سالگرد شهادت دکتر سید حسن آیت
رازهای ترور وحشیانه آنکه اسرار هویدا میکرد
* دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
بیش از 60 گلوله به سویش شلیک کردند، صبح 14 مرداد 1360 در خیابان سی متری نارمک که اینک به اسم شهید دکتر سید حسن آیت نامگذاری شده است.
به راستی چرا از دکتر آیت چنین کینه و خشمی داشتند که با آن وضعیت تکاندهنده و با اعمال حداکثر ظرفیت نظامی موجودشان، او را به خاک و خون کشیدند؟ 3 اسلحه خودکار و 60 گلوله یعنی 3 مسلسل خشاب پر در اختیار داشتند که همه این گلولهها را به سوی شهید آیت شلیک کردند، در حالی که بنا به اظهار نظر کارشناسان، او با همان دو گلوله اول که به سینه و سرش اصابت کرد، به شهادت رسید.
این سنگینترین ترور فردی در میان مجموعه ترورهایی بود که در طی آن سالها انجام گرفت و بعد از آن، به سرقت بردن پوشه حاوی اسنادی که آن روز قرار بود شهید آیت در مجلس درباره آنها صحبت کند، در هیچ یک از عملیات تروریستی آن روزها سابقه نداشت.
اما نکته عجیبتر آنجا بود گروهکی که عملیات تروریستی دیگران را هم به نام خود سند میزد و برای ترور بقال و دستفروش و معلم و کارگر و... اعلامیههای پرطمطراق صادر میکرد، این بار هیچ اعلامیهای صادر نکرد و یا حتی جملهای در بیانیههای خود مبنی بر پذیرفتن مسئولیت ترور شهید آیت نیاورد!
ضمن اینکه سید حسن آیت در حالی به شهادت رسید که بهجز نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، هیچ سمت و مقام دیگری برعهده نداشت و از این جهت هم ترور وی در میان سایر عملیات مشابه بیسابقه بود.
منافقین: کار ما نبود!
مجاهدین خلق (منافقین) مسئولیت ترور دکتر آیت را برعهده نگرفتند، ولی با دستگیری مهران اصدقی (از فرماندهان ارشد تیمهای ویژه منافقین)، گویا به طور ضمنی (و نه قطعی و مشخص) اسامی تیم ترور شهید آیت نیز فاش شد که یکی از آنها، رضا زندی (برادر خسرو زندی از عناصر عملیات موسوم به مهندسی و شکنجه پاسداران کمیته) بود. رضا زندی بعدا دستگیر شد و به مجازات رسید.
اما خسرو زندی در آخرین اعترافات خود بعد از اعدام رضا زندی، و در حالی که خود در آستانه اعدام بود، نکته قابلتأملی را در مورد دست نداشتن برادرش در ترور شهید آیت ابراز کرد. او در آن اعترافات واپسین خود نوشت:
«... وی (رضا زندی) بعد از 30 خرداد سال 60 به همراه مهران اصدقی (بهرام) در بخش نظامی سازمان فعالیت داشت... از جمله ترورهایی که وی در آن شرکت داشته، شرکت در ترور آقای «حجتالاسلام ربانی املشی» که ناموفق بود. وی در یک خانه تیمی در خاک سفید تهرانپارس به همراه مجید مرادی در بخش نظامی دستگیر میشوند که رضا زندی بعداً اعدام میشود. چندی بعد وصیتنامهای که به در خانه ما آورده شد و عنوان میشد که از طرف رضا است، به مادرم داده شد که در آن نوشته شده بود که: من در جریان ترور آیت دست نداشتهام...» 1
آخرین اظهارات جواد خردیار، یکی از محافظین اصلی شهید آیت (که روز ترور در مرخصی بود) مؤید اعترافات خسرو زندی درباره برادرش است. خردیار در گفتوگویی با مجله شاهد یاران، اظهار داشت، در سال 1386، یکی از سازمانهای امنیتی به او اطلاع داد فردی در مرز دستگیر شده و اعتراف کرده از اعضای تیم ترور شهید آیت بوده است! 2
کینه دیرین لیبرالها و وابستهها
اما شهید دکتر سید حسن آیت در همان اوایل تاسیس حزب جمهوری اسلامی، به دبیری سیاسی این حزب برگزیده شد و این موضوع، از آغاز حساسیت برخی از اعضای این حزب مانند میرحسین موسوی را برانگیخت. چرا که آیت با معلومات و شفاف بود و بیمحابا از انقلاب و امام و اصول انقلاب و بهخصوص ولایت فقیه دفاع میکرد و علیه ملیگراها و لیبرالها موضع جدی و صریح داشت.
میر سعید نقیزاده سهی، عضو واحد دانشجویی حزب جمهوری اسلامی و قائم مقام مدیر مسئول نشریه کارگری حزب (صالحان سازنده) که از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شهید آیت ارتباط داشت، در این باره گفته است:
«شهید آیت، بارها در جلسات حزب، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد را التقاطی معرفی میکرد. ایشان، جبهه ملی، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق را حلقههای پیدرپی یک زنجیر میدانست. تشکیلاتی مثل جاما و جنبش مسلمانان مبارز را هم که حبیبالله پیمان رئیس آن بود، در چارچوب این جریان ارزیابی میکرد. میرحسین موسوی و همسرش قبل از انقلاب اسلامی، عضو جنبش مسلمانان مبارز بودند. شهید آیت این دو نفر را کماکان شیفته این جریان و سلسله میدانست... شهید آیت معتقد بود که استعمار در برابر مبارزان اصیل، مبارزان قلابی و بدلی بهوجود میآورد. ایشان صراحتا میرحسین را یک انقلابی قلابی میدانست...»3
اما دکتر آیت ابتدا در مقابل بنی صدر و جریان انحرافی او ایستاد که تا مقامات بالای نظام رسیده بود. آیت و بنیصدر در مقطعی از تحصیلات دانشگاهی، همدوره بودند و لذا شهید آیت از دیرباز، با شخصیت فکری بنیصدر آشنا بود، ولی اوج پیشبینی سیاسی او در مورد بنیصدر و گوشزد انحرافات فکری او به خرداد 1359 و افشاگری معروفی میرسد که تحت عنوان «نوار آیت» توسط منافقین و دفتر بنیصدر انتشار یافت.
آیت در شرایطی به افشای بنیصدر پرداخت و اهداف و نیات وی در ضدیت با خط امام و انقلاب را برملا ساخت که این نخستین رئیسجمهوری ایران مورد وثوق بسیاری از محافل انقلابی و خط امامی بود. از همین روی افشاگری شهید آیت نسبت به توطئههای بنی صدر، از سوی منافقین و نشریات حامی بنیصدر «کودتای آیت» لقب گرفت.
پیشبینیهایی که زود تحقق یافت
آیت در بخشی از آن افشاگریها گفته بود:
«... [بنیصدر و التقاطیون] خط امام نیستند و اینها جدا هستند و شما نمیتوانید با اینها یکسان عمل کنید....الان هم عموم مردم هنوز دقیقاً در جریان نیستند که کی به کی است. فکر میکنند بنیصدر و بهشتی همه در یک جریان هستند؛ گرچه حالا کمکم دارند میفهمند.... تبلیغ بکنید که مجاهدین و بنیصدر با هم هستند... و به مردم بگویید که اینها با هم هستند و تا حدی که میشود اعتراض مردم را [به این روابط با گروههای منحرف] برانگیزید... خط امام و خط بنیصدر دوتاست و بنیصدر نمیخواهد بگذارد که مردم بفهمند این خط دوتاست... به نحوی این باید تبلیغ بشود غیرمستقیم که تمام مردم تشخیص بدهند. تمام مردم باید بفهمند که اگر بنیصدر باشد، اصلاً این انقلاب از بین میرود.»4
طرفه آنکه حدود یک سال بعد از افشاگریهای آیت، بنیصدر در مجلس شورای اسلامی به همان اتهاماتی که شهید آیت یک سال قبل مطرح ساخته بود، کفایت سیاسیاش برای ریاست جمهوری از سوی نمایندگان مردم رد شد. آنچه آیت در خرداد 1359 گفت و افشا نمود، در اواخر همان سال وقتی بنیصدر آن روی خصمانه خود را، ابتدا علیه نیروهای شاخص خط امام و سپس اساس انقلاب نشان داد، به واقعیت پیوست و همچنانکه شهید آیت گفته بود بنیصدر در مقابله با انقلاب و نظام اسلامی همراه و همگام منافقین شد.
اما بعد از رو شدن دست بنیصدر و فرارش به همراه سر کرده منافقین، شهید آیت به مقابله با آنچه بقایای بنیصدر و لیبرالها میخواند، رفت و پیشاپیش همه با حضور میرحسین موسوی در ردههای بالای حزب و سردبیری روزنامه جمهوری اسلامی و سپس انتخاب وی برای پست وزارت امورخارجه مخالفت نمود.
در روز 7 تیرماه 1360، دو جلسه در حزب جمهوری اسلامی برقرار شد، در جلسه اول که قبل از نماز مغرب و عشا بود، شهید آیت نیز حضور داشت و به مخالفت با نامزدی میرحسین موسوی برای وزارت امور خارجه برخاست. 5 اما جلسه بعد از نماز و در شامگاه 7 تیرماه 1360 به فاجعه انفجار دفتر حزب و شهادت آیتالله بهشتی و یارانش انجامید.
روزی که ترور شد
چهل روز بعد، وقتی مجددا نامزدی میرحسین موسوی برای پست وزارت امور خارجه در دولت جدید، مطرح شد و قرار بود در مجلس، جلسه رای اعتماد به وی برگزار شود، باز هم شهید آیت میرفت تا مخالفت جدی خود را اعلام کند. این بار گویا مدارک مهمی آماده کرده بود، مدارک و اسنادی که بسیاری از پشتپردهها را برملا میساخت.
بنا به روایت همسر شهید، آیت در روزی که او ترور شد، سه روز بیماری همراه با تب را پشتسر گذاشته و هنوز بهبودی پیدا نکرده بود. اما آن روز علیرغم ضعف شدید و تداوم تب و بیماری، برخاست و همه کاغذها و اسنادش را جمعآوری کرد، لای پوشهای جای داد و گفت که باید به مجلس برود...
دکتر آیت از منزل خارج شد، سوار پیکان شخصیاش شد و هنوز ماشین را روشن نکرده بود که باران گلوله بر سر و رویش باریدن گرفت. او در خون خود غلتید و آن پوشهای هم که شامل اسناد و مدارکش بود، مفقود شد و دیگر نشانی از آن به دست نیامد. آن مدارک ناپدید شدند و کسی از اسرار آن آگاه نشد.
برخی از دوستان و همچنین یاران شهید آیت نیز این ترور را کار منافقین ندانستند، چون با سبک و سیاق ترورهای آنها نمیخواند. سید محمود کاشانی (فرزند آیتالله کاشانی و از دوستان دکتر آیت) براین باور بود که منافقین نمیخواستند آیت را ترور کنند، چون آیت خود به عنوان اپوزیسیون و مخالف برخی اعضای دولت جدید به مجلس میرفت و منافقین هم به عنوان اپوزیسیون، یک اپوزیسیون دیگر ولو با اختلاف سلیقه و باور و اعتقادات،را ترور نمیکردند.6
اما 28 سال بعد وقتی میرحسین موسوی بهعنوان یکی از سران فتنه پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 در پازل دشمنان تاریخی این ملت قرار گرفت، این گمان تقویت شد که در اسناد و مدارک مفقودشده شهید آیت اسراری درباره میرحسین موسوی نهفته بود و همین میتوانست دلیل آن خشم و ترور وحشیانه باشد.
______________________________
1- عملیات مهندسی، محمدحسن روزیطلب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، بهار 1397، ص 694. 2- شهید آیت، مجله شاهد یاران، شمارههای 76و 75، بهمن و اسفند 1390. 3- مردی که میدید، پروندهای در مورد شهید آیت، هابلیان، پایگاه خبری تحلیلی مطالعاتی تروریسم. 4- متن کامل نوار آیت.
5- فیلم مستند اسرار آیت، جواد موگویی. 6- فیلم مستند اسرار آیت.