سوگندهای روا و ناروا از نگاه قرآن
مجید هنرور
سوگند برای بسیاری از مردم چیزی جز لقلقه زبان نیست که به حسب عادت بر زبان جاری میکنند. این امر در میان گروهی از اصحاب بازار و سوداگران بسیار رواج دارد، در حالی که سوگند به عنوان یکی از مقدسات در میان همه جوامع یک امر ارزشی و بسیار مهم است که جز در موارد ضروری آن را خرج نمیکنند.
با نگاهی به آموزههای قرآن، دانسته میشود که سوگند تا چه اندازه امری ارزشی و مقدس است که خدا برای اتمام حجت یا زوال شک از دلهای مردمان به آثار وجودیاش سوگند میخورد تا اهمیت و ارزش چیزی را تبیین کند. بنابراین، نمیتوان قسم را ابزار مقاصد پست مادی و دنیوی قرار داد؛ زیرا چنین امری نه تنها ناروا و ناپسند، بلکه در برخی از موارد گناه و موجب عقوبت است. نویسنده در این مطلب درباره حقیقت سوگند و احکام و آثار آن و نیز سوگندهای ناروا و ناپسند از نگاه قرآن سخن گفته است.
انواع سوگند در اصطلاح فقه اسلامی
سوگند که در عربی گاه از آن به «یمین» با جمع «أیمان» تعبیر میکنند و با ادواتی چون «باء»، «تاء» و «واو» سوگند میخورند و میگویند: بالله، تالله، والله، امری شناخته شده و پرکاربرد در جوامع بشری است؛ از سوگندهای الهی در قرآن و سوگندهای مردم در کوچه و بازار گرفته تا سوگندهای نمایندگان و رئیسجمهور در مراسم «تحلیف»؛ تا جایی که بدون سوگند در مراسم تحلیف، نمایندگی یا ریاست جمهوری افراد تثبیت نمیشود. این سوگندها نسبت به هر امر مقدسی است، که شامل کتب آسمانی از قرآن، تورات و انجیل گرفته تا پیامبران و امامان معصوم(ع) یا حتی چیزهای با ارزشی چون والدین و فرزندان و مانند آنها را در بر میگیرد.
خدا در قرآن، به آثار وجودی خود، از آسمانها و زمین، ستارگان، ابر، باد، مه و خورشید و دیگر مخلوقات ارزشمند از جمله نفس انسانی سوگند خورده است؛ زیرا همه این
مظاهر الهی چیزهای ارزشمندی است که شایستگی قرارگیری در مقام سوگند را دارند. البته سوگند الهی به حقیقت است و بر آن است تا ضمن تأکید بر خالقیت، مالکیت، الوهیت و ربوبیت خویش، جایگاه ارزشمند این مخلوقات را نیز گوشزد کند؛ پس وقتی به «نفسانسانی» در قالب «و نفس و ما سواها»(شمس، آیه 7) سوگند میخورد، بر آن است تا ارزش نفس انسانی را به انسان گوشزد کرده و جایگاه عظیم و رفیع نفس در رستگاری ابدی یا شقاوت را تبیین کند.(شمس، آیات 7 تا 10)
سوگند در اصطلاح فقه اسلامی سه گونه است: 1. سوگندی که با هدف تأکید خبر از وقوع چیزی در گذشته، حال و آینده است؛ 2. سوگندی که به هنگام درخواست کاری از شخص به جهت ترغیب و تحریک وی بر اجرای آن آورده میشود؛ مثل اینکه بگوید: تو را به خدا کارم را انجام بده. از این قسم به عنوان قسم «مناشده» یاد میشود؛ 3. سوگندی که برای تثبیت التزام قلبی، انشاء میشود، مثل اینکه بگوید: به خدا قسم فردا را روزه میگیرم. در اصطلاح فقهی از این سوگند به عنوان «قسم عهد» یاد میشود. در مراسم تحلیف که نوعی عهد و میثاق نمایندگان و رئیسجمهور با مردم است، قسم عهد انجام میشود.
احکام سوگند
سوگند به عنوان یکی از افعال مکلفین دارای احکام خاصی است. البته چنانکه گفته شد، قسم دارای اقسامی است که در فقه اسلامی از آن بحث شده است. از نظر آموزههای فقه اسلامی از میان انوع قسم، تنها «قسم عهد» منعقد میشود و دارای آثار حقوقی و کیفری است تا جایی که این نوع قسم عهدی موضوع برای وجوب وفا و نیز کفاره در صورت مخالفت با آن قرار میگیرد.(نگاه کنید: تحریر الوسیله، ج 2، ص 98)
بنابراین، وقتی از لزوم وفا به تعهدات و عمل بر اساس مفاد و محتوای سوگند سخن گفته میشود، ناظر به قسم عهدی است که بر خاسته از اراده و قصد قلبی(بقره، آیه 225؛ مائده، آیه 89؛ نحل، آیه 91) و راجح بودن متعلق آن از نظر عقلی و نقلی است.
از نظر قرآن، قسم خوردن بر ترک کارهای خیر، حرام است(بقره، آیه 224)، و این قسم منعقد نمیشود؛ بنابراین لازم نیست تا به قسم وفادار باشد و ترس از کفاره دنیوی یا عقوبت اخروی داشته باشد. لذا لازم است تا از همان اول وارد بر حرامی چون سوگند بر ترک کارهای خیر نشود.
شکی نیست که قسم بر ترک واجبات یا عمل به محرمات سوگندی از اساس باطل است و هرگز منعقد نمیشود؛ بلکه اگر شخصی با قسم، خویش را حتی از مباحات و حلالهای الهی محروم کند، جایز است تا این قسم را بشکند.(تحریم، آیات 1 و 2)
خدا از مؤمنان میخواهد تا از قسم خوردن در تحریم غذاهای پاک و حلال بر خویش پرهیز کنند و حلال و طیب خدا را بر خود حرام نسازند(مائده، آیه 87)، خواه این تحریم حلال و طیب با نذر باشد یا قسم، فرقی نمیکند، بلکه باید از چنین شیوهای خودداری کنند و به تحریم حلالهای خدا بر خود نپردازند.(مجمع البیان، ج 3 و 4، ص 365؛ تفسیر فخررازی، ج 4، ص 417)
به هر حال برای انعقاد قسم همانند انعقاد نذر باید شرایطی مراعات شود که از مهمترین آنها «قصد و نیت قلبی»(بقره، آیه 225؛ مائده، آیه 89) و توان بر انجام آن است.(یوسف، آیه 66) اما وقتی چنین سوگندی منقعد شد، باید نسبت به آن وفا کند، وگرنه در صورت عدم وفا لازم است «کفاره» دنیوی و «عقوبت اخروی» را به جان بخرد.(بقره، آیات 224 و 225)
اگر کسی اعتقاد دارد مواردی که نسبت به آن سوگند خورده صحیح است، ولی در باطن و حقیقت چنین نباشد، لازم نیست به چنین قسمهایی ملتزم باشد: لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَٰكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ (بقره، آیه 225)؛ زیرا بنابر قولی مقصود از آیه این است که قسم خورنده به صادق بودن اعتقاد داشته، در حالی که در واقع صادق نیست.(الکشف و البیان، ثعلبی، ج 2، ص 165؛ مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 569)
همچنین از نظر قرآن، قسمهای واقع شده در هنگام خشم نیز منعقد نمیشود و اعتباری ندارد(بقره، آیه 225)؛ زیرا قسمهایی که در حالت غضب خورده میشود از مصادیق «لغو» است که خدا آن را تعهدآور نمیداند و برای آن مواخذه و کفاره در نظر نگرفته است.(همان؛ مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 569)
به طور کلی میتوان گفت، تنها قسمهایی مورد اعتنا و تعهدآور و الزام آور است که بر اساس قصد و نیت قلبی صحیح در شرایط درست باشد؛ بر این اساس هر گونه قسم و سوگند دیگری منعقد نمیشود یا الزام آور نیست. در این راستا خدا سوگندهای لغو را بیاعتبار میداند و با نفی کفاره و تعزیر نسبت به این دسته از سوگندها عدم وجوب وفا بدان را مورد تأکید قرار میدهد.(بقره، آیه 225؛ مائده، آیه 89)
خدا به مؤمنان هشدار میدهد که توسل به سوگند به مقدسات به ویژه قسم خوردن به خدا برای پیشبرد اهداف مادی و دنیوی امری ناپسند است و افراد به ویژه دغلکاران باید مراقب باشند که با سوگند و دستاویز قرار دادن نام خدا و سوگند بدان، خود را مغضوب خدا قرار میدهند؛ زیرا چنین امری حرام است و باید از آن دست بردارند.(نحل، آیات 91 و 92)
خدا در قرآن بارها از اینکه برای هر کاری به نامش سوگند خورده شود نهی میکند و آن را مورد تقبیح قرار میدهد؛ چنین شخصی خود را خوار میکند و اعتماد عمومی را از دست میدهد و هیچ کسی از او اطاعت و پیروی نمیکند و به سخنانش وقعی نمینهد.(بقره، آیه 224؛ قلم، آیه 10)
به هر حال، از نظر قرآن، سوگند امری مقدس و توسل به امر مقدس است، به ویژه اگر این امر مقدس، خدا باشد، لذا بسیار باید مراعات کرد و حتی برای کارهای مهم خویش متوسل به قسم به خدا نشد، اما گاه لازم است تا برای برطرف کردن شک یا تثبیت امری چون گواهی در امر وصیت و مانند آنها انسان متوسل به سوگند به خدا شود تا اعتبار و اعتمادی ایجاد گردد.(مائده، آیات 106 و 107) همچنین انسان برای اثبات حقایق سرنوشت ساز جوامع(یونس، آیه 53) یا تبرئه خویش از فسادگری و ارتکاب گناه و اتهامات واهی دیگران(یوسف، آیه 73) یا احقاق حق و هدایت دیگران(انبیاء، آیه 57) میتواند یا باید به سوگند به خدا متوسل شود تا به نتیجه مطلوب دست یابد.
البته چنانکه گذشت، مؤمنان باید به این نکته توجه داشته باشند که ترک قسم حتی در برخی از ضروریات بهتر از قسم خوردن است؛ به ویژه نسبت به موقعیتها و شرایط یا مکانها یا زمانها لازم است تا مراعات و دقت بیشتری مبذول شود؛ چنانکه خدا قسم به « لا والله» یا «بلی والله» را در حج منع و نهی کرده و آن را حرام دانسته است(بقره، آیه 197)؛ زیرا از نظر برخی از تفاسیر چنین عملی در حج مصداقی از مصادیق «جدال» است که از آن نهی شده است.(مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 524)
سوگند به خدا از مصادیق عهدی از جانب بندگان با خدا است که باید بدان وفا کنند.(آل عمران، آیه 77؛ نحل، آیات 94 و 95) بنابراین، نمیتوان به سوگند به عنوان یک امر ساده و لقلقه زبان نگریست، بلکه کسی که قسم میخورد با خدایش عهد بسته و لازم است به آن وفا کرده و متعهد و ملتزم به مفاد آن باشد.
موضوع قسم به خدا در دایره ابتلائات و امتحانات الهی است که تنها مؤمنان وفا دار به توفیق الهی از آن سربلند بیرون میآیند.(نحل، آیه 92)
سوگند دروغ، حرامی آشکار
قسم راست تبعاتی دارد، حال اگر کسی قسم دروغ بخورد باید بداند تا چه اندازه خود را در دنیا و آخرت گرفتار غضب الهی خواهد کرد. از نظر قرآن، قسم دروغ خوردن، شیوه شیطانی برای فریب دیگران در مقام ناصح و خیرخواه است(اعراف، آیه 21) که خشم خدا را به دنبال خواهد داشت، چنانکه ابلیس به این سبب گرفتار لعن و رانده شدن گردید.پس شکی نیست که قسم دروغ،حرام و گناهی بزرگ است(آل عمران، آیه 77؛ مائده، آیات 106 و 107؛ مجادله، آیات 14 و 15) و کسی که قسم دروغ میخورد به عنوان گناه کبیره باید خود را برای دوزخ و عذابهای آن آماده سازد.(همان)
کسی که سوگند دروغ میخورد و رضایت الهی را مد نظر قرار نمیدهد، باید بداند که در همین دنیا نیز گرفتار ذلت و رسوایی خواهد شد و اینگونه نیست که امرش به آخرت واگذار شود.(توبه، آیات 62 و 63؛ قلم، آیات 10 و 16)
بنابراین مؤمنان لازم است مراقب باشند تا از سوگند دروغ اجتناب کنند؛ زیرا موجب هلاکت انسانها (توبه، آیه 42)، محرومیت از بهرههای اخروی بهشت(آل عمران، آیه 77)، عدم تکلم و نظر خدا به آنان در قیامت(همان)، عدم توجه و عنایت الهی نسبت به آنان(همان)، بلکه خواری و رسوایی در دنیا(قلم، آیات 10 و 16) و عذاب دوزخ در آخرت خواهد شد.(توبه، آیات 62 و 63)
شکستن سوگند
از نگاه قرآن، سوگند عهدی لازم الوفا و لازم الاجرا است؛ زیرا بر اساس قواعد و شرایط صحیح منعقد شده است؛ بنابراین، شکستن چنین عهدی پیامدهایی دارد که شامل عقاب و عذاب الهی در آخرت(نحل، آیه 94) و کفارات سه گانه در دنیا است(مائده، آیه 89) و بر نقضکننده عهد قسم لازم است که یا به تغذیه ده مسکین یا پوشاک ده مسکین یا آزادکردن بردهای بپردازد.(همان) البته سه روز روزه کفاره شکستن قسم برای اشخاص ناتوان از پرداخت کفارات مالی سه گانه نیز مطرح شده است.(همان)
به هر حال، از نظر قرآن، شکستن قسم عهدی موجب مواخذهالهی و عقوبت و عذاب(مائده، آیه 89) و نیز بازتابهای ناگوار دنیوی و عذاب ناگوار و بزرگ اخروی(نحل، آیه 94) است مگر آنکه عذر و بهانهای صحیح برای نقض و شکستن داشته باشد. (یوسف، آیه 66)
انسان باید بداند که وقتی سوگندی میخورد و بدان قسم وفا نمیکند در همین دنیا نیز دچار ناملایمات و ناگواریها و بدیها میشود که بازتاب و آثار شکستن قسم است.(نحل، آیه 94)
کسی که قسم را میشکند موجبات انحراف و لغزش خود و دیگران را فراهم میآورد(همان) و باید از این نظر همواره هراسان باشد که چون کافران و منافقان خود را به سوی دوزخ میکشاند؛ زیرا اصولا گرایش به شکستن قسم خصیصه بیماردلان سستایمان و منافقان است.(منافقون، آیات 2 و 3) کسی که قسم را میشکند جزو کسانی است که نمیتوان به قول و قرارش اعتماد و پس موجبات سلب اعتماد مردم نسبت به او فراهم میشود. همچنین چنین شخصی را میتوان به منزله کسی دانست که به ضمانت الهی خیانت کرده است(نحل، آیه 91)؛ زیرا شخص با قسم به خدا، خدا را کفیل و ضامن قول خویش قرار داده است و با بیتعهدی به قسم، به خدا خیانت کرده و ضمانت او را بر زمین زده است.(نحل، آیه 91)
از نظر قرآن، شکستن قسم از سوی کافران امری دور از انتظار نیست(توبه، آیات 12 و 13)؛ چنانکه از منافقان و سست ایمانها چنین امری انتظار میرود. بنابراین، خدا به مؤمنان هشدار میدهد که به این عمل، به عنوان یک گناه بزرگ نگاه کنند تا مرتکب آن نشوند و در مسیر کافران و منافقان گام بر ندارند.(آل عمران، آیه 77) کسانی به شکستن قسم میپردازند که یا ایمان به آخرت و خدا ندارند، یا سست ایمان هستند یا کسانی از مؤمنان هستند که اهداف دنیوی برای آنان از مقاصد اخروی و بهشت و رضایت الهی برتر است؛ از همین رو برای اهداف و متاع اندک دنیوی پیمانی بزرگ و عهد قسم را میشکنند و آخرت خویش را تباه میکنند.(آل عمران، آیه 77)
سوءاستفاده از سوگند
چنانکه بیان شد از نظر قرآن، سوگند خود امری مقدس است، به ویژه که سوگند به خدا بسیار با اهمیت و مقدس است و نمیتوان از آن سوءاستفاده کرد. از همین رو خدا به مؤمنان هشدار میدهد که در زندگی خویش سوگند را ابزار سوءاستفاده به ویژه در امور مالی و معاملاتی قرار ندهند(نحل، آیه 92)؛ زیرا بسیاری از مردم عادت به قسم داشته و با بیمبالاتی نسبت به این امر مهم، موجبات توهین بلکه وهن مقدسات را فراهم میآورند. از همین رو خدا از کاربرد بسیار آن نهی کرده و آن را ناپسند و ناروا میشمارد(بقره، آیه 224)؛ زیرا بر اساس برخی از احتمالات واژه «عرضه» در موردی است که یک چیزی در یک معنا زیاد به کار برده شود که مقصود همان «کثرت» در قسم است.(مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 567) از همین رو «معرض» به معنای نمایشگاهی است که همواره امری در معرض دید مردم قرار دارد؛ کسی که قسم را «عرضه» قرار میدهد یعنی از آن برای مقاصد خویش بهره میبرد که نوعی سوءاستفاده از امر مقدسی چون سوگند به ویژه به خدا است.
خدا از اینکه نامش در قسمها حتی در سوگندهای صادقانه و کارهای خیر دستاویز قرار گیرد، نهی میکند و آن را حرام میداند: وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَهًًْ لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ (بقره، آیه 224)؛ زیرا بر اساس یک معنا «تبروا» به معنای دفع نیکی کردن یا برای ترک نیکی کردن است(مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 567) و کسی که سوگند را برای کارهای خیر نیز به کار میگیرد، نباید چنین کند؛ زیرا ارزش و اهمیت این امر مقدس را تنزل میدهد و بازیچه و دستاویز مردم میشود.
ابوبصیر گوید: امام باقر(ع) فرمود: پدرم زنی داشت که از خوارج بود... یکی از غلامان آن حضرت به وی گفت: یابن رسولالله (ص)! در خانه شما زنی است که از جدت علی بن ابیطالب بیزاری میکند؟ پدرم او را طلاق داد.
او پیش امیر مدینه رفت و شکایت کرد که علی بن الحسین مهریه مرا نمیدهد، امیر مدینه به پدرم گفت: یا علی بن الحسین! یا باید سوگند بخورید که صداق او را دادهاید و یا باید مهریهاش را بدهید. امام فرمود: پسرم! برخیز و برای این زن چهار صد دینار بیاور. «فقلت له یا ابة جُعلت فداک اَلستَ مُحّقاً؟ فقال لی: بلیَ
یا بُنی ولکنّی اَجللتُ الله أن أحلف به یمین صبر»؛ گفتم: پدرجان فدایت شوم مگر شما به حق نیستید؟!! فرمود: بلی! ولی من خدا را بزرگتر از آن میدانم که برای پول به او قسم بخورم.
(فروع کافی، ج 7، ص 435، کتاب الأیمان؛ سیرالائمه، ج 3 ص 195)
کاربرد پر تکرار سوگند از سوی شخص او را از اعتبار میاندازد و مردم به او اعتماد نمیکنند؛ از همین رو خدا به پیامبر(ص) فرمان میدهد تا از این افراد پرسوگند(حلاف) پیروی نکند و به سخنانشان اعتماد ننماید.(قلم، آیه 10)
از نگاه آموزههای قرآن، سوءاستفاده از مقدسات و ارزشهای دینی از جمله قسم به خدا، باعث سست شدن عقیده و ایمان دیگران میشود: وَلَا تَتَّخِذُوا أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُوا السُّوءَ بِمَا صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۖ وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (نحل، آیه 94)؛ زیرا به قرینه «بما صددتم عن سبیل» مراد از «قدم» ایمان و عقیده مردم است که به دین گرایش یافتهاند، ولی به سبب سوءاستفاده برخی از دینداران، گامهایشان سست گردیده و از ایمان رویگردان شدهاند.
بنابراین، هر گونه سوءاستفاده از امر مقدسی چون قسم،حرام و گناه است و کسانی که برای پیشبرد مقاصد فریبکارانه خود از قسم سوءاستفاده میکنند مغضوب الهی هستند؛ چرا که بر خلاف نهی الهی عمل میکنند.(نحل، آیه 94؛ منافقون، آیات 2 و 3) البته بدتر از این افراد کسانی هستند که از قسم به منظور بازداشتن مردم از راه خدا بهره میگیرند و با قسمهای دروغین و فریبکاری موجب بیاعتمادی و بیدینی مردم نسبت به دین و دینداران میشوند.(همان) منافقان به عنوان جریان درون دینی بسیار خطرناکتر از کفار، همواره در حال فتنه انگیزی و سوءاستفاده از مقدسات اسلامی علیه دین و مؤمنان هستند. آنان با سوءاستفاده از مقدساتی چون سوگند به خدا، تلاش میکنند تا ضمن پوشاندن چهره کریه و مزورانه خود و فرار از فرایض دینی، دین را امری قبیح و زشت جلوه دهند و راه مردم را بر دین و ایمان ببندند و به سوی کفر گرایش دهند.(همان؛ نور، آیه 53)
سوءاستفاده منافقان از مقدسات دینی از جمله قسم، نشانه عدم درک و فهم و بیشعوری آنان و ناتوانی در ژرف نگری است(منافقون، آیات 2 و 3)؛ زیرا هر چند که آنان به ظاهر جانخویش را برای مدتی کوتاه حفظ میکنند(همان)، اما به عنوان مردمی مغضوب از سوی خدا برای خود رسوایی و ذلت و عذابهای اخروی را میخرند و در پستترین درکات دوزخ قرار میگیرند.(مجادله، آیات 14 و 15)