kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۱۹۳۲
تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۳

احسـان به خـلق در سیره و کلام امام حسین(ع)

 
 
مهدی غفاری
یکی از شروط مسلمانی در بیان قرآن کریم، مسئله احسان و کمک به دیگری و دستگیری از نیازمندان و محرومان جامعه است. خداوند رحمان در سوره مبارکه ماعون برای طرح این مسئله مخاطب را با سؤالی بسیار جدی مواجه می‌کند:« آیا کسی را که دین را تکذیب می‌کند دیدی؟ »(1) آنگاه در توضیح مطلب می‌فرماید: «او کسی است که یتیم را با اهانت و تحقیر از خود دور می‌کند و دیگران را بر غذای یتیمان تحریک نمی‌کند.»(2) توجه به نیازهای روحی و مادی افراد جامعه در جایگاهی قرار گرفته که توجه یا عدم توجه به آنها فرد را در صف تصدیق یا تکذیب دین جابه‌جا می‌کند. 
در سوره معارج خداوند متعال، آنجا که در مقام توصیف نمازگزاران بر می‌آید به این نکته اشاره می‌کند که:« آنها در اموال خود، حقی برای نیازمندان و محرومان قائل هستند.»(3) و به این وسیله دیدگاه نمازگزاران واقعی را به تصویر می‌کشد که نه تنها به مسئله احسان توجه جدی دارند، بلکه در اموال خود، حق محرومان جامعه را لحاظ می‌کنند، بدون اینکه فکر کنند بر آنها متنی دارند. می‌کوشند تا حق آنها را به ایشان بازگردانند.
 اگر دوباره به سوره ماعون بازگردیم در ادامه آیات فوق می‌خوانیم: « پس وای بر نمازگزاران، آنها که در نماز خود سهل‌انگاری می‌کنند، همان کسانی که ریا می‌کنند و دیگران را از وسایل ضروری زندگی منع می‌نمایند!»(4) با استفاده از همین آیات سوره معارج در می‌یابیم که مراد از نمازگزارانی که مورد نظر در سوره ماعون است نمازگزارانی است که دین را در نماز خلاصه کرده و نسبت به وظایفی که نماز بر عهده انسان می‌گذارد بی‌توجه و غافلند و ماهیت نماز خود را از یاد می‌برند.
در این سطور می‌کوشیم تا دیدگاه سیدالشهدا(ع) را درباره احسان و فرهنگ آن دریاییم و اهمیت و چگونگی آن را در بیان أن حضرت مشاهده کنیم.
تعریف احسان
در جهان علی و معلولی و نظام آثار اعمال، هر عملی بازتابی دقیق و مشخص دارد که از آن تخطی نمی‌کند، جز اینکه عملی دیگر اثر آن را خنثی کرده با تغییر دهد. این فرآیند چنان دقیق و قطعی است که هر کاری را می‌توان با نتیجه خود تعریف کرد. در نظام آثار اعمال، احسان، خصوصاً دستگیری‌ها و کمک‌های مالی نه تنها موجب از میان رفتن و از دست دادن اموال نمی‌شود بلکه خداوند متعال در این کار نظامی را طراحی کرده و اسباب و علل را به گونه‌ای چیده است که به محض اینکه کسی دست به احسان و انفاق بزند مشیت خداوندی بر این تعلق می‌گیرد که کمک او چندین برابر شود و به او برگردد. در آیه ۲۶۱ سوره بقره می‌فرماید: «مثال کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند مثال دانه‌ای است که هفت خوشه رویانده و در هر خوشه‌ای صد دانه است و خداوند برای هر که بخواهد چند برابر می‌کند و خداوند و سعت دهنده و داناست.»
این دیدگاه در کلام امام حسین(ع) تجلی یافته است. ایشان در یک عبارت کوتاه، گشاده دستی و بخشندگی را به ثروت و دارایی تعریف می‌کنند و می‌فرمایند:« السخاء غنی»،(5) و بدین وسیله یکی از نظام‌ها و سنت‌های الهی را تشریح می‌نمایند که گشاده دستی نه تنها باعث فنای اموال نمی‌شود‌، بلکه باعث جلب ثروت و دارایی و نهایتاً بی‌نیازی می‌شود.
در بیانی دیگر حضرت کمک به دیگران و دستگیری از نیازمندان را به میدان جنگ تشبیه می‌کنند که هر کس بیشتر در این صحنه بکوشد‌، به غنائم بیشتری دست می‌یابد و بهره‌ها و استفاده‌های او بیشتر می‌شود.(6) اینجاست که حضرت با آشنایی از ماهیت احسان آن را به غنیمت تعریف کرده و می‌فرماید: «وسارعوا في الغنائم»، (7) یعنی در رسیدن به غنیمت‌ها شتاب کنید. از سوی دیگر اگرچه گشاده دستی و کمک به دیگران باعث ازدیاد ثروت و دارایی فرد می‌شود ولی از منظری بالاتر باعث می‌گردد که سنخیت فرد با عالم بالا بیشتر شود. 
باید بدانیم که ارزش‌های والای اخلاقی و اعمال بزرگ منشانه و بزرگوارانه‌،هر یک تجلی یکی از اسماء و صفات الهی است. بخشندگی، عفو و بخشش، قضای حوائج و.... هر یک وصفی از اوصاف باری تعالی است و همین که کسی در صدد رفع نیاز دیگری یا عفو و بخشش او بر می‌آید یا گرهی از کار دیگری می‌گشاید و یا گشاده دستی کرده و درخواست او را اجابت می‌کند در مسیر تخلق به اخلاق الهی گام برداشته و رنگ و بوی عالم بالا در روح و روان و جسم و جان او منتشر می‌شود.
به همین مناسبت حضرت امام حسین(ع) کمک به دیگران را رفتاری بزرگوارانه معرفی می‌کند و همگان را تشویق می‌کند که در این باره بر یکدیگرسبقت بگیرند.(8)
آثار احسان
چنان‌که گذشت یکی از آثار احسان ازدیاد مال و دارایی فرد است، ولی آثار احسان به همین جا پایان نمی‌پذیرد، بلکه این نکته تنها جبران مال و دارایی فرد است که به دیگری بخشیده است و خداوند متعال بوسیله مشیت خود، جریانی را درنظام علی و معلولی جهان ایجاد کرده است که دارایی مصرف شده چندین برابر افزایش یافته و به صاحبش بازگردد. ولی آن روحیه و انگیزه‌ای که در ورای این کار وجود دارد نیز در نظام الهی قابل تقدیر است و باعث می‌شود که روح و روان فرد الهی شده و تخلق به اخلاق خدایی را به دنبال داشته باشد. 
کوشش در جهت رفع مشکلات دیگران و کمک به مردم‌، عبودیت فرد را نیز تقویت می‌کند و روح بندگی و عبادت را در وجود او ارتقا می‌دهد و آثاری بر روح فرد می‌گذارد که او را به آنچه از نماز و روزه حاصل می‌شود نیز می‌رساند. امام حسین(ع) از پدر خود نقل می‌کند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:« کسی که برای بر طرف کردن نیاز برادر مسلمان خود بکوشد، گویی خداوند را نه هزار سال عبادت کرده در حالی که روزها را روزه بوده و شبها را به شب زنده داری گذرانده باشد.»(9)
گذشته از آثار مادی و معنوی احسان‌،آثار اجتماعی قابل توجهی نیز در دل احسان نهفته است که یکی از آنها خوشنامی است. کسی که در راستای کمک به دیگران حرکت می‌کند خداوند اسباب و علل را به گونه‌ای سامان می‌دهد که نام نیک او بر سر زبانها بیفتد و زبان مردم به ستایش او باز شود.امام حسین‌(ع) در این باره می‌فرماید:« اكسبوا الحمد بالنجح »(10)؛ به ‌وسیله کمک به دیگران ستایش مردم را به دست‌آورید. ایشان در جای دیگری نیکی‌ها را عاملی برای تمجید مردم از شخص معرفی می‌کند(11) که خود باعث سروری و سیادت او خواهد شد.(12)
همه آنچه گذشت آثاری است که خداوند متعال توسط بندگان خود به نیکوکاران عنایت می‌کند. ولی آثار احسان به بازتابهای آن در میان بندگان خدا و رسیدن فواید آن به نیکوکاران محدود نمی‌شود بلکه خداوند خود نیز در ورای همه این اسباب و علل، باعث انعكاس اثر احسان به گونه‌ای خاص می‌شود. در این باره امام حسین‌(ع) احسان را علاوه ‌بر بهره‌مندی از اجر الهی دارای آثار ویژه‌ای برشمرده و می‌فرماید: «کسی که برای خدا به برادر خود کمک کند خداوند در وقت نیازمندی او، آن را جبران می‌کند و بیش از آن مقداری که او از برادر خود مشکلی را حل کرده خداوند مشکلات او را در دنیا حل می‌کند و کسی که باری از دوش مؤمنی بردارد و نگرانی او را بر طرف کند خداوند نگرانی‌های دنیا و آخرت او را بر طرف می‌کند و هر که احسان کند خدا به او احسان می‌کند‌، خداوند اهل احسان را دوست دارد.»(13) بنابراین، از نظر امام حسین‌(ع) رفع اندوه و حل مشکلات و نگرانی‌های انسان گشاده دست و نیکوکار توسط خداوند متعال،از آثار مترتب بر احسان است.
 در این‌جا به داستانی از زندگانی امام حسین اشاره می‌کنیم تا دریابیم که ایشان در مقام تخلق به اخلاق الهی، احسان افراد را چگونه پاسخ می‌دادند تا بدین‌وسیله تصویری از آثار نیکوکاری و کمک به دیگران از یک‌سو و پاداش و جزای الهی ازسوی دیگر در ذهن ما متجلی شود. نقل است که روزی امام حسین(ع)‌، با جمعی از دوستان‌، وارد باغ خود شد. 
ورود امام به درون باغ به گونه‌ای بود که غلام آن حضرت که نگهبان باغ بود، متوجه نشد. غذا خوردن او به گونه‌ای بود که توجه امام را سخت به خود مشغول کرد. زیرا هر قرص نانی که بر می‌داشت، نصف آن را به سوی سگی که در پیش روی او بود می‌انداخت. وقتی از غذا خوردن فارغ شد امام را دید و با خوشحالی فراوان سلام کرد و پوزش طلبید. امام حسین پرسید: «چرا در غذا خوردن هر قرص نانی که بر می‌داشتی نصف آن را به سوی سگ باغ می‌انداختی؟» وی پاسخ داد: «من غلام شما و نگهبان این باغم، این سگ نیز نگهبان باغ است.وقتی سفره انداختم در مقابل من نشست و به من نگاه کرد، من حیا کردم که او گرسنه باشد و من غذا بخورم، از این رو هر قرص نان را مساوی تقسیم کرده نیمی را خود و نیمی را به سگ دادم.»
وقتی امام حسین(ع) پاسخ غلام خود را شنید‌گریه کرد و فرمود: «اگر چنین است تو را در راه خدا آزاد کردم و دو هزار دینار نیز به تو بخشیدم.»غلام گفت: «اگر مرا آزاد کنی من دست از شما برنمی دارم و باغبان شما در این باغ باقی خواهم ماند. » وقتی امام وفاداری او را دید همه باغ را به او بخشید.»(14) 
مصاديق احسان
بسیاری گمان می‌کنند که احسان تنها به کمک مالی به دیگران اطلاق می‌شود، اما در مکتب 
سيدالشهدا احسان مصادیق بسیاری دارد که کمک مالی یکی از آنهاست. از جمله مصادیق عمومی احسان، رفع حوائج مردم است. حوائج و نیازها، انواع بسیار متنوع و گوناگونی دارد: بیماری که بر روی تخت جراحی نیازمند خون شماست‌، پیرمرد یا پیرزنی تنها که در گوشه آسایشگاه سالمندان، نیازمند احوالپرسی و تفقد و دلجویی شماست‌، دوستی که اضطراب‌ها و ناآرامی‌ها، روح او را آزرده کرده و نیازمند گوشی شنواست، و صدها موارد مشابه دیگر همه و همه مصادیقی از حوائج و نیازهای مردم را تشکیل می‌دهد که کوشش در راستای رفع آنها، نوعی احسان به شمار می‌رود. در مکتب امام حسین‌(ع)حتى اهدای یک گل به دیگری نیز مصداقی از احسان است(15) و عیادت بیمار و رفع نگرانی و پریشانی او نیز کاری نیکو به شمار می‌رود. (16) 
در بحار الانوار آمده است که روزی امام حسین‌(ع) برای عیادت اسامه بن زید به خانه او رفت که سخت بیمار بود. 
وقتی نگاه او به امام افتاد، آهی کشید و از اندوه خود یاد کرد. امام حسین‌(ع) به او فرمود: 
«ای برادر، چه اندوهی داری؟» اسامه گفت: «اندوه من قرض فراوان است. من شصت هزار درهم بدهکارم.» امام فرمود:« ادای دین او بر عهده من است. » اسامه گفت: «می ترسم از دنیا بروم و قرض من پرداخت نشود.» امام فرمود:«پیش از آنکه مرگ تو فرا رسد من قرض تو را پرداخت می‌کنم.» سپس آن حضرت تمام قرض‌های اسامه را پرداخت کرد.(17)
از سوی دیگر، فقرا و بینوایان جامعه نیازمند توجه و احترام نیز هستند و جدای از رفع نیاز مالی آنها، رفع نیاز روحی و عاطفی و احترامات اجتماعی آنها نیز مصداقی از احسان شمرده می‌شود. نقل است که روزی امام حسین(ع) از یکی از کوچه‌های مدینه عبور می‌کردند که به چند تن از فقرای مدینه برخوردند. آنها نان را بر روی عبای خود گذاشته و سرگرم خوردن آن بودند. امام به آنها سلام کرد و فقرا او را به همسفره شدن دعوت کردند. امام با تواضع اجابت کردند و در کنار آنها نشستند و فرمودند: «اگر این نانی که می‌خورید صدقه نبود‌، با شما هم غذا می‌شدم‌،حال برخیزید و با من به خانه‌ام بیایید.» آنگاه همه آنها را به خانه برد و بر سفره خود نشاند و با آنها هم غذا شد و دستور داد تا به همه آنها لباس کافی و سرمایه زندگی بدهند.(18)
 نوع بافضیلت‌تری از احسان نیز در فرهنگ امام حسین‌(ع) به چشم می‌خورد و آن کار فکری و هدایت علمی دیگران است.
 روایت است که امام حسین‌(ع) از یکی از اصحاب خود پرسیدند: «کدام کار برای تو خوشایندتر است: اینکه مسکینی را که دیگری قصد جان او کرده، نجات‌دهی و یا اینکه مؤمنی را که کسی قصد انحراف فکر و دل او را دارد نجات دهی؟ اگر تو راه بسته را بر این مؤمن بگشایی تا با دلیل و برهان الهی بتواند نجات یافته و آن فرومایه را در هم شکند ارزشمندتر است. زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «کسی که فردی را زنده کند، گویا همه انسانها را زنده کرده است.» 
ارزش کسی که یتیمان خاندان محمد(ص) را از نظر فکری و علمی سرپرستی می‌کند و آنها را از نادانی می‌رهاند و آنچه را که برای آنها مشتبه شده واضح می‌کند‌، در مقایسه با کسی که به آنها غذا و آشامیدنی می‌دهد، همانند خورشید است نسبت به ستاره کمرنگ شب‌ها.»(19)
کمال احسان
در مکتب امام حسین‌(ع) اگر فرد بخواهد با کمک به دیگران و دستگیری او به بالاترین مراتب کمال برسد‌،باید در احسان خود اموری را مراعات کند. اول اینکه در هنگام کمک به دیگری چشم طمع به کمک او نداشته باشد. حضرت می‌فرماید:«بخشنده‌ترین شما کسی است که به آن که هیچ چشمداشتی از او ندارد، کمک کند.» (20)  از سوی دیگر فرد نباید کمک خود را بسیار بداند، بلکه کمک او در هر سطح که باشد باز هم باید آن را کوچک بشمارد و حتی از طرف مقابل به خاطر کوچکی و ناچیزی آن پوزش بطلبد. نقل است که مردی عرب و ناشناس که از فقر و تهیدستی و مشکلات رنج می‌برد وارد مدینه شد و از مردم پرسید که بخشنده‌ترین مردم کیست؟ پاسخ دادند: امام حسین(ع). به سراغ امام رفت و آن حضرت را در مسجد و در حال نماز دید. مرد عرب خدمت امام زانو زد و همین که نماز امام پایان یافت سلام کرد و شعر زیبایی را در ستایش امیر المؤمنين‌(ع) و خاندان رسالت سرود و در آن شعر عرض کرد که آن که به شما امید بندد و در خانه شما را بزند، پشیمان نمی‌شود.
 امام فرمودند: «ای قنبر، آیا از مال حجاز چیزی به‌جای مانده است؟» پاسخ داد: «چهار هزار دینار مانده است. » حضرت فرمود:« آنها را بیاور و به این مرد عرب بده چرا که او در مصرف این اموال از ما سزاوارتر است.»
 سپس در حالی که پول‌ها را در دامن آن مرد عرب می‌ریخت، شعر او را با شعری زیبا پاسخ داد که مضمون آن چنین است: این دینارها را بگیر در حالی که من از توعذر می‌خواهم و بدان که من با تو مهربانم. اگر روزگار بر وفق مراد ما بچرخد، شاید فردا بیش از آنچه به تو دادم خواهم بخشید. اما چه باید کرد که قدرت و سرمایه در دست دیگران است و دست من خالی و بخشش من اندک 
است.
مرد عرب که آن همه بخشندگی و مهربانی را از امام دید به‌گریه افتاد. امام فرمود: «آیا عطای ما کم است [و تو را کفایت نمی‌کند که‌گریه می‌کنی؟]» مرد پاسخ داد: «نه هرگز! بلکه در این اندیشه‌ام که چگونه انسان‌های والایی چون شما می‌میرند و خاک زمین آنها را دربر می‌گیرد.»(21)
شرط احسان
احسان و کمک به دیگران شروطی دارد که اگر رعایت نشود، دیگر تعریف احسان بر آنها صدق نمی‌کند، لذا آثار احسان نیز بر آنها مترتب نیست. طبیعی است که اولین شرط آن باید اخلاص و انجام آن تنها به قصد رضای خداوند و کمک به دیگران باشد.(22) ولی شرط مهم دیگری نیز در بیان حضرت به چشم می‌خورد که بسیار قابل توجه است. روزی در خدمت امام حسین‌(ع) از عبدالله بن عامر که یکی از بزرگان بنی امیه بود، نامی به میان آمد و برخی در تعریف از آن شخص گفتند بسیار صدقه می‌دهد و گرسنگان را سیر می‌کند. در این هنگام امام حسین فرمودند: «داستان عبدالله بن عامر، همانند داستان کسی است که از اموال حجاج بیت الله می‌دزدد و سپس اموال تاراج شده را در راه خدا صدقه می‌دهد. حال آنکه صدقه پاک صدقه‌ای است که انسان از عرق پیشانی و رنج کار پولی به‌دست آورد و آن را در راه خدا به دیگری بدهد.» (23)
گستره احسان
در مکتب امام حسین(ع) هر بنده خدا که نیازمند کمک و دستگیری شماست شایستگی احسان و دستگیری را دارد و نباید کسی اهل گناه را فاقد شرایط کمک کردن و دستگیری بداند. در روایتی، امام حسین(ع) در مقابل این تصور که نباید به انسان فاجر کمک کرد می‌فرماید: نه این چنین است، بلکه نیکی همانند باران فراوان است که پارسا و بدکار را فرا می‌گیرد.»(24)
کلید رواج فرهنگ احسان
یکی از مسائلی که می‌تواند فرهنگ احسان را در جامعه گسترش دهد این است که هر کس بکوشد ارتباطات اجتماعی خود را گسترش داده و بر صله‌رحم پافشاری کند و از این راه با نیازها و مشکلات و مسائل افراد حاشیه زندگی خود آشنا بشود. کسی که در خانه خود می‌نشیند و از همسایگان و اقوام خود بی‌خبر است و نمی‌داند در اطراف او چه می‌گذرد و چه معضلات و مشکلاتی دست به‌گریبان افراد جامعه است طبیعی است که هرگز در فکر احسان و کمک به دیگری برنمی آید. حال آنکه اگر افراد جامعه ارتباط مناسبی با هم داشته باشند و از حال یکدیگر با خبر باشند طبیعی است که بستر مناسبی برای رواج فرهنگ احسان فراهم شده است. حضرت امام حسین(ع) در همین رابطه در عبارتی کوتاه و پرمغز می‌فرماید: «تواصلوا و تباروا»(25)؛ با یکدیگر ارتباط داشته باشید و به یکدیگر نیکی کنید. بدیهی است که نیازهای افراد جامعه در همین  ارتباط‌ها شناخته شده و فرد را به سمت رفع آنها هدایت و تشویق می‌کند. 
از: فصلنامه وام، شماره 23
ــــــــــــــــــــــ
1. ماعون آیه ۱.  2. همان، آیات ۲ و ۳.  3.معارج، آیات ۲۴ و ۲۵.  4. ماعون آیات ۲ تا ۷.  5. نهج الحياه (فرهنگ سخنان امام حسین)، محمد دشتی، قم مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین‌، چاپ اول، ۱۳۷۷‌، ج6، ص92.  6تا8. همان، ص ۹۲.  
9. همان، ص ۹۵.  10. همان، ص ۹۲. 11تا13. همان، ص ۹۳.  14. همان، صص ۸۶- ۸۸.  15. همان، ص ۱۷۸.  16.همان، ص ۱۷۹.  17.همان، ص ۱۸۰.  18.همان، ص ۲۵۶.  
19. همان، صص ۵۵۳- ۵۵۵.  20. همان، ص ۹۳.  21. همان، صص ۱۷۹- ۱۸۱.  22. همان، ص ۹۳.  23. همان، ص ۵۶۷.  24. همان، ص ۶۹۴.  25. همان، ص ۱۴۱.