حکایت سینماتوگراف 2-بخش هفتاد و یک
حاصل یک لجاجت پایانناپذیر!
سعید مستغاثی
در شرایطی که بحث و اعتراض درباره اختصاص میلیاردها تومان از بودجه بیتالمال برای فیلمی درباره یک دختر رالیباز همچنان در سال 1391 و طی 9 ماه ادامه یافت، علیرغم توصیههای خیرخواهانه و نصایح مشفقانه طبقات مختلف مردم، ائمه جمعه و جماعت، علما و روحانیون، نمایندگان محترم مجلس شواری اسلامی به خصوص اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس و همچنین کارشناسان و منتقدان سینمایی، سرانجام فیلم یاد شده تحت عنوان «لاله» در تاریخ 20 اسفند ماه 1391 رسما کلید خورد و بار دیگر معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که اینک خود را ریاست سازمان سینمایی مینامید، نشان داد که نه تنها نتوانست هیچگونه تعاملی با اقشار مختلف و مخاطبان و دلسوزان عرصه فرهنگ و هنر کشور برقرار سازد بلکه با وجود تمامی شواهد و ادله متقن و مستدل مبنی بر به صلاح نبودن یا در اولویت قرار نداشتن و یا غیر استاندارد بودن انجام چنین پروژهای، همچنان لجوجانه بر انجام آن پای فشرد تا آن را در مرحله تولید قرار داد ولو به قیمت سرکارگذاردن جمع کثیری از دستاندرکاران و هنرمندان این سینما و به هدر دادن میلیاردها تومان از پول و بودجه بیتالمال که قاعدتا بایستی امانت دار آن بوده و رعایت آن امانت را بنماید.
21 میلیارد تومان برای نمایش یک دوپینگ!
این درحالی بود که هنگام کلید خوردن فیلم، بودجه آن 7 میلیارد تومان اعلام شد، یعنی 2میلیارد بیشتر از آنچه قبلا گفته شده بود و البته مسئولین سینمایی از جمله شفیع آقا محمدیان، رئیس مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی (تهیهکننده فیلم) که قاعدتا بایستی وظیفه تولید فیلمهای کم هزینه را برای فیلمسازان تجربی و مستندساز برعهده داشته باشد، درباره تولید فیلم «لاله» و هزینه 7 میلیارد تومانی آن، گفت که از هزینه فوق فقط 5/2 میلیادر تومان آن برعهده مرکز گسترش سینمای تجربی است و بقیه را شریک خارجی فیلم تقبل کرده است.
اما بعدا خود این افراد اظهار داشتند شریک خارجی از پروژه فوق انصراف داده و از طرف دیگر هزینههای اعلام شده قبلی را (با توجه به بالا رفتن قیمتها) 3برابر قبل اعلام داشتند، معنی و مفهوم آن این بود که مرکز گسترش سینمای تجربی و مستند بایستی حدود 21 میلیارد تومان برای فیلم «لاله» از پول و سرمایه مردم هزینه نماید. آن هم در شرایطی که گفته شد از کل بودجه درخواستی سال 1391 سازمان سینمایی، تنها 15 میلیارد آن وصول شد!
نکته جالب این بود که پروژه زندگی و فعالیتهای اتومبیل رانی و رالی بازی لاله صدیق علاوهبر اینکه یک بار توسط BBC به صورت مستند به تصویر کشیده شده بود، اما حتی اصل مسابقه و مدالش هم زیر علامت سؤال موارد ضد قانونی مثل دوپینگ رفت و به همین دلیل دو بار مقام قهرمانی در سالهای 1386 و 1389 از وی بازپس گرفته شد!
قبلا بیبیسی ساخته بود!
حدود 4 سال پيش از تولید فیلم «لاله» در ایران، تلويزيون BBC بي كم و كاست تلاش كرد تا به سبک جواد شمقدری و دوستانشان، منزلت زن ايراني را در جهان بسط دهد! به اين ترتيب كه در سال 2008 داريوش بازرگان از تهيه كنندگان تلويزيون BBC فيلمي به نام Girl racer را براي برنامه this world كانال دو BBC توليد كرد. در وب سايت BBC آمده بود كه:
«فيلم ياد شده در واقع مستندي از زندگي لاله صديق به عنوان يك زن اتومبيل ران ايراني است (همين موضوع فيلم «لاله» آقاي اسي نيك نژاد) داريوش بازرگان در اين فيلم به بررسي چالشها و موانع زنان ايراني براي شركت در مسابقات پرداخت و همچنين مشكلات لاله صديق براي كسب جواز مسابقه با مردان را مورد بررسي قرار داده و او را با آنجلينا جولي مقايسه كرده است!!...»
اگر زمانی هم برخی متولیان پروژه فوق تاکید داشتند که با فیلم «لاله» قصد دارند تا الگوی زن ایرانی را به دنیا نشان دهند، اما خود رئیس سازمان سینمایی در یک سخنرانی، به اصطلاح آب پاکی را به روی دست همه ریخت و در اظهاراتی در جمع دانشجویان دانشگاه علم و صنعت به تاریخ 9 اسفند در پاسخ این سؤال که «فیلمنامه لاله که در آمریکا نوشته شده چطور میتواند الگویی برای زن مسلمان ایرانی ارائه بدهد؟» گفت: «... ما کجا گفتیم (لاله) الگوی زن ایرانی است؟ خودشان گفتند چون شخصیت اصلی یک زن است و قصه جذابی دارد. ما میخواهیم یک فیلم خوب بسازیم...»!
ایشان گویی فراموش کرده بود که خودش در نامهای که به مدیر مسئول روزنامه کیهان به تاریخ 2 مرداد 1391 نوشت، تاکید داشت:
«... به خاطر مقاومت و ایثار آن مادر شهید، کسی اجر و تلاش و سخت کوشی و قهرمانی یک بانوی گرامی ایرانی که توانسته است به مدال جهانی دست یابد را بیقدر و بیارزش قلمداد نمیکند و آن را از دایره افتخارات ملی خارج نمیکند. ما همه این تلاشها و رنجها و مقاومتها را در یک جهت میبینیم و البتهشان هر کدام را هم در جایگاه خودش باید دید. همان قدر که صبر و مقاومت یک همسر شهید الگو است تلاش یک زن قهرمان در یکی از رشتههای ورزشی نیز به نوبه خود میتواند الگو باشد...»
از یک نقطه مثبت هم در کارنامه خود دریغ کردند!!
هزینه حدود 21 میلیاردی برای به تصویر کشیدن زنی که (به گفته خود متولی کار) نه الگو و اسطوره زنان ایرانی و مسلمان است و نه حتی قهرمانیاش، براساس به اصطلاح Fair Play بوده، در آن شرایط اقتصادی و وضعیت بحرانی سینمای ایران و در حالی که معاونت سینمایی (یا سازمان سینمایی) و ادارات تابعهاش حتی به یکی از اولوّیتهای قراردادی خودشان عمل ننموده، چه توجیهی به جز لجاجت میتوانست داشته باشد، آن هم به قیمت هدر دادن اموال بیتالمالی که با خون دل
و فداکاری و ایثار مردم مسلمان در میان همه فشارها و تهدیدها و تحریمهای مختلف حاصل آمده است؟ (همه اینها به جز پرونده مسئله دار و البته خالی از تجربه فیلمسازی سینمایی، جناب کارگردان پروژه بود که قبلا به طور مفصل دربارهاش توضیح داده شد).
اگر جنابان مسئولین سینمایی ولو به قدر سر سوزنی خود را پیرو مقام ولایت دانسته و بیانات ایشان را به گوش جان میشنیدند، مناسبت داشت که پس از پیام مقام معظم رهبری به کنگره
هفت هزار زن شهید کشور در تاریخ 16 اسفند 1391، اساسا دست از این بازیهای لجوجانه برداشته، پروژه «لاله» را (علیرغم همه هزینههای صرف شده) متوقف کرده و در جهت رهنمودهای رهبری، پروژه تازهای را طراحی میکردند تا لااقل در ایام پایانی مدیریت خود، به جای رقم زدن یک پایان تراژیک و غمانگیز برای 4 سال کارنامه سؤال برانگیز شان، به خواست خدا، نقطه روشن و مثبتی برای دنیا و آخرت خود ابتیاع مینمودند. البته بعدا علت آن همه لجاجت و پافشاری شمقدری و دوستانش برای به ثمر رساندن پروژه ضدایرانی و ضد اسلامی لاله کشف شد که گویا در سفر شهریور سال 1390 محمود احمدینژاد به نیویورک، در حاشیه نشست سازمان ملل و دیدار با برخی ایرانیان، اسی نیکنژاد با وساطت اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر احمدینژاد به دیدارش رفته و از وی تقاضای ساخت فیلمی از یک دختر ایرانی قهرمان در مسابقات اتومبیل رانی کرد و احمدینژاد نیز به وی قول مساعدت داد. پس از مدتی نیکنژاد به ایران آمد و مستقیم به سراغ مشایی رفت و با وساطت وی با احمدینژاد ملاقات کرد و از وی عملی شدن قولش را درخواست کرد. احمدینژاد نیز مشایی را برای راه انداختن کار اسی نیکنژاد نماینده تام الاختیار خود نمود. مشایی هم بدون فوت وقت به سراغ شمقدری رفت که گوش به فرمان بود.
بالاخره سرنوشت لاله چه شد؟
فیلم «لاله» پس از دوران احمدینژاد و در دوران رئیسجمهور یازدهم نیز همچنان محل مناقشه شد و اسی نیکنژاد که 7-8 میلیارد از دولت قبلی دریافت کرده بود، پولها و راشهای فیلمبرداری شده را به خارج کشور برد و در مذاکراتش با مدیران جدید سینمایی یعنی ایوبی (معاونت سینمایی) و طباطبایینژاد (مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که متولی مستقیم کار بود) تهدید کرد که اگر برای ادامه کار هزینه نپردازند، راشها و پولهای دریافتی را به ایران برنخواهد گرداند! مدیران جدید هم از سر اینکه بعدا پاسخگوی 7-8 میلیارد از دست رفته بیتالمال و نتیجه آنها یعنی راشهای فیلمبرداری که در اختیار آنها نبود و به خارج کشور رفته بود، نباشند، سرانجام با درخواستهای جدید اسی نیکنژاد موافقت کرده و حدود 7-8 میلیارد تومان دیگر در اختیار وی گذاشتند. بالاخره پس از فراز و نشیبهای بسیار و اخذ بودجههای اضافی که هنوز رقم دقیق آن مشخص نیست، فیلم «لاله» برای اکران نوروز 1400، آماده شد اما حتی در گیشه هم شکست خورد و جزء فیلمهای کم فروش سال لقب گرفت!