kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۶۱۱۰
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۴۰۳ - ۲۱:۰۹
دفاع مقدس و علل آن از زبان مقامات سیاسی

هدف دشمن از 8 سال جنگ تحمیلی سقوط جمهوری اسلامی بود

 
 
 
با گذشت سال‌ها از آغاز جنگ تحمیلی بررسی ابعاد حقوقی، سیاسی، نظامی و اقتصادی جنگ، همچنان ادامه دارد. جنگ ایران و عراق با مشخصة طولانی‌ترین و پرهزینه‌ترین درگیری نظامی در تاریخ معاصر منطقه خاورمیانه كه دو قدرت جهانی و همپیمانانشان در دوران جنگ سرد در حمایت از یك طرف جنگ اتفاق‌نظر داشته‌اند و مهم‌تر از همه حل‌و‌فصل نهائی نشدن این جنگ و امضا نشدن پیمان صلح میان دو كشور و بسیاری مسائل دیگر، سبب شده‌است علت، نحوه و نتایج جنگ تا سال‌هایی مدید همچنان بحث و بررسی شود.
شكل‌گیری زمینه‌ها و مجموعه عواملی كه امكان وقوع جنگ را فراهم ساخت، به دلیل ابعاد و نتایج نظامی، سیاسی و حقوقی آن، همواره یكی از جدی‌ترین موضوعاتی بوده است كه از زمان شروع جنگ و پس از آن بحث و بررسی شده و خواهد شد. اهمیت این موضوع بدین دلیل است كه می‌تواند به این سؤال پاسخ دهد كه آیا شروع جنگ اجتناب‌ناپذیر بود؟ با بیان ساده‌تر، آیا این امكان وجود داشت كه از وقوع جنگ جلوگیری شود؟ طبیعتاً بدون توصیف و تشریح اوضاع حاكم بر ایران انقلابی پس از سقوط رژیم پهلوی و التهاب و نگرانی‌های موجود درباره نتایج و تأثیرات ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه و سپس كالبدشكافی دلائل عراق برای تجاوز به ایران، نمی‌توان به درك و پاسخ درستی در این زمینه دست یافت.
محققان غربی عموماً بر این باور هستند كه انقلاب اسلامی و آثار و نتایج آن بیشترین تأثیر را در وقوع جنگ داشته است. بدین معنا كه با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه، بنای استراتژی آمریكا كه بر دو ستون ایران و عربستان‌سعودی پی‌ریزی شده‌بود، فرو ریخت و این مسئله مناسبات میان دو كشور ایران و عراق را دستخوش تغییر و تحول كرد. بدین ترتیب كه «موازنه نسبی قوا» كه بین ایران و عراق حاكم بود، تغییر كرد و با پیدایش خلأ قدرت در منطقه، «موج اسلامی» می‌توانست ثبات منطقه را تهدید جدی كند. در نتیجه اعاده نظم پیشین، لازمة تأمین منافع آمریكا و غرب در منطقه بود.
غرب، جنگ ایران و عراق را 
از زاویه «تجاوز و دفاع» بررسی نمی‌کند 
دریافت موجود در غرب از علل ایجاد جنگ و ماهیت آن، كه به اعتباری نشان‌دهندة نحوة نگرش غربی‌ها و مفهوم‌سازی آنها درباره جنگ، با هدف توضیح و تشریح وقایع آن می‌باشد، ناظر بر این معناست كه انقلاب اسلامی نظم موجود و حاكم بر منطقه و ایران را بر‌هم زد و نتایج ناشی از این تحول، زمینه‌های وقوع جنگ را به‌ وجود آورد. در واقع، در غرب جنگ ایران و عراق از زاویه «تجاوز و دفاع» كه بیان‌كننده واقعیات جنگ و مبین دیدگاه و نظریات ایران می‌باشد، بررسی نمی‌شود و بیشتر وضعیتی كه به جنگ منجرشد، مد نظر می‌باشد. در این نگرش مفهوم جنگ به عنوان امری نامطلوب پس از جنگ جهانی دوم، در چارچوب «نظریه توسعه و تكامل» بررسی می‌گردد. به همین دلیل جنگ عاملی بالقوه «مغایر با نظم مطلوب جهان» ارزیابی می‌شود. 
بر پایه این مفهوم، غربی‌ها انقلاب اسلامی و تأثیرات ناشی از آن را برای منافع غرب (شامل: نفت، ثبات كشورهای مرتجع منطقه، امنیت اسرائیل و همچنین مقابله با نفوذ شوروی)، جنایتی علیه نظم جهانی قلمداد می‌كنند.
چنین باوری درباره انقلاب اسلامی، مقابله با آن را با استفاده از زور و كلیه ابزار و وسائل لازم، نه تنها ضروری بلكه اجتناب‌ناپذیر می‌نمایاند. زیرا مسئله اصلی مفهوم درگیری و جنگ نیست، بلكه در این جنگ هدفِ اصلی و ضروری، واژگون ساختن نظام انقلابی حاكم بر ایران یا «تعدیل و مهار» آن، برای اعاده نظم پیشین بوده ‌است. آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور وقت ایران با درك روشن از هدف جنگ، در این باره گفت: «این جنگ علیه انقلاب اسلامی ایران و به منظور واژگون ساختن نظام انقلابی ایران و از بین بردن انقلاب اسلامی سازماندهی شد.»
در همین زمینه حجت‌الاسلام ‌هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای ‌اسلامی گفت: «شروع جنگ تحقیقاً برای نابودی انقلاب بود و از آن رو كه شرقی‌ها و غربی‌ها از این انقلاب راضی نبودند، غرب كه بیشترین منافع را در ایران داشت، انقلاب را مستقیماً علیه منافع خود دانست، باید در ایران شرایطی به وجود می‌آمد كه دیگران ناامید شوند و بگویند نمی‌شود بدون اتكا به شرق و غرب، انقلابی باقی بماند و یكی از اهداف جنگ، تحقق این امر بود و برای سركوبی و مهار انقلاب، ماركسیسم شرق و امپریالیسم غرب در این هدف به تلاقی رسیدند و صدام نقطه تقاطع خطوط فوق بود و از آنجا شروع كردند و بر روی ایران فشار آوردند.»
جیمز بیل یكی از كارشناسان مسائل منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه درباره دلیل واقعی جنگ در كتاب خود می‌نویسد: «دلیل واقعی جنگ درگیری سیاسی برای دست یافتن به برتری و سلطه یافتن بر خلیج‌فارس بود. در این روند عراق امیدوار بود انقلاب ایران را در نطفه خفه كند و نابود سازد كه این برای كشورهای منطقه نظیر عربستان‌سعودی و شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس، هدف چندان ناخوشایندی نبود.»
عراقی‌ها در توضیح علل شروع جنگ بر مفهوم حقوقی «پیشگیری» تأكید می‌كنند و در اظهارات خود بدون آنكه دلایل روشن و درستی ارائه نمایند، می‌گویند پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برابر وضعیتی قرار داشتند كه «به جز مقاومت و برخورد با تجاوزگری راهی برای حفظ كشور خود نداشتند.» در نهمین كنگره حزب بعث ـ كه برای نخستین بار مباحث آن درباره جنگ ایران و عراق منتشر شد ـ تأكید می‌شود كه «در برابر رهبران عراق تنها اختیار یك راه وجود داشت یا مقاومت و جلوگیری از تجاوزات دشمن و یا اینكه تسلیم شدن 
به برنامه‌های (امام) خمینی.» همچنین مجید خدوری، عراقی‌الاصل مقیم آمریكا، در كتاب خود، در توجیه علل تجاوز عراق به ایران می‌نویسد: «عراق در موقعیتی قرار داشت كه ناگزیر شد برای دفاع از خود دست به اقدام بزند.» وی در عین حال به دلیل اینكه چنین ادعایی فاقد مبانی حقوقی روشن و مشخص می‌باشد،  اضافه می‌كند: «البته مناسب بود كه عراق به شورای امنیت متوسل می‌شد و خود رأساً دست به كار نمی‌شد.»
در هر صورت، وجود اختلاف مرزی و ارضی میان ایران و عراق كه با انعقاد قرارداد 1975 الجزایر حل‌و‌فصل شده بود و حتی وقوع تشنج مجدد میان دو كشور به تنهائی نمی‌توانست انگیزه و علت اصلی تجاوز عراق به ایران باشد، زیرا اولاً كه مبانی و راه‌حل‌های رفع اختلافات در قرارداد الجزایر تعیین‌شده‌بود و ثانیاً پیش از این، دو كشور ایران و عراق در اوضاع بسیار حادتری قرار داشته‌اند كه هرگز به یك جنگ تمام عیار متوسل نشده‌اند. مهم‌تر آنكه ایران به دلیل وضعیت انقلابی و منازعات داخلی ـ كه به طور طبیعی انقلاب‌ها پس از پیروزی درگیر آن هستند ـ فرصت و امكان آن را نداشت كه عراق را تحریك و یا به آن هجوم كند. 
آقای ‌هاشمی رفسنجانی با اشاره به اوضاع ایران پس از انقلاب و امكان تحریك كردن عراق می‌گوید: «ما ترورها و انفجارهایی روزانه و كودتا داشتیم. كودتای نوژه چند هفته قبل از آغاز جنگ اتفاق افتاد و در كل تصور این امر كه ایران این همه بر خود مسلط باشد كه به این زودی عراق را تحریك كند، از نظر آشنایان به تاریخ و سیاست محال است. اینكه بخواهیم در یك كشور همسایه برنامه‌ای پیاده كنیم محققاً انقلاب ما آماده نبود و همه به این امر اذعان دارند. در آن زمان حتی ارتش ما نیز آماده نبود و بنابراین ادعای عراق كه ما قصد تحریك این كشور را داشتیم پذیرفتنی نیست. البته ما مواضع انقلاب را اعلام كرده بودیم كه در هیچ منطق، مكتب و در هیچ جایی اعلام نظرات یك انقلاب و مكتب به دنیا، نمی‌تواند جرم تلقی شود.»
در عین حال اظهارات مقامات رسمی عراق اهداف عراق را از تهاجم به ایران روشن می‌سازد. در آبان 1359 صدام طی مصاحبه‌ای گفت: «ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمی‌شویم و صریحاً اعلام می‌داریم در شرایطی كه این كشور دشمنی بورزد هر فرد عراقی و یا شاید هر عربی مایل به تقسیم ایران و خرابی آن خواهد بود.»
هدف از جنگ نابودی ایران و انقلاب بود
طارق عزیز نخست‌وزیر وقت عراق نیز اعلام كرد: «وجود پنج ایران كوچك‌تر بهتر از وجود یك ایران واحد خواهد بود... ما از شورش ملت‌های ایران پشتیبانی خواهیم كرد و همه سعی خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم نمود.»
طه یاسین‌رمضان معاون نخست‌وزیر عراق نیز در مصاحبه با الثوره تأكید كرد: «این جنگ به‌خاطر عهدنامه 1975 و یا چند صد كیلومتر خاك و یا نصف شط‌العرب نیست. این جنگ به خاطر سرنگونی رژیم جمهوری‌اسلامی است.» بنابراین گرچه عراق قرارداد 1975 الجزایر و درخواست لغو آن را بهانه تهاجم به ایران قرار داد ولی «تجزیه ایران و براندازی نظام نوپای جمهوری‌اسلامی» هدف نهائی رژیم بعثی محسوب می‌شد.
بررسی اوضاع داخلی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هر چند به صورت اجمالی و گذرا، نشان‌دهنده این معناست كه ایران نه تنها برای جنگ كه حتی برای دفاع نیز آمادگی نداشت، زیرا علاوه‌بر منازعه‌ای كه در داخل كشور بلافاصله پس از پیروزی انقلاب میان نیروهای انقلابی و لیبرال‌ها آغاز شد، اقتصاد كشور فوق‌العاده ضعیف شده بود و بسیاری از گروه‌های ضدانقلاب در مناطق مختلف كشور برای تضعیف دولت مركزی تلاش می‌كردند. منابع تسلیحاتی ایران به دلیل ماهیت ضدآمریكایی انقلاب اسلامی، قطع شده‌بود و در مجموع ایران بسیار آسیب‌پذیر به نظر می‌رسید. در این میان وضعیت نیروهای ارتش كه وظیفه دفاع از مرزهای ایران را در مقابله با تهدیدات و تهاجم دشمن بیگانه بر عهده داشتند بسیار نامطلوب بود. گروه‌های سیاسی شعار انحلال ارتش را 
سر می‌دادند كه با درایت و هوشمندی امام‌ خمینی خنثی شد، در عین حال ارتش با مشكلات اساسی كه بسیاری از آنها ریشه در «ساختار»، «هویت»، «آموزش»و «فرماندهی و كنترل» داشت، برای انتقال از ارتشی طاغوتی به ارتشی اسلامی دست و پنجه نرم می‌كرد. این روند همچنان ادامه یافت و حتی جریان ضدانقلابی در درون ارتش برای اعاده وضعیت پیشین، كودتای نوژه را سازماندهی كرد كه در آستانه اجرا (20/4/1359) كشف و خنثی شد. 
هاشمی رفسنجانی در تشریح وضعیت نظامی ایران می‌گوید: «... ما هنوز مشغول تصفیه ارتش بودیم و افراد ارتش فرار كرده و بسیاری از آنها محبوس بودند و جای كارشناسان آمریكایی را كه از ایران رفته‌بودند، كسی نگرفته‌بود. تعداد بسیاری از قراردادهای تسلیحاتی كه مكمل قدرت ارتش بود، در همان روزهای قبل از انقلاب توسط بختیار لغو شده‌بود و بسیاری از امكانات ما بدون پشتیبانی مانده‌بود و نیروی نظامی دیگری نیز هنوز در ایران شكل نگرفته‌ بود.»
سپاه‌ پاسداران در این وضعیت با مأموریت دفاع از انقلاب، درگیر مأموریت‌های امنیتی در داخل كشور و در شهرها بود و بخشی از توانش در كردستان در مصاف با گروه‌های ضدانقلاب صرف می‌شد. بسیج نیز كه پس از تصرف 
لانه جاسوسی آمریكا با فرمان امام‌ خمینی در ششم آذر 1358 تشكیل شد به دلیل موانع موجود، فاقد هویت نظامی بود. رژیم بعثی حاكم بر‌عراق دقیقاً به چنین وضعیتی آگاه بود. احمد زبیدی سرهنگ سابق ارتش عراق درباره درك رهبری عراق از وضعیت داخلی ایران پس از سقوط شاه می‌نویسد: «رهبری عراق معتقد بود پس از سقوط شاه، ایران و خصوصاً ارتش ایران پس از انجام تصفیه و پاك‌سازی در آن، ضعیف شده است.»
وضعیت نظامی ایران نشان‌دهندة كاهش توان دفاعی كشور و در نتیجه از میان رفتن «قدرت بازدارندگی ایران» در برابر عراق بود و این مسئله قطعاً نقش بسیار اساسی در تصمیم‌گیری عراق برای تجاوز به ایران داشته است.
رژیم عراق برای دستیابی به نقش جدید در منطقه و در فضای برخورد خصومت‌آمیز آمریكا و غرب علیه نظام انقلابی ایران، بی‌ثباتی ناشی از انقلاب در داخل ایران را به مثابه یك فرصت استثنایی، برای «تسلط بر خلیج‌فارس»، به سود خود ارزیابی می‌كرد. در واقع روند تحولات ظاهراً به نفع عراق تمام شده بود، زیرا به جای یك ایران قوی در مقابل یك عراق ضعیف و منزوی، یك عراق قوی در مقابل یك ایران ضعیف و متفرق قرار گرفته بود.
در این مرحله گرایش سیاسی عراق كه به طور سنتی به سوی شرق بود، تدریجاً به سمت غرب به چرخش درآمد، زیرا برای عراق، مقابله با انقلاب اسلامی در چارچوب منافع و سیاست‌های غرب، در مقایسه با شرق عملی و امكان‌پذیرتر بود. عراقی‌ها احتمال قطع ارسال تسلیحات روسی را پیش‌بینی كرده بودند و با توجه به سلاح‌هایی كه پیش از این خریده بودند و انعقاد قرارداد تسلیحاتی چهار میلیارد دلاری با فرانسه، تصور می‌كردند در یك «جنگ سریع و كوتاه مدت» دچار مشكلات اساسی نخواهند شد. البته این مسئله نیز قابل پیش‌بینی بود كه روس‌ها هم با تهاجم عراق به ایران موافق باشند. زیرا این مسئله علاوه‌بر اینكه تمركز و انرژی ایران را به جنگ با عراق منتقل می‌كرد، می‌توانست، جمهوری‌اسلامی ایران را به گسترش روابط به‌ویژه در زمینه نظامی با مسكو، سوق دهد.
چالش ایران و آمریکا
شمارش معكوس برای شروع جنگ، متعاقب ناامیدی آمریكایی‌ها از حل معضل گروگان‌ها (در تسخیر لانه جاسوسی) در سال 1358 آغاز شد. در بهمن 1358 برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و انتخاب بنی‌صدر به عنوان اولین رئیس‌جمهور و كلاً تلاش‌هایی كه وی انجام داد، هیچ‌كدام به حل معضل گروگان‌های آمریكایی منجر نشد. با فرارسیدن زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریكا، «كارتر» كه عملاً در كمند گروگان‌ها به گروگان گرفته شده‌بود، به تدریج فشار بر ایران را افزایش داد. در فروردین 1359 آمریكا ضمن اعلام قطع رابطه با ایران، به تحریم اقتصادی ایران اقدام كرد. ضمن اینكه پیش از این، ارسال هرگونه تجهیزات نظامی به ایران قطع شده‌بود. صدام نیز در این فضای روانی جدید ناشی از فشارهای سیاسی و نظامی اعلام كرد عراق آماده است تمام اختلافات خود با ایران را، با زور حل كند. موضع‌گیری صدام آشكارترین اعلام آمادگی عراق برای فشار به ایران در جهت سیاست واشنگتن بود. رژیم عراق بلافاصله بر نقل و انتقالات و تجاوزات مرزی افزود به گونه‌ای كه بسیاری از ناظران، وقوع جنگ میان دو كشور را محتمل ارزیابی كردند و در نتیجه بخشی از نیروهای نظامی ایران در مرز مستقر شدند. خبرگزاری رویتر در گزارش خود، اوضاع نظامی را وخیم‌ترین برخوردها میان دو كشور پس از جنگ‌های سال 1974 اعلام كرد.
عملیات طبس با هدف آزادسازی گروگان‌های آمریكایی در 11‌آوریل 1980 (23 فروردین 1359) در جلسه ویژه شورای امنیت ملی آمریكا تصویب و 13 روز بعد (5 اردیبهشت 1359) اجرا شد؛ زیرا برژینسكی معتقد بود زمان تیغ زدن به دُمل فرا رسیده‌است. عراقی‌ها از این اقدام چنین برداشت كردند كه آمریكا در مرحله بعد به اقدام نظامی به مراتب بزرگ‌تری علیه ایران دست خواهد زد. برژینسكی مغز متفكر و تصمیم‌گیرنده آمریكا برای مقابله با ایران، در تیر 1359 برنامه مذاكره محرمانه مقامات عالی‌رتبه آمریكا و عراق را طراحی كرد. به گزارش نشریه نیویورك تایمز هدف از این دیدار بحث و مذاكره دربارة راه‌های هماهنگ كردن فعالیت‌های آمریكا و عراق در مخالفت با سیاست‌های ایران بود. برژینسكی صدام را «نیروی متعادل كننده» آیت‌الله خمینی تلقی می‌كرد. ملاقات محرمانه صدام و برژینسكی در مرز اردن به منزله «چراغ سبز آمریكا»به عراق برای آغاز جنگ بود و این تلقی را در صدام به وجود آورد كه در صورت حمله به ایران مورد حمایت آمریكا قرار خواهد گرفت. سه ماه پس از تجاوز عراق به ایران و گرفتار‌شدن عراقی‌ها در سرزمین‌های اشغالی، طارق‌عزیز در سفر به فرانسه خبر ملاقات صدام و برژینسكی را در اختیار مجله فیگارو قرار داد تا به عنوان اعتراض عراق به سیاست‌های آمریكا در قبال عراق منتشر شود. گزارش فیگارو چنین است:
«جریان جنگ ایران و عراق در واقع از ژوئن گذشته (تیر 1359) زمانی آغاز شد كه برژینسكی به اردن سفر كرد و در مرز دو كشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات كرد و قول داد كه از صدام‌حسین كاملاً حمایت نماید و این امر را تفهیم كرد كه آمریكا با آرزوی عراق درباره شط‌العرب (اروندرود) و احتمالاً برقراری یك جمهوری عربستان در این منطقه مخالفت نخواهد كرد و بالاخره كلیه اقدامات به كشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد و پیش‌بینی‌ها چنین بود كه اگر بغداد پیروز بشود، ایران بی‌ثبات می‌شود و رژیم جمهوری‌اسلامی از میان می‌رود و یك دولت طرفدار غرب جای آن به قدرت می‌رسد و در صورتی كه عراق با شكست مواجه گردد، آمریكا می‌تواند خود را به عنوان حامی و مدافع ایران قلمداد نماید.»  
در تیر 1359 برابر اعترافات «ركنی»، یكی از عناصر كودتای نقاب، آمریكایی‌ها درباره تقدم و تأخر كودتا و جنگ به بحث و بررسی پرداختند و اجرای كودتا را در تقدم قرار دادند. زیرا در صورت موفقیت كودتا دیگر نیازی به تهاجم نظامی عراق نبود. ضمن اینكه شكست كودتا با توجه به نقش محوری ارتش در اجرای آن، می‌توانست موقعیت روحی و روانی ارتش را به‌طور كامل متزلزل نماید. بنا‌بر برخی گزارش‌ها رهبران عراق از ناحیه نیروی هوائی ایران بسیار نگران بوده‌اند، لذا وقوع كودتا می‌توانست تا اندازه‌ای نگرانی عراق را كه در اندیشه تجاوز به ایران بود، نیز برطرف سازد.
با شكست كودتای نقاب و فرار عناصر كودتاچی به عراق و تشریح وضعیت نظامی ایران، عراقی‌ها كه از چند ماه قبل برای تجاوز به ایران در آمادگی به سر برده و همزمان با كودتای نقاب نیز در 20 نقطه مرزی درگیری ایجاد كرده بودند، بر نقل و انتقالات خود افزودند و سرانجام در 31 شهریور 1359 تهاجم سراسری خود را آغاز كردند.
با توجه به آنچه كه توضیح داده شد، تهاجم عراق به ایران در واقع تهاجم به یك انقلاب بود. به عبارت دیگر، ایران بهای انقلاب خود را پرداخت، زیرا با راه‌حل‌هایی كه دربرابر خود داشت، ممانعت از وقوع جنگ امكان‌ناپذیر‌بود. ایران برای جلوگیری از وقوع جنگ كه زمینه‌های آن به نحو اجتناب‌ناپذیری در حال شكل‌گیری و تكوین بود، سه راه‌حل شامل «بازدارندگی»، «یارگیری سیاسی» و «ارائه امتیاز» فراروی خود داشت. قدرت بازدارندگی ایران ظاهراً به دلیل وضعیت نیروهای ارتش كاهش یافته‌بود و نیروهای انقلابی نظیر سپاه و بسیج نیز از لحاظ امكانات در وضعیت مناسبی قرار نداشتند. حضور لیبرال‌ها در رأس هرم قدرت سیاسی در این مقطع، عوارض نامطلوب و جبران ناپذیری به دنبال داشت، زیرا لیبرال‌ها به لحاظ بینش و تفكر و عدم درك ماهیت و مبانی انقلاب، قادر به حل معضلات انقلاب نبودند. بنی‌صدر در حدفاصل اسفند 1358 تا شهریور 1359 علاوه‌بر ریاست‌جمهوری به فرماندهی كل‌قوا منصوب شده‌بود، لیكن 
نه تنها نیروهای انقلابی را منزوی كرد، بلكه در به‌كارگیری ارتش برای بازدارندگی در برابر عراق نیز ناتوان بود. نماینده امام‌خمینی در شورای عالی دفاع، آیت‌الله خامنه‌ای در این‌باره در نمازجمعه تهران اظهار كرد: «نزدیك به هفت‌ماه قبل از جنگ، شما فرمانده كل قوا بودید چرا نیروهای نظامی ما هنگام شروع جنگ نتوانست مقاومت كند؟ حضرت امام شما را در اول اسفند 1358 به فرماندهی كل‌قوا برگزیدند. 
در اول مهرماه 1359 یعنی هفت‌ماه تمام بعد از فرماندهی كل ‌قوای شما جنگ شروع شد. در این هفت‌ماه شما چه كردید؟ چرا ارتش را مرمت نكردید. چرا نظامیان را آموزش ندادید. آیا اینها را چه كسی می‌بایست انجام می‌داد؟ چرا شما وقتی جنگ شروع شد و خرابی كار شما در هفت‌ماه گذشته آشكار شد، تقصیرها را به گردن این و آن می‌اندازید؟ وقتی از ایشان می‌پرسند چرا ارتش را سر و سامان نداده‌اید می‌گوید: چون كسان دیگری در ارتش دخالت كرده‌اند. منظور ایشان دادگاه‌های انقلاب در ارتش است چون افراد متهم به كودتا را دستگیر كرده‌بودند. آقای بنی‌صدر توقع داشتند در ارتش علیه جمهوری‌اسلامی كودتا شود و كودتاچیان آزاد گردند و دستگیر نشوند.»
«یارگیری سیاسی و مشاركت در یك ائتلاف سیاسی منطقه‌ای یا جهانی» نیز به دلیل فقدان ثبات سیاسی در كشور برای تصمیم‌گیری و همچنین به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی عملی نبود، زیرا وضعیت كشور مانع از شكل‌گیری روابط سیاسی پایدار بود. ضمن اینكه «ارائه امتیاز آشكار» نیز كاملاً با خط‌مشی انقلاب در تضاد بنیادین بود و عملاً هیچ‌گونه تأثیری در ممانعت از وقوع جنگ نداشت و تنها می‌توانست زمان آن را به تأخیر اندازد. در نتیجه مردم ایران بر پایه هویت جدیدی كه با انقلاب اسلامی كسب كردند، تهاجم عراق را در چارچوب سیاست‌های آمریكا و با هدف براندازی نظام انقلابی حاكم بر ایران تفسیر و به دفاع در برابر متجاوزان مبادرت كردند.
ماهیت تجاوز عراق و مقاومت مردمی جمهوری‌اسلامی نشان‌دهندة پیوستگی عمیق اهداف جنگ با انقلاب اسلامی بود. تأثیرات و تعاملات جنگ و انقلاب بر یكدیگر، تا پایان جنگ همچنان ادامه یافت. در عین حال دستیابی به درك روشن و عمیق‌تر درباره تأثیرات انقلاب در دفاع و در‌نتیجه ناكامی دشمن نیاز به بررسی جداگانه‌ای دارد و شاید پاسخ به سؤال زیر تا اندازه‌ای ابعاد این موضوع را روشن نماید: «اگر شروع جنگ از جانب رژیم عراق به دلیل وقوع انقلاب در ایران و فقدان توان نظامی جمهوری‌اسلامی برای بازدارندگی دشمن بوده است، پس چه عامل یا عواملی به ناكامی و محقق نشدن اهداف دشمن پس از تجاوز به ایران انجامید؟»
 منبع: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس