kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۶۵۴۵
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۴۰۳ - ۲۱:۲۵

ورزش به خون تازه مدیریتی نیاز دارد (نکته ورزشی)

 
 
سرویس ورزشی-
در همه دولت‌ها و مقاطع وضع به این شکل بوده که ورزش جدی گرفته نشود. در این باره مثال‌ها و دلایل مختلف و پرشماری وجود دارد که پیش از این به آنها اشاره داشته‌ایم‌، ضمن اینکه واقعیتی است اظهر من الشمس که برای اثبات آن نیازی به شاهد و مثال وجود ندارد و هرکسی سروکاری با ورزش دارد‌، به راحتی متوجه آن می‌شود. متوجه می‌شود که ورزش ایران با این توانایی‌های بالقوه و داشته‌های پیدا و نهان، در جایگاه و شرایطی قرار دارد که مناسبت و همخوانی با آن ندارد. این است که ضرورت یک تحول اساسی احساس می‌شود و متولی اصلی امر ورزش باید از کسانی که عهده‌دار اداره آن هستند بخواهد و به آنها ماموریت دهد که ورزش را متحول و از این حالت رخوت و خمودگی و تکرار خارج کنند و در مسیر حرکت حساب شده و بابرنامه به سوی تحول و پیشرفت قرار دهند. 
در این ورزش- به ویژه در بخش‌های حساس و تصمیم‌گیری و اجرائی- باید تکلیف عده‌ای چسبیده و مخالف تحول، روشن شود. این واقعیتی است که متاسفانه در ورزش وجود دارد و مانعی است که همه به وجود آن معترف هستند. راحت‌تر و صریح‌تر بگوییم‌، ورزش از حیث مدیریتی به خون تازه احتیاج دارد، خونی سرشار از انگیزه و نشاط و میل به حرکت و کار کردن و پیش رفتن و قوی و بهتر شدن. امروز چنین خونی در رگ‌های ورزش ما وجود ندارد. منظورمان این نیست که اصلا وجود ندارد. نه، اگر خوب نگاه کنیم‌، آنجا که ورزش موفق و افتخارآفرین است و شور و نشاط خلق می‌کند‌، غرور ملی را ارتقا می‌دهد، پرچم مقدس و سه رنگ کشورمان را در میادین جهانی والمپیکی به اهتزاز در می‌آورد و نام ایران بزرگ را بر زبان‌ها می‌اندازد‌، آنجا همان جایی است که این خون و آن انگیزه و میل به کار کردن و خدمت وجود دارد و کار‌، دست اهل و کاردان است و... 
همه حرف ما این است که این خون و انگیزه باید در سراسر پیکر ورزش و در ساختار مدیریتی آن ساری و جاری باشد. ورزش محتاج تحول است و دست زدن به اصلاحات واقعی و عمیق یک ضرورت حیاتی است‌، نه کاری دلبخواهی یا سلیقه‌ای. این وظیفه‌ای ملی و حرفه‌ای- و حتی شرعی- برعهده کسانی است که مسئولیت اداره ورزش را برعهده‌ دارند. اینها بدون تعارف و رودربایستی به وظیفه خود به درستی و باتعهد کامل عمل نکرده و بدتر از همه‌، خیلی از جاها اصلا عمل نکرده و سخت واداده و منفعل نشان داده‌اند و اگر وضع امروز ورزش، بسامان نیست، اگر لزوم اصلاح و تحول در آن سخت احساس می‌شود، اگر به دور باطل افتاده و از حرکت و پویایی لازم خبری نیست، اگر کسانی که نه از حیث فنی‌، نه از نظر‌ توان و کارآمدی مدیریتی‌، مشروعیتی ندارند اما نقش مدیریت بعضی از فدراسیون‌ها را برعهده گرفته‌اند در جلسات تصمیم‌گیری صندلی ثابت دارند و حوزه کاری را ملک طلق خود می‌دانند و مثل اموال شخصی با آن رفتار کرده و به شکل ملوک الطوایفی عمل می‌کنند و اگر... بدون تردید برای این است که مدیران ارشد و درجه اول ورزش- از شخص وزیر گرفته تا لایه‌های بالای مدیریتی و معاونتی- به هر دلیل پیدا و پنهان به وظیفه اصلی و مهم خود عمل نمی‌کنند و سرشان به مسائل فرعی و دست چندم گرم است.
 آنان « اصول مدیریتی» تجربه شده را کنار گذاشته و غیر اصولی عمل می‌کنند.‌ ماجرا غیر از این نیست. هرچیزی حساب و کتاب و نیل به هر منزل و مقصودی راهی دارد. وقتی به هدف و مقصوی که یکسره از آن حرف می‌زنیم، نمی‌رسیم‌، معنایی جز این ندارد که از راهش وارد نشده و بیراهه‌ای را در پیش گرفته‌ایم که هرگز به مقصد منتهی نمی‌شود...مثلا یکی از اصول ثابت شده مدیریتی که عقل وشرع به آن توصیه می‌کنند، اصل «نظارت» است. 
این نکته و اصلی بدیهی است و کسی بر سر آن دعوا ندارد. سؤال می‌کنیم که جایگاه این اصل در ورزش ما کجاست؟ نظارت چقدر در این ورزش و در مدیریت آن معنا داشته، جدی گرفته شده و اعمال می‌شود؟! این البته سؤالی است که هیچ ارگان و اداره و روابط عمومی در ورزش پاسخ آن را نمی‌دهد. نیازی هم به پاسخگویی نیست. وضعیت ورزش- که موضوع سخن ماست- «خبر می‌دهد از سر درون»! راحت بگوییم نظارت و کنترل در مدیریت ورزش ما یکی از بی‌معناترین و از کارافتاده‌ترین اصول مدیریتی است که می‌شناسیم. سایر اصول هم کم و بیش چنین وضعیتی دارند. مثلا آیا اصل برنامه‌ریزی و آینده‌نگری معنا دارد؟ آیا عنصر«زمان» برای متولیان ورزش هیچ مفهومی دارد؟ المپیک پاریس مثل المپیک توکیو و المپیک بعدی مثل المپیک قبلی با اندک تفاوت‌های بی‌معنی!