شرحی از ماجرای غمانگیز ویرانی و اشغال 418 روستای فلسطین- ۲۲
تاریخچهای از روستای اللّجّون
ولید الخالدی
ترجمه امیرحسین بابالار
عين المنسي
موقعيت:
PGR: 166222
فاصله تا جنين: 18/5 كيلومتر
متوسط ارتفاع: 125 متر
تملك و کاربری زمينهای روستا در سال 45 / 1944 (هكتار):
مالكيت کاربری
عرب: 127/8 زراعی: 105/4
يهودي: 0 درصد از كل: 81 درصد
مشاع: 1/7 عمارت ساختماني : 0/2
مجموع: 129/5
جمعيت:
سال 1931: 73 نفر
سال 45 / 1944: 90 نفر
تعداد خانهها (سال 1931): 15 باب
عين المنسي پيش از 1948
اين روستا كه در فهرست اعلام جغرافيايي فلسطين به عنوان يك مزرعۀ کوچك طبقهبندي شده در جنوب غرب دشت مسطح مرج إبن عامر قرار گرفته بود و به واسطۀ يك جادۀ فرعي به جادۀ جنين - حيفا در شمال غرب متصل ميشد. عين المنسي احتمالاً به روستاي المنسي (166222)، منطقهاي وسيعتر در فاصلۀ كمتر از 0/5 كيلومتري شمال غرب خود وصل ميشده است.
در سال 45/1944 جمعاً 86/8 هكتار از اراضي عينالمنسي به كشت غلات و حبوبات اختصاص مييافت و 18/6 هكتار نيز آبياري شده و يا براي احداث باغات مورد بهرهبرداري قرار ميگرفت. در حدود يك كيلومتري جنوب شرق روستا، محوطۀ باستاني مهمي به نام تلّ المتسلّم قرار دارد كه بين سالهاي 1925 تا 1939 توسط دانشگاه شيكاگو کاوشهايي در آن صورت پذيرفته است.
اشغال روستا و اخراج ساکنین آن
پس از نبردي كه در آغاز آوريل 1948 بر سر آبادي يهودنشين ميشمرها ـ عمق روي داد، نيروهاي هاگانا براي تصرّف تعدادي از روستاهاي ناحيۀ مرج إبن عامر پيشروي كردند و عين المنسي در جریان اين عمليات و در شب مابين 12 و 13 آوريل به دست يگانهاي پالماچ به تسخير قواي اسرائيلي درآمد(براساس اطلاعات ارائه شده از طرف بني موريس مورخ اسرائيلي كه اين روستا را با نام المنسي مي شناسد). براساس آنچه در كتاب تاريخ هاگانا آمده، سقوط روستا و همينطور روستاي همسايۀ آن النغنغية منجر به سرعت گرفتن روند عقبنشيني ارتش آزاديبخش عرب گرديد. اين روستا هم مثل همه روستاهايي كه در اين عمليات تسخير شدند تخريب شد. موريس براساس اطلاعات برگرفته از منابع اسرائيلي مينويسد كه «خانههاي عين المنسي در روزهاي پس از اشغال خراب شدند.» [M:117; S:1566]
آباديهاي اسرائيلي در زمينهاي روستا
هيچ آبادي اسرائيلياي بر روي زمينهاي روستا احداث نشده است. آبادي ميدراخ عوز (165222) در سال 1952 بر روي زمينهاي روستاي المنسي (فرمانداري حيفا) و در حدود 2 كيلومتري غرب عين المنسي ساخته شد.
روستا در حال حاضر
روستا به طور كامل تخريب و با خاك يكسان شده است. دولت اسرائیل در سالهاي ابتدايي تشكيل خود، اقدام به برپایی اردوگاهي موقتي براي مهاجرين يهودي در محل روستا که دیگر بهکلی ویران شده بود كرد. پس از برچيده شدن اردوگاه مزبور جنگلي انبوه از درختان صنوبر در آنجا ايجاد شد. امروزه میتوان بقاياي اين اردوگاه را در ميان درختان مشاهده کرد. در نواحي شمالي محوطۀ روستا بقاياي يك قبرستان، پوشيده از علفهاي وحشي و گياهان خاردار وجود دارد. يك پمپ بنزين در شرق قبرستان روستا احداث شده است. در شمال و غرب قبرستان هم درختان بادام، زيتون و انجير غرس شدهاند.
اللّجّون
موقعيت:
PGR: 167220
فاصله تا جنين: 6 كيلومتر
متوسط ارتفاع: 150 متر
تملك و کاربری زمينهای روستا در سال 45 / 1944 (هكتار):
(به انضمام ساير روستاهاي پایين دست روستاي امّ الفهم.
ساير روستاها عبارتند از: عقابه، عين ابراهيم، خربة البويشات،
مرتفعة، مشرفة، مصمص يا ميصميص و معاوية )
مالكيت کاربری
عرب: 6831/1 زراعی: 4891/8
يهودي: 0 درصد از كل: 63 درصد
مشاع: 893/1 عمارت ساختماني : 12/8
مجموع: 7724/2
جمعيت:
سال 1931: 857 نفر
سال 45 / 1944: 5409 نفر (به انضمام جمعيت روستاهاي فوق الاشاره)
1103 نفر (اللّجّون به تنهايي در پايان سال 1940)
تعداد خانهها (سال 1931): 162 باب
اللّجّون پيش از 1948
روستا بر روي تپهاي نسبتاً مرتفع در حاشيۀ جنوب غربي دشت مرج إبن عامر و بر كنارههاي مسيل وادی اللّجّون قرار گرفته بود. از این روستا ميشد جنين را هم مثل دشت مزبور مشاهده كرد.
كوههاي كرمل مرزهاي غربي و جنوبي روستا را تشكيل ميدادند، تپههای تلّ المتسلّم و تلّ الأسمر به ترتیب در شمالشرق و شمال غرب آن قرار داشتند.
[ Kanaʿna and Mahamid 1987:44] روستا در نزديكي محل تلاقي دو جادۀ جنين ـ حيفا و جادل منتهي به شهرك امّالفهم در جنوبغرب واقع شده بود و به واسطۀ جادههاي فرعي به آنها مرتبط میشد.
بعد از سركوب انقلاب باركوحبا در سال 130 ميلادي،هادريان، امپراتور روم به سپاه (لژيون) دوم روم، لژيو فراتاي ششم (آيرونسايدها ) دستور داد كه در شمال این منطقه استقرار يابند. محلي كه سپاه مزبور اقدام به برپايي اردوگاه خود در آن نمود به لجيو شهرت يافت. زماني كه سپاه يادشده در قرن سوم از آنجا بيرون رفت، لجيو تبديل به يك شهر شد و نام آن با نام صفت گونۀ مسيميانوپوليس تثبيت گردید. اين نام در طول دورۀ بيزانسي تغيير نكرد. کنترل شهر مزبور در قرن هفتم ميلادي و در روزهاي ابتدايي چيرگي و استيلاي اسلام به دست اعراب افتاد. اللّجّون محل دو رويارويي نظامي بين جناحهايي از مسلمانان نیز بوده است، که يكي از آنها در سال 945 ميلادي بين حمدانيهاي حلب و اخشيديهاي مصر به وقوع پیوست كه در آن سيفالدّولة(حمدانی) مشهور شكست خورد.
[D 3/2:164-71] اللّجّون زماني به تصرّف صليبيان درآمد ولي در سال 1187 به دست صلاح الدّين ايوبي بازپس گرفته شد.
تعدادي از وقايعنگاران و جغرافيدانان عرب از جمله إبنالفقية (كه در سال 903 ميلادي مي نگاشت)، المقدسي (كه در حدود سال 985 ميلادي مي نگاشت) و ياقوت الحموي (متوفي به سال 1228ميلادي) سالیان متمادي از اللّجّون ياد كردهاند.المقدسي آنجا را به عنوان شهركي مصفّا در حاشيۀ فلسطين (زماني كه مرزهاي بين سوريه و فلسطين با آنچه امروزه به رسميت شناخته ميشوند متفاوت بودند) توصيف کرده و از منابع آب شيرين آن ياد ميكند. در گزارشهاي المقدسي و ياقوت الحموي(در مُعجمالبلدان خودش) از وجود و حضور چيزي به نام مسجد إبراهيم در اللّجّون ياد ميشود كه بر فراز صخرهاي مدوّر بنا شده بود. امّا در حاليكه به گفتۀ إبن الفقية مسجد در خارج اللّجّون قرار داشته، گزارش الحموي دالّ براين است كه مسجد در مركز شهرك واقع شده بود. [Cited in al-Khalidi 1968:193-94 and in Le Strange 1965:492-93] تعدادي از سلاطين مسلمان و افراد برجسته همچون الكامل، ششمين حكمران ايّوبي، كه در سال 1231 دختر خودش عاشورا را به عقد ازدواج برادرزادهاش درآورد، از ميان این روستا عبور كردهاند. همچنين دو محقّق مسلمان به نام علي الشافعي (متوفي به سال 1310 ميلادي) و علي إبن الجلال (متوفي به سال 1400 ميلادي) هم در اين روستا به خاك سپرده شدهاند. [D 3/2:164-71]
در سال 1596، اللّجّون روستايي بود در ناحيۀ شعرة (استان لجّون) و 226 نفر جمعيت داشت. ماليات روستا براساس ميزان محصولات آن شامل گندم و جو و ساير داراييهايش نظير بزها، كندوهاي عسل و گاوميشها پرداخت ميشد.[Hut. and Abd.:159] در گزارشها آمده است كه ظاهرالعمر كه براي مدّتي كوتاه در نيمۀ دوم قرن هجدهم زمامدار كارآمد فلسطين شمالي بوده است، در جريان عمليات خود براي تسخير نابلس (73 – 1771م) در مقابل اللّجّون از ارّابههاي توپ استفاده كرده است.[Abu Dayya 1986:51] مشخص نيست كه آيا اين تهاجم منجر به زوال روستا در سالهاي پس از آن شده است يا نه؛ زماني كه جيمز فين كنسول بريتانيايي قدس و فلسطين (62 – 1846)، از منطقه بازديد كرد، روستايي را در محوطۀ مزبور نديد.[Finn 1868:229-30] تدوينكنندگان نقشۀ فلسطين غربي در اوايل دهه 1880 متوجه وجود يك کاروانسرا در جنوب ويرانههاي اللّجّون شده بودند. [SWP (1881) II:64-66]
در اواخر قرن نوزدهم، اهالي روستاي امّ الفهم به طرف محل استقرار اللّجّون حركت كردند تا از كشتزارهاي آن استفاده كنند. به تدريج، آنها در روستاي مزبور اقامت گزيده و خانههاي خود را پيرامون چشمههاي آن، به ويژه در مجاورت کاروانسرا بنا كردند. زماني كه تپۀ بزرگ حوالي روستا، تلّ المتسلّم (مگيدوي باستاني) در سال 1903 توسط باستانشناسان آلماني مورد كاوش قرار گرفت، برخي از ساكنين اللّجّون از سنگهاي ساختماني قديمي كه از زير زمين بيرون كشيده ميشدند براي احداث خانههاي جديد خود استفاده كردند.[Fisher 1929:18] در دورۀ قيموميت و به خصوص در اواخر دهۀ 1930 به دليل اذيت و آزار جمعيت توسط حكومت بريتانيايي به دليل انقلاب آنها در سالهاي بين 39-1936 كه به سرتاسر فلسطين سرايت كرد مردم بيشتري از امّ الفهم به سمت اللّجّون حركت كردند. اقتصاد اللّجّون در نتيجۀ هجوم جمعيت بيشتر به سرعت رشد كرد.[Kanaʿna and Mahamid 1987:7-9] همين طور كه روستا گسترش مييافت، به سه بخش تقسیم شد: بخش شرقی، بخش غربی و خربة الخان. هر سه بخش محل اسكان يك يا چند عشيره ازجمله عشيرههاي المحاجنة التحتا و الغبارية، عشيرههاي الجبارين و المحاميد و عشيرۀ المحاجنة الفوقا بود.[ Kanaʿna and Mahamid 1987:44] در سال 1931، جمعيت روستا از 829 مسلمان و 26 مسيحي و 2 يهودي تشكيل مي-شد؛ جزئيات دقيقي در مورد جمعيت روستا در سال 1945 وجود ندارد. در سال 1943 يكي از ملاكين بزرگ روستا هزينۀ ساخت مسجد روستا را تأمين كرد، این مسجد از سنگ سفيد در بخش(شرقي) الغبارية احداث گردید. در همان زمان مسجد ديگري هم در بخش المحاميد بنا شد؛ و تأمين اعتبار ساخت آن به وسيلۀ خود ساكنين بخش صورت گرفت. [Kanaʿna and Mahamid 1987:44,45] اللّجّون مدرسهاي هم داشت كه در سال 1937 تأسيس شده بود و در سال 1944، 83 نفر در آن ثبتنام كرده بودند. مدرسه در بخش متعلق به عشيرۀ المحاجنة الفوقا يعني خربة الخان قرار داشت.[ Kanaʿna and Mahamid 1987:50] در اين روستا يك بازارچه و شش آسياب (كه با نيروي حاصل از آب جاري از چشمهها و مسيلهاي نزديك روستا حركت مي-كردند) و يك مركز بهداشت وجود داشت.[ Kanaʿna and Mahamid 1987:44] دکّانهاي متعدد و متنوعي در بخشهاي مختلف اللّجّون مشغول فعاليت بودند. يك شركت اتوبوسراني توسط يكي از اهالي امّ الفهم در اللّجّون تأسیس شده بود كه به امّالفهم، حيفا و تعداد ديگري از روستاها مثل زرعين خدمات ميداد. اين شركت بعداً مجوّز خدماترساني به جنين را هم كسب كرد و بدين ترتيب به عنوان شركت اتوبوس راني اللّجّون نائل آمد.[ Kanaʿna and Mahamid 1987:48-49] روستائیها به زراعت غلات، سبزیجات و مرکبات اشتغال داشتند. میراث باستانی اللّجّون با کمترین ثبت ممکن و بدون هیچ کاوشی به طور کامل از بین رفت. بیشتر ویرانهها به وسیلۀ بولدوزرها به درون چالهای تخلیه شدند تا شرایط انجام زراعت در زمینها فراهم شود.