا انشاءالله یار و غمخوار اسلام باشد.
پدر، مادر و همسرم فقط میتوانند با صبرشان یار انقلاب وامام باشند.
از ملت شهیدپرور ایران میخواهم که امام را تنها نگذارد و تا قدرت دارند جبههها را یاری کنند.
خواهران و مادران با حجابشان و برادران با ایثار جان و مال خود، اسلام و انقلاب را به همه جهان صادر کنند. پشتیبان روحانیت و امام و سپاه و سایر ارگانهای انقلابی دیگر باشید و توی دهن دشمنان اینها بزنید.
امیدوارم که شهادتم، عبرتی باشد برای آنهائی که اهل مسجد و نماز نیستند و از مسجد و نماز میگریزند. آنهائی که بیخیالند و از جبهه و جنگ خبری ندارند، به جبهه نمیروند؛ اگر هم میروند، جبهه را رها کرده، فرار میکنند. امیدوارم که بعد از شهادت من دیگر آنها آدم شوند و حرف امام که میفرماید: مسجد سنگر است، سنگرها را حفظ کنید، خوب وارد گوش آنها شود و جبهه رفتن و چگونه جنگیدن را یاد بگیرند.
در پایان از خدمت خانواده گرامی خود میخواهم که صبر را پیشه خود قرار داده و زینبوار زندگی کند، با حفظ حجاب و من را حلال کند.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
عبدالمطلب اکبری
4/12/65
بشارت شهادت از جانب امام زمان(عج)
متن بسیار سوزناک و عظیمی از شهید عبدالمطلب اکبری در فضای مجازی منتشر شده که چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هرچی گفتم به من میخندیدن! یک عمر هرچی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهام کردن! یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خیلی تنها بودم.
اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج) حرف میزدم. آقا خودش گفت: «تو شهید میشی...»
دانههای خاکشیر
حامد نادرزاده جوانی از دیار گروس و اهل شهرستان بیجار، کتاب زندگینامه شهید عبدالمطلب اکبری، تنها شهید ناشنوای کشور را به نام «دانههای خاکشیر» به رشته تحریر درآورد که در سال 1401 منتشر گردید.
حامد نادرزاده در مصاحبه با خبرنگار ایسنا به تشریح ناگفتههای این کتاب پرداخت و گفت: عبدالمطلب اکبری تنها شهید کر و لال دفاع مقدس است و یافتن پاسخ این سؤال که چه چیز باعث میشود چنین انسان رشیدی که ناشنوا هم هست، از تمام زندگی دست شسته و به جنگ برود، من را ترغیب به نوشتن کتابی از زندگینامه این شهید کرد.
نویسنده کتاب با بازگویی روایتی شنیدنی از بزرگ روستای شهیدآباد در پاسخ این سؤال که چرا اسم این کتاب دانههای خاکشیر است، پاسخ داد: در طول مصاحبه با اقوام شهید اکبری به نقل قول
بسیار جالبی از بزرگ روستا در سالهای
نه چندان دور برخوردم که کدخدای روستا به حالت پیشگویانهای خطاب به اهالی، خبر سرگذشت مردان روستا را میدهد و میگوید: شما روزی همانند دانههای خاکشیر از هم پاشیده میشوید. و اینگونه شد که این روستا با تقدیم ۴۶ شهید در طول هشت سال دفاع مقدس در نقاط مختلف، بیشترین شهید نسبت به جمعیت را در ایران عزیز دارد.
عنایات و کرامات شهید عبدالمطلب اکبری
نادرزاده از عنایات و توجهات این شهید در زندگی شخصی خود نیز یاد کرد و گفت: هر چند نوشتن این کتاب به عنوان اولین تجربه نگارش من، برکات زیادی داشته، اما پذیرش به عنوان خادم آستان مقدس رضوی با توجه به انبوه متقاضیان از بزرگترین توفیقاتی بود که به واسطۀ این شهید نصیب من شد.
نادرزاده تاثیرگذارترین بخش کتاب را چنین بیان کرد: بنا به گفتۀ خانواده شهید و با توجه به شرایط جسمانی و ناشنوا بودن، شهید اکبری هر زمان که غم و اندوه در دل احساس میکرده و نمیتوانسته بر زبان بیاورد، وضو میگرفته و چند رکعت نماز میخوانده و با خدای خود درد و دل میکرده، به طوری که تمامی اهالی خانواده با این حرکت متوجه حال روحی او میشدند.
وی در مورد درآمد حاصل از فروش کتاب نیز بیان کرد: درآمد حاصل از فروش کتاب بنا به خواسته خانواده شهید اکبری به من اختصاص یافته بود اما با مشورت با خانواده شهید تصمیم بر آن شد که درآمد حاصل از فروش کتاب نیز به آزادسازی زندانیان جرائم غیر عمد اختصاص یابد.
این نویسنده بیجاری در پایان از تمام مردم خواست تا با مطالعه زندگینامه این شهید بزرگوار، علاوهبر کمک به آزادسازی بیشتر زندانیان، با زندگی تنها شهید ناشنوا که همه وجودش را در طبق اخلاص گذاشته و به دفاع از خاک کشور رفته، آشنا شوند.
کتاب دانههای خاکشیر در ۲۸ اردیبهشت 1401 همزمان با سالروز سفر تاریخی رهبر معظم انقلاب به شهرستان بیجار در سالن سینما آزادی بیجار با حضور مسئولان استانی و شهرستانی و همچنین خانواده این شهید معزز رونمایی شد و همزمان با این مراسم، اولین زندانی جرائم غیرعمد نیز آزاد شد.
ک . پ