اینجا کسی تشنه نیست
کامران پورعباس
شیوا سلامت نویسنده کودک و نوجوان است که بیش از 20 جلد کتاب از وی توسط مؤسسه فرهنگی هنری قدرولایت منتشر شده است.
خانم سلامت متولد سال 1364 است و مدرک کارشناسی ارشد در رشته علوم قرآن و حدیث با گرایش نهجالبلاغه دارد.
از اوایل دهه هشتاد، با انتشارات قدرولایت آشنا شد و شروع به همکاری کرد که رهاورد آن چاپ دهها کتاب برای رده سنی کودک و نوجوان است.
خانم سلامت در مورد میزان اثرگذاریِ ادبیات کودک با مشخصههای ارزشمداری در فضای امروزی جامعه ما معتقد است:
«قطعاً خیلی بیشتر از ادبیات بزرگسال و حتی نوجوان، اثرگذار است و این بهدلیل شاخصههای متمایز گروه کودک نسبت سایر افراد جامعه در بحث آموزش و پرورش است.»
مفاهیم و معارفِ حوزههای اعتقادی، اخلاق اسلامی، سیرت معصومین(ع)، وقایع صدر اسلام، انقلاب اسلامی ایران، دفاع مقدس و شهدا در سطحی گسترده و به زبان بچهها در داستانهای متعددِ موجود در کتابها تبیین و تشریح گردیدهاند.
مجموعه 5 جلدی «توبگو»، نخستین کار خانم سلامت است.
درمجموعه کتابهای تو بگو، علی کوچولو در برابر کارها و راههای مختلف قرار میگیرد و سعی میکند راه درست را انتخاب کند. هروقت راه غلط را انتخاب میکند، نتیجه آن را میبیند و دوباره برمیگردد تا راه صحیح را انتخاب کند.
مجموعهای 10 جلدی «قصههای زندگی»، آثار دیگر این نویسنده هستند که مجموعاً 90 قصه از تاریخ اسلام، تاریخ انقلاب اسلامی، آداب زندگی، دفاع مقدس و شهدا برای کودکان را در بر میگیرند. هر جلد شامل 9 داستان کوتاه است.
30 محور اخلاقی- اسلامی در این 90 داستان به صورت غیرمستقیم ارائه گردیدهاند. اساس تمام داستانهای کوتاه مجموعه بر اساس واقعیت هستند اما با فضاسازی داستانی در فضای رفتاری کودکان قرار گرفتهاند. محور کتابها موضوعاتی مانند توکل، صبر، ولایتپذیری، راستگویی، دشمنشناسی، استقامت، وفای به عهد، خوشزبانی و کمک به ستمدیدگان هستند.
خانم سلامت در بیش از 100 کتاب و وبسایت درباره موضوعات این کتابها جستوجو کرده و ایده گرفته است. منابعی که از آنها برای داستانهای کوتاه دفاع مقدس الهام گرفته شده است، عبارتند از: کتاب «معلم فراری» درباره زندگی شهید همت، آثاری از مجموعه «نیمه پنهان ماه» درباره شهیدان چمران و همت، کتابهای خاطرات شهیدان، مطالب نشریات کولهپشتی، خیمه، امتداد و وبسایتهای آنها و سایت بنیاد شهید.
به عنوان نمونه کتابی با عنوان «همیشه لبخند میزد» درباره شهیدی بود که با همرزمانش در کانالی در محاصره دشمن گیرافتاده بودند اما او با خوشخلقی و خوشزبانی توانست با حفظ روحیه رزمندگان علاوهبر جلوگیری از شکست، جمع را از مخمصه نجات دهد. خانم سلامت در یکی از داستانهای مجموعه قصههای زندگی، با فضاسازی برای همین خاطره، به کودکان نشان داده است که چگونه با خوشخلقی و خوشزبانی میتوانند در شرایط سخت به اطرافیانشان روحیه بدهند و بحران را مدیریت کنند.
اثر دیگر خانم سلامت، مجموعه دو جلدی «نویسنده کوچولو» است که یک جلد آن خاص دختران و یک جلد هم خاص پسران است. در این کتابها سبک زندگی، طراحی و نقاشی، قصهنویسی به صورت کارگاهی و آموزشی ارائه شده است.
جدیدترین آثار خانم سلامت مجموعه «آیتشناسی» است که تاکنون پنج جلد از آن منتشر شده و هر جلد آن تک داستانی برای کودکان است. در جلد اول با عنوان «كرم كوچولو»، ارائه موضوع معادشناسي در تمثيلي زيبا و قابل درك در داستان پروانه شدنِ یک کرم ابریشم است. در جلد دوم که «بالای بالای بالا» نام دارد، تلاش برای پیشرفت و کمال و شجاعت در این مسیر و زیبایی آخرت در برابر دنیای مادی، به صورت زیبا و رسایی در قالب داستان یک سنگریزه در کف دریا بیان شده است که تصمیم میگیرد به درون صدف برود و بهصورت یک مروارید گرانبها درآید. در قصۀ «ردّ پا»
که جلد 3 آیتشناسی است، کودکان با یک استدلال فلسفی در زمینه خداشناسی یعنی پی بردن از معلول به علت به زبان بسیار ساده آشنا میشوند و میفهمند که خدا را از روی آثار و مخلوقاتش باید شناخت و با او ارتباط برقرار کرد. در جلد چهارم با عنوان «وای چه سر و صدایی»، در قالب داستان یک دارکوب و خرگوش به صورت ابتکاری و جذّاب، این مقولهها ارائه گردیده است: توجه به پدیدهها و آیات الهی و تفکر در آنها، پی بردن به خالق هستی و هدفمند بودن آفرینش، فلسفة کنار هم بودن انسانها در خانواده و اجتماع و چون اعضای یک پیکر بودن. جلد پنجم، «لاکی کوچولو» نام دارد. این داستان در قالب حرکت بچه لاکپشتها به سوی دریا با استفاده از نور در پی آن است که نشان دهد همه پدیدهها، نشانههای خداوند هستند و هیچ چیزی در عالم بیهوده آفریده نشده بلکه غایت و هدفی در خلقت آنها بوده است. شناخت این هدف و معرفی معنادار بودن آنچه در طبیعت و خلقت خداوند میگذرد، زندگی را با معنا و دارای رنگ خدایی میکند.
اما آخرین اثری که از خانم شیوا سلامت تاکنون منتشر گردیده است، کتاب «اینجا کسی تشنه نیست» مشتمل بر 28 قصه از دفاع مقدس و سیره شهدا است که در سال 1402 از جانب انتشارات قدرولایت چاپ شده است. داستانهای این کتاب گلچینی از داستانهای حوزه شهدا و دفاع مقدس هستند که قبلاً به صورت پراکنده در آثار و کتابهای خانم سلامت و در میان سایر موضوعات آمده بودند، اما حالا در کتاب«اینجا کسی تشنه نیست»، تجمیع شدهاند و یک کتاب موضوعیِ صرفاً شهدایی و دفاع مقدسی را پدید آوردهاند.
آنچه تا اینجای گزارش ذکر شد، مطالبی است که از فضای مجازی و سایتهای معتبر و به ویژه از سایت قدر ولایت رصد و گردآوری و تدوین گردیده است.
ما به مناسبت انتشار جدیدترین کتاب خانم شیوا سلامت که اثری شهدایی و دفاع مقدسی با عنوان «اینجا کسی تشنه نیست» مصاحبهای با این نویسنده انجام دادهایم:
- در ابتدا خودتان را معرفی کرده و از کارنامه و عملکردتان در عرصه نویسندگی کودک و نوجوان و جدیدترین آثارتان بگویید.
بنده شیوا سلامت هستم. از سال 82، 83 با مجموعه «تو بگو» که مجموعه قصههای تعاملی بود با مخاطب کودک، وارد عرصه نویسندگی شدم. مجموعه قصههای زندگی که یک مجموعه نود قصهای هست برای نود شب تابستان بچهها در ده جلد نه قصهای تقسیمبندی شده. یک سری تک داستانهائی هم دارم با موضوعات مختلف با رویکرد مفاهیم اخلاق اسلامی. «نویسنده کوچولو» که موضوعات حیا و پوشش را در خودش دارد.جدیدترین آثارم مجموعه آیتشناسی هست. تکداستانهائی هست که هر کدام یکی از مخلوقات را به عنوان یک آیت و نشانه برای شناخت یک رفتار درست، موضوع قصه قرار گرفته است و در واقع یک نشانه از وجود خدا را برای بچهها معرفی میکند که جلدهای مختلفی دارد و همچنان در حال تألیف است.
چه معارف و مفاهیمی در داستانهایتان به کودکان و نوجوانان ارائه کردهاید و با چه سبکی این کار را انجام دادهاید و چگونه این معارف و مفاهیم را به شکلی متناسب سن بچهها درآورده اید؟
هر آنچه که از اخلاق اسلامی و سیره معصومین(ع) و معارف اسلامی و انقلابی و دفاع مقدسی و شهدایی وجود دارد، به نوعی برای کودکان هم قابل عرضه هست اما باید سادهسازی بشود و با عبارات سادهتری گفته بشود تا برای کودکان قابل فهم و درک بشود.
سعی شده در داستانها از این مفاهیم استفاده بشود البته به صورت غیرمستقیم و بدون گفتنِ اینکه چه شخصیتی گفته و کجا گفته، اما تلاش شده تا آن بار معنوی در قصهها برای بچهها انتقال داده بشود تا بعدها که عمیقتر با مفاهیم اسلامی آشنا شدند، بفهمند که آن نکتهای که در داستانها خوانده بودند، در کدام روایتها آمده است.
فضاسازی و حال و هوای داستانها به این صورت است که در زمان حال و در فضاهایی مثل یک خانواده یا یک کلاس یا یک گروه دوستان است که بچهها همه با آنها سر و کار دارند و واژهها و عبارات انتخاب شده، خیلی ملموس و امروزی است.
برخی انتشاراتها هیچگاه به سمت و سوی ارائه این معارف برای بچهها نمیروند، با دستاویزهایی همچون سنگین بودن برای بچهها و سیاسی نبودنِ بچهها و...
به نظر شما این مقولهها برای بچهها قابل فهم و درک هستند؟ تا به حال بازخوردهایی در این زمینه از بچهها گرفتهاید و مصادیقی میتوانید ذکر کنید؟
بازخوردهایی که بخواهم در این زمینه بگویم: چون من خودم حوزه کارم غیر از بحث نویسندگیام با کودک هست و در مدرسه کار میکنم و گروه مخاطبم در همین بازه سنی هستند که کتاب برایشان مینویسم؛ گاهی کتابهای خودم را هم برایشان میخوانم و ازآنها بازخوردهایی میگیرم و میبینم که موضوع هم خوب درک شده و هم خیلی برایشان جذاب بوده و هم انگار یک گرههای فلسفی خیلی بزرگی با همین قصه ساده برایشان باز شده و میبینم که اگر ما بلد باشیم چطور درست روایت کنیم، اتفاقاً خیلی بچهها بهتر از شاید آن کتابهای سنگین آکادمیک و آن کتابهای سیاسی با مخاطب خیلی خاص میتوانند مفاهیم را درک کنند. جالب است که بدانید حتی گاهی بچهها یک کدهایی را که حتی شاید نویسنده هدفش هم آن نبوده، از قصهای میگیرند و نکتههایی را بازگو میکنند که آدم تازه میفهمد که اتفاقاً چقدر ریشهای یک سری چیزها را درک میکنند و بازخوردهای خوبی میدهند. ولی خوب خیلی مهم است که چطوری روایت بشود. نوع روایت باید خیلی هنرمندانه باشد.
بازخوردهایی که میبینم، نشاندهنده این است که هر جا ما توانستیم خیلی هنرمندانه نکته را بگوییم، خیلی هم عمیق به جان بچهها نشسته، هر جا خیلی سرسری و از سر رفع تکلیف پیش رفتیم، جاذبهای هم نداشته.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی در یک فروردین 1397 فرمودند:
«دشمن امیدوار بود - این نکته مهم است- که نسل سوّم و چهارم انقلاب از انقلاب روگردان بشوند، [ولی] امروز گرایش و پایبندی نسل سوّم و چهارم انقلاب به انقلاب و علاقهمندی عمیق و پختۀ آنها به انقلاب، از نسل اوّل، اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.»
رهبر انقلاب در موقعیتهای دیگر نیز بارها بر این حقیقت تأکید کردهاند.
شما تا چه حد مصداق این تأکیدات رهبری را در بازخورد آثارتان ملاحظه کردهاید؟
در زمان برگزاری نمایشگاههای کتاب تهران، وقتی آدم میبیند با وجود تهاجم شدید فرهنگی، بچهای سمت این مدل کتابها میآید، وقتی میبینی بچهای به سمت این موضوعات میآید و عکس شهید را نشان میدهد و میگوید من این را میشناسم، این کتاب را میخواهم یا خیلی ابراز تمایل میکند نسبت به عناوینی که رنگ و بوی مذهبی دارد، آدم احساس میکند این خود واقعیاش است و یک عمقی دارد و یک انتخابگری و خیرگزینیای در این بچه اتفاق افتاده و این خیلی با ارزش است.
بچههای دارای عمق فکریِ بالاتر سمت این موضوعات میآیند. بچههایی که اهل مطالعهاند یعنی واقعاً کتاب را «بما هو کتاب» میخواهند بخوانند، نه اینکه این چون شبیه فلان انیمیشنه، چون فلان عنوان بازی و گیم و ماجرا را دارد، سمتش بیایند؛ خوب این خیلی باارزشتر است و آدم احساس میکند مخاطب پایکارتری دارد که تفکرش خیلی ریشهایتر دارد شکل میگیرد.
کودکان و نوجوانان چگونه میتوانند در مسیر افزایش بصیرت نسبت به شاخصها و آرمانهای شهدا گام بردارند و ادامه دهندۀ راه شهدا باشند؟
یک بخشاش ارتباط برقرار کردن با شهدا و نزدیک کردن زاویه نگاه و جهانبینی و ایدئولوژیهایشان با شهدا هست. یعنی اینطور نباشد که آنها را آدمهای نسل دیگری ببینند و دغدغههای شهدا را دغدغههای دور از زندگی امروزی بپندارند تا بتوانند سریع مصداقیابی کنند که مثلاً اینجا این آدم، این کار را کرد، این همین مشکلِ من است که مثلاً در مدرسه دارم، پس من هم میتوانم این کار را بکنم. خیلی این مصداقیابی مهم است. یعنی سریع برای بچه تمثیل بیاوری، بگویی ببین الان در اینجا این شهید این انتخاب را داشت، من این را میتوانم حتی در موردِ دادنِ مدادتراشم به دوستم همین انتخاب را داشته باشم، این در آن حد
در این لحظه میتواند مهم باشد. باید اینها را از درون زندگینامهها این کدها را بیرون بیاوریم و بگوییم این ازجانگذشتگی، از مال گذشتگی شهدایی و... به این نیست که تو هم الان نیاز باشد مثل آنها جانت را بدهی؛ تو الان شاید تمام مال و منال و دنیایت، این مدادتراش خیلی نو و خوبی باشه که تازه برایت خریدهاند و تو میتوانی دقیقاً همین را در آن لحظهای که دوست همکلاسی ات به یک مدادتراش نیاز دارد به کمک او بروی و این میشود نمونهای از زندگی انسانهای بزرگ و ارزشمند.
این تمثیلها در قصه وقتی بیاید، بچه سریع احساس میکند که من هم در آن زمانم، آن هم در زمان من است، پس من هم همان تصمیم را میتوانم بگیرم. به خاطر همین ما خیلی در این مجموعه قصهها سعی کردیم که از حال شروع کنیم. یعنی بچه یک چالش خیلی کوچک و دم دستی در مورد اینکه مداد رنگی نو بخرد یا مداد رنگیای که از پارسال دارد را استفاده بکند، یک دفعه میرود به یک فضائی که انتهایش یک فضای عرفانی است یا یک آیهای که مصداق کسانی است که مالشان را انفاق میکنند یا از کدام مالشان انفاق میکنند و یک بحثهای این طوری در باطن داستانها گنجانده شده است. اما اصلاً آیه هم نمیآید و فقط این فضای فکری بچه یک ذره منبسط میشود که تو میتوانی در یک بستری که الان دم دستت است، همان تصمیمی را بگیری که آن آدم در آن زمان وسط میدان جنگ و وسط میدان مین گرفت. اینها خیلی به بچهها کمک میکند. این تطبیق را ما باید در قصه برایشان انجام بدهیم. این هنری است که باید کسی که مخاطبش کودک است، داشته باشد تا بتواند یک سادهسازی بکند تا بچه موفق شود پیدا کند که این کلید کجایِ زندگیاش را باز میکند و بتواند آن کلیدهای طلایی که آنجا یاد گرفته است را در زمان حال و زندگیاش استفاده کند.
بچهها این جوری میتوانند ادامهدهندۀ راه شهدا باشند، قطعاً.