kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۲۷۶۹
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۸
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۲۳

سرنوشـت مقـدّر

 
 
 
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
فصل دوم
چیزی به اسم بی‌گناهی وجود ندارد.
بی گناهی همراه با احساس گناه معامله خوبی برای شما خواهد بود. 
[شخصیت] مایک‌هامر، در[فیلم] بوسه مرگبار1 اثر میکی اسپیلِین2
دیدگاه آمریکایی که قبلا در دکترین ترومن و طرح مارشال بیان شده بود، اکنون با تشکیل سازمان مرکزی اطلاعات (CIA)، اولین سازمان اطلاعاتی آمریکا در زمان صلح، جنگ سرد وارد مرحله جدیدی می‌شد. این سازمان با قانون امنیت ملی3 در 26 جولای 1947، در ابتدا با هدف ایجاد هماهنگی بین اطلاعات نظامی و دیپلماتیک، تاسیس شد.
اساساً- با زبانی بسیار مبهم- اجازه می‌یافت خدمات نامشخصی در «حوزه نگرانی‌های مشترک» و «وظایف و اقداماتی از این قبیل» انجام دهد، مشابه کاری که شورای امنیت ملی (که با قانون مشابهی تاسیس شد) ممکن است انجام دهد.
یک گزارش دولتی بعدها اشاره کرد: «در هیچ جای قانون 1947 این اجازه به سازمان سیا داده نشده که به طور مخفی به جمع‌آوری اطلاعات یا دخالت در امورکشورهای دیگر بپردازد». «اما رئیس‌جمهور‌های متوالی از گزاره‌های انعطاف‌پذیر و قابل تفسیری مثل «اقداماتی از این قبل» جهت سوق دادن سازمان به سمت جاسوسی، اقدامات مخفی، عملیات شبه نظامی، جمع‌آوری اطلاعات فنی، بهره‌ها بردند».
تاسیس سیا نشانگر تغییراتی بنیادین در پارادایم‌های سنتی سیاست آمریکا بود. بندهایی که تحت آن، سازمان تاسیس شد مفاهیم «دروغ ضروری» و نیز « انکار قابل توجیه» را به عنوان راهبرد‌های مشروع زمان صلح نهادینه کرد و در دراز مدت یک لایه نامرئی از دولت را ایجاد کرد که ظرفیت سوءاستفاده از آن، در داخل و خارج، بدون هیچ‌گونه مانع و احساس مسئولیتی وجود داشت. این تجربه نفوذ بی‌حد و حصر [سیا] توسط‌هارلوت، قهرمان رمان به یاد ماندنی روح‌هارلوت4 اثر نورمن مِیلِر بیان شده است: او می‌گوید: «ما روی همه چیز دست خواهیم گذاشت». اگر محصول خوب، ابزاری برای سیاست خارجی باشد ما موظفیم که شرایط آب و هوائی سال بعد را بسنجیم. هر جا که نگاه می‌کنیم همین خواسته‌ها به سراغ ما می‌آیند: امور مالی، رسانه، روابط کاری، تولید اقتصادی، پیامدهای مربوط به موضوع [برنامه‌های] تلویزیون5.[نقطه] پایان [این خواسته‌ها] و علاقه‌مندی‌های مشروع ما کجاست؟.... هیچ کس نمی‌داند که ما چقدر خط لوله6 در مکان‌های مناسب داریم- چه تعداد از رهبران عالی رتبه پنتاگون7، کامودور‌ها8، نمایندگان کنگره، کارشناسان و اساتید در هیئت‌های اندیشه‌ورز مختلف، متخصصین فرسایش خاک، رهبران دانشجویی، دیپلمات، وکلای شرکت‌ها.... همین طور می‌توانید نام ببرید! وجود دارد. همه آن‌ها به ما کمک می‌دهند».
خطوط هوایی، ایستگاه‌های رادیو، روزنامه‌ها، شرکت‌های بیمه و املاک متعلق به سیا و نقش این سازمان در امور جهان چنان به طرز شگفت‌آوری رشد کرد که مردم گمان می‌کردند پشت هر رخدادی رد پای سیا وجود دارد. یکی از اعضای سازمان بعدها شکوِه می‌کند که «مانند دوروتی پارکر9 و چیز‌هایی که او می‌گفت، سیا به خاطر کار‌های کرده و بسیاری از کار‌های نکرده که حتی فکر انجام آن نیز به ذهنش خطور نمی‌کرد، در نظر مردم اعتبار می‌یافت و یا سرزنش می‌شد».
عملیات‌ فاجعه باری مثل خلیج خوک‌ها [هم] کمک چندانی به بهبود چهره سیا در اذهان عموم نکرد. یک کلیشه و تصور منفی از سیا به وجود آمد که این سازمان از افرادی بی‌رحم، یسوعی10 (از فرقه‌های مسیحیان صهیونیست) و آمریکایی‌های «زشت» تشکیل شده که آینه‌های وحشی نگاه آن‌ها را به جهان مخدوش کرده است.
قطعا تاریخ پیوسته این نگاه را تایید می‌کند. دکترین ترومن و قانون امنیت ملی که الهام گرفته از آن بود تجاوز و مداخله در خارج از کشور را تحریم کرد. اما حجم عصیانگری‌ها و تجاوزات امپریالیستی آن‌قدر زیاد بود که فجایع با درجه اهمیت کمتر اصلا به چشم نمی‌آمدند. در ابتدا افسران به خاطر حس ماموریت تحریک به انجام کار می‌شدند-«نجات آزادی غربی از تاریکی کمونیست»-که یکی از افسران آن را با «فضا و سیاق شوالیه‌های معبد» مقایسه کرد. 
در ابتدا [ابزار] سلطه و نفوذ غالب، حکومت اشرافیت سواحل شرقی و آیوی لیگ (مجموعه دانشگاه‌های خصوصی) بودند و همچنین: آنگلوفیل‌های11 (طرفداران انگلیس) آب دیده‌ای که تحت لوای روشنگری و اصول قید شده در اعلامیه استقلال، توجیه‌های قدرتمندی برای اقدامات خود پیدا می‌کردند.
در این مورد هم، سیا همان رویکرد سابق پیش از جنگ خود را پیش گرفت، دفتر خدمات استراتژیک12 OSS (تشکیلات اولیه سازمان سیا)‌، در سال 1941 فعالیت خود را در پی [حمله به] 
پِرل ‌هاربر13 (بندری در مجمع الجزایر ‌هاوایی) آغاز کرد، و در سال 1945 توسط رئیس‌جمهور ترومن منحل شد، شخصی در آن موقع گفت: کاری با گِشتاپو14 [(نام اختصاری نیروی پلیس مخفی آلمان در دوران حاکمیت حزب نازی)] زمان صلح ندارم. این ترس اولیه اندکی از واقعیت دفتر خدمات استراتژیک را منعکس می‌کرد، که لقب «بسیار احتماعی» را به خاطر فضای باشگاهی و دانشگاهی خود به یدک می‌کشید. درو پیِرسون15 ستون نویس (نشریه واشنگتن پست)، آن را «یکی از رؤیایی‌ترین جمع‌ها که متشکل از دیپلمات‌های علاقه‌مند و البته ناشی، بانکداران وال استریت، کارآگاهان آماتوری که تا به حال واشنگتن به خود دیده است»؛ نامید.
پانوشت:
1- Kiss Me, Deadly   2- Mickey Spillane   3- National Security Act of July 26, 1947   4- Harlot’s Ghost   5- Thematic consequences of T.V   6- کانال ارتباطی، نقطه وصل   7- Pentagon Pooh-Bahs   8- Commodores   9- Dorothy Parker   10- Jesuitical   11- Bruderbund of Anglophile   12- Office of Strategic Services (OSS)   13- Pearl Harbor   14- Gestapo   15- Drew Pearson