kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۲۱۷۰
تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۵۳
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف 2 - بخش پنجاه و شش

جهش سینمای مستند از سال 1388

 
 
 
سعید مستغاثی
سال 1388 را می‌توان نقطه عطفی برای سینمای مستند ایران به شمار آورد. تا این سال فیلم‌های مستند بسیاری در ایران ساخته شده بود که ریشه‌های شکل گیری و سپس تکامل و گسترش آن را در جلد نخست از این دفتر به تفصیل و با ارائه اسناد و مدارک و شواهد معتبر و مستند آوردم. 
اما در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، مستند سازی همچون سال‌های قبل از آن و به همان روال ادامه داشت. فیلم‌هایی که این بار به جای تعریف وتمجید ازنظام شاهنشاهی و لوله کشی‌های نفت و «جواهرات سلطنتی»و«تپه‌های سیلک» و«جام حسنلو»، به انقلاب و دستاوردهای نهضت مردم و پس از آن جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس می‌پرداخت. فیلم‌هایی همچون «برای آزادی» ساخته حسین ترابی یا «17 شهریور» و یا مستندهای شهید سید مرتضی آوینی از مناطق محروم ایران مانند «خان گزیده‌ها» یا «هفت قصه از بلوچستان» درباره بشاگرد و به خصوص مجموعه به یاد ماندنی «روایت فتح» که در چند فصل ساخته شد، از آن جمله هستند.
اما از سال 1388، تحول مهمی در مستندسازی ایران صورت پذیرفت و تعدادی از مستندسازان جوان که در جریان وقایع بعد از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با طرح و توطئه‌های بی‌پرده و فتنه‌های هدایت شده از خارج کشور مواجه شده بودند، روی به مستندسازی آوردند. جوانانی که اغلب در جریان فعالیت‌های هنری و سینمایی نبودند و اکثرا از رشته‌های فنی به میدان آمده، احساس تکلیف کردند و به ساختن آثار مستند روی آوردند. 
اولین گروه از این مستندسازان، تعدادی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بودند که با فیلم‌هایی مانند «یزدان تفنگ ندارد» (حسین شمقدری) درباره فتنه 88 وارد صحنه شدند. فیلم‌های مستندی که اساسا با آثار ساخته شده به لحاظ محتوایی و ساختاری متفاوت بود و سعی داشت با ارائه مستندات و ورود از زاویه‌ای بیطرف به ماجرا و قرار دادن قطعات واقعیت مانند تکمیل یک پازل در کنار هم، اقناع مخاطب به گونه‌ای نرم و بطئی صورت گیرد. 
فتنه 88 به یاری سینمای مستند آمد!
نخستین فیلم‌های این گروه درباره ابعاد مختلف فتنه سال 1388 و حوادث پس از انتخابات آن سال بود، مانند «روزهای خرداد» ساخته جواد موگویی یا حماسه نهم دی. گروه یاد شده با تولیدات بیشتر به تدریج سر و شکل و سازمان یافت تا اینکه به مؤسسه‌ای تحت عنوان «سفیر فیلم» بدل شد. 
موسسه«سفیر فیلم»، سعی کرد ضمن بهره‌گیری از استعدادهای جوان و تازه نفس در عرصه مستندسازی، از تجربیات قدیمی‌های این عرصه نیز بهره مند شود. نگارنده هم در 30 اردیبهشت 1393 به دعوت مدیران این مؤسسه در محل آن حضور پیدا کرده و ضمن دیدار با مستندسازان جوان آن، با آنها به گفت‌و‌گو و تبادل تجارب نشستم.
سه گانه «میراث آلبرتا» درباره مهاجرت برخی جوانان و نخبگان به دانشگاه‌های خارج کشور، «مهار نشده»درباره لزوم انرژی هسته‌ای،«دوپینگی‌ها»درباره هواداران دربی‌های پایتخت، «انقلاب در روزولت»درباره لانه جاسوسی و تبعات تسخیر آن، «شکار طبس» درباره تجاوز آمریکا به طبس، «مصاف»، «کدام انحراف»، «نبرد خاموش»، «فاکتور صوری»، «یزدان‌پرست» و... از جمله آثار بعدی این گروه بودند. 
هر یک از این فیلم‌های مستند به چالشی از مشکلات و معضلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی این کشور می‌پرداخت و سعی در طرح سؤال و ابهاماتی داشت که به حل و رفع آن چالش و مشکلات کمک نموده و دانشگاه‌ها و دانشجویان را در مسیر حل و رفع آنها قرار دهد.
از همین روی فیلم‌های تولیدی به طور عمده در دانشگاه‌ها و مراکز آکادمیک با حضور دانشجویان و اساتید و کارشناسان به نمایش درآمد و بحث و چالش‌های بسیاری را ایجاد کردند. 
تبارشناسی تاریخی معضلات اجتماعی و سیاسی
آنچه در این فیلم‌های مستند بارز بود و نسبت به اغلب مستندهای قبلی متفاوت به نظر می‌رسید، پرداختن به پشت صحنه و عوامل پنهان اتفاقات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و همچنین نقب زدن به ریشه‌های تاریخی و فرهنگی و ارتباط با طرح‌های امروزین کانون‌های سلطه‌گر بین‌المللی بود. اغلب فیلم‌های یاد شده به پیوند معضلات و مشکلات یاد شده با تاریخ دو سده تهاجم فرهنگی غرب، یا به برنامه‌های مراکز بین‌المللی و یا جست‌وجوی ریشه‌های چالش‌های امروز در ماهیت و تضاد ماهوی با کانون‌های استعماری می‌پرداختند. 
از همین روی چندان به مذاق جریانات شبه روشنفکری و مدعیان اصلاح‌طلبی و یا مدافعان رابطه حقیرانه با غرب و طرفداران فرهنگ غربی، خوش نیامده خصوصا که برخی فیلم‌های یاد شده در مسیر ریشه‌یابی مسائل فوق، به همین اقشار و عملکرد و مواضع خودآگاه یا ناخودآگاه شبه روشنفکری یا مدعی اصلاح‌طلبی برخورد کرده و ناگزیر آن عملکرد و مواضع را در این مسیر کالبد شکافی می‌کردند.
از جمله این فیلم‌های مستند می‌توان به «شب نامه» ساخته سید مهدی کرباسی اشاره کرد درباره استارت آپ‌ها و ارتباط آنها با مراکز استعماری و ماجرای نمازی‌ها، همچنین فیلم مستند «پرزیدنت آکتور سینما» از محمد باقر بورونی درباره شباهت‌های برخورد غرب و آمریکا با شوروی سابق و ایران امروز، «هاشمی زنده است» به کارگردانی علی طادی نگاهی انتقادی به دوران‌هاشمی رفسنجانی، «قائم‌مقام» ساخته سیدعلی صدری نیا درباره دوران قائم‌مقامی آیت‌الله منتظری، «زخم تازه» از سید علی صدری نیا درباره فتنه 88، «خوره» از محمدرضا امامقلی درباره اغتشاشات دی ماه 96، «راه طی شده» ساخته علی ملاقلی پور درباره مهندس بازرگان و نهضت آزادی، «شاپور بختیار» ساخته حسن یوسفی درباره ناگفته‌های نقشه‌ها و توطئه‌های بختیار علیه انقلاب و مردم ایران و مستند «من روحانی هستم» تولید گروه تازه نفسی از 
مستند سازان جوان به نام «شفق» اشاره کرد که توسط مؤسسه سفیر فیلم توزیع شد و گذری انتقادی و افشاگرانه به زندگی حسن روحانی داشت.
بعدا و در سال 1394 این گروه با نگارنده تماس گرفت و در همان سال و همچنین 1395 در دفترشان جلساتی داشتیم در مورد مستندسازی که به مشورت برای مستند جدیدشان هم انجامید. فیلم مستندی که می‌خواستند درباره مسائل اقتصادی تولید کنند. قرار شد با مرحوم حسن شایانفر (مدیر سابق دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان) هم دیداری داشته باشند که با فوت آن مرحوم به جایی نرسید و ارتباطمان هم قطع شد.
متاسفانه در سال‌های بعد‌، برخی از این مستندسازان جوان به دلائل پرداختن به مسائل تاریخی و اجتماعی و ساخت فیلم‌هایی مستند که غالبا از پژوهش‌های دقیق و عمیق بی‌بهره بود و همچنین گرفتاری در یک بحران فکری به نام «سندرم جذب» که‌ گریبان بخشی از نیروهای جبهه فرهنگی انقلاب را گرفت، به بیراهه گرایش پیدا کرده و آثاری ساختند که در واقع نقض غرض خود بود و به ضد خویش بدل شدند. 
برخی از اعضای جوان جبهه فرهنگی انقلاب در تقابل با آنچه از نظر آنها تندروی در برخورد با نیروها و اندیشه‌های غیر انقلابی/اسلامی و یا تفکرات ضد ارزش‌های جامعه تلقی می‌شد و براساس آنچه از بخشی ازفرمایشات مقام معظم رهبری، «جذب حداکثری» نقل می‌کردند، نه تنها ساختار روایات خود به خصوص از روایات تاریخی را به گونه‌ای طراحی کردند که نیروهای یاد شده را جذب کنند بلکه حتی در این مسیر تا آنجا به افراط کشیده شدند که بر خلاف فرمایشات رهبر معظم انقلاب، اصول خود را نادیده گرفته و حتی به تحریف تاریخ دست زدند. 
تا آنجا در مسیر افراط پیش رفتند که برخلاف فرمایشات حضرت آقا، از همان وسایل و ابزاری بهره جستند که جبهه مقابل استفاده می‌کرد؛ به تایید اصول آنها پرداخته و افکار و اندیشه‌های آنها را نشر دادند، کتاب‌هایشان را تبلیغ کردند، فرش قرمز برایشان پهن کردند و به گونه‌ای عمل کردند که در واقع ظن وادادگی و پشیمان شدن از مواضع انقلاب و بریدن از اصول خود و بالاخره جذب برعکس را تشدید می‌کرد. یعنی اینها می‌خواستند آنها را جذب خود کنند ولی به دلیل کم ظرفیتی و معلومات و سواد محدود و 
زرق و برق‌های طرف مقابل و شاید خستگی و بریدگی، خود جذب شدند!