kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۱۸۹۸
تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۵
سالگرد پذیرش قطعنامه 598

اعتراف صدام: همه آنچه را که می‌خواستید تحقق یافت

در نیمه‌شب یکشنبه ۲۶ تیرماه 1367 برابر با هفدهم ژوئیه ۱۹۸۸نامه رسمی آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهوری وقت، مبنی بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، در خانه خاویر پرز دکوئیار (دبیرکل سازمان ملل) تحویل وی گردید.
 
 
 
دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان 
 
این نامه به دنبال جلسه سران قوا در 25 تیرماه و ابلاغ پیام حضرت امام از سوی حاج سید احمد خمینی، نوشته شد که در آن پیام، حضرت امام با در نظر گرفتن تمامی جوانب مربوط به گزارش فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی و اقتصادی کشور، موافقت خویش را با پذیرش قطعنامه 598 و برقراری آتش‌بس میان ایران و عراق اعلام نموده بودند. 
در بخشی از پیام فوق با اشاره به نامه دوم تیرماه فرمانده سپاه پاسداران و همچنین گزارش‌های مسئولین دولتی آمده بود:
«... فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال ديگر ما هيچ پيروزي نداريم؛ ممكن است در صورت داشتن وسايلي كه در طول پنج سال به دست مي‌آوريم قدرت عمليات انهدامي و يا مقابله به مثل را داشته باشيم و بعد از پايان سال 71 اگر ما داراي 350 تيپ پياده و 2500‌تانك و 3000 توپ و 300 هواپيماي جنگي و 300 هليكوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهي از سلاح‌هاي [مختلف] كه از ضرورت‌هاي جنگ در آن موقع است داشته باشيم، مي‌توان گفت به اميد خدا بتوانيم عمليات آفندي داشته باشيم. 
وي مي‌گويد قابل ذكر است كه بايد توسعه نيروي سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نيم افزايش پيدا كند. او آورده است البته آمريكا را هم بايد از خليج فارس بيرون كنيم والا موفق نخواهيم بود. 
اين فرمانده، مهم‌ترين قسمت موفقيت طرح خود را تهيه بموقع بودجه و امكانات دانسته و آورده است كه بعيد به نظر مي رسد دولت و ستاد فرماندهي كل قوا بتوانند به تعهد خود عمل كنند... آقاي نخست وزير از قول وزراي اقتصاد و بودجه وضع مالي نظام را زير صفر اعلام كرده‌اند، مسئولين جنگ مي‌گويند تنها سلاح‌هايي را كه در شكست‌هاي اخير از دست داده‌ايم، به اندازه تمام بودجه است كه براي سپاه و ارتش در سال جاري در نظر گرفته شده بود.
مسئولين سياسي مي‌گويند از آنجا كه مردم فهميده‌اند پيروزي سريعي به دست نمی‌آيد، شوق رفتن به جبهه در آنها كم شده است...»
بیش از بیست سال بعد، سرلشکر محمد باقری رئیس ‌ستاد کل نیروهای مسلح درباره استعداد جنگی ارتش صدام درآغاز و پایان جنگ گفت:
«... عراقی‌ها با 400 هواپیما و 12 لشگر زمینی جنگ را آغاز کردند، این 400 هواپیما در طول جنگ ساقط شد و 12 لشکر منهدم گشت. من مسئول شمارش این‌ها بودم. ولیکن در روزی که ما قطعنامه را پذیرفتیم عراق 700 هواپیمای روز دنیا را داشت و دارای 56 لشکر بود. یک میلیون رزمنده داشت...»
تفاوت قطعنامه 598 با قطعنامه‌های قبلی
قطعنامه 598‌، تقریبا یک سال پیش از پذیرش آن توسط ایران یعنی در 29 تیرماه 1366 و در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسیده بود، اگرچه ایران در آن زمان از پذیرش صریح آن خودداری کرد ولی هیچ‌گاه به طور کامل ردش نکرده بود.
علت این برخورد، تفاوت‌های ماهوی این قطعنامه با قطعنامه‌های قبلی شورای امنیت و سازمان ملل بود که برخی از خواست‌های اساسی ایران برای پایان بخشیدن به جنگ در آن گنجانده شده بود، از جمله:
1- بازگشت همه نیروهای نظامی به مرزهای بین‌المللی که باعث می‌شد تا صدام قرارداد 1975 الجزایر را (که در آغاز جنگ پاره کرده بود) پذیرفته و از ماجرای تسلط بر اروندرود و هر نقطه دیگر خاک ایران، چشم بپوشد.
2- تعیین کمیته‌ای برای تعیین متجاوز که از خواست‌های اولیه ایران بود و وجود همین بند در قطعنامه 598 باعث شد تا سرانجام در 18 آذر 1370 برابر نهم دسامبر ۱۹۹۹، دبیرکل سازمان ملل رسما عراق را به عنوان متجاوز جنگ معرفی نماید.
3- تعیین خسارات جنگ و کمک بین‌المللی برای جبران آن
اگرچه خواست امام و مردم و اغلب مسئولان کشور این نبود و می‌خواستند با تنبیه متجاوز درسی تاریخی به او بدهند تا دیگر نه تنها او بلکه هیچ نیروی متجاوز دیگری جرات تجاوز و تعرض به خاک ایران را حتی به ذهن خویش راه ندهد، اما همچنان که در پیام 25 تیرماه 1367 امام به جلسه رؤسای قوا ذکر شده بود، مجموعه شرایط پیش آمده به خصوص حمایت‌های گسترده آمریکا و شوروی و اعوان و انصارشان از صدام و ورود تقریبا تمامی کشورهای عربی (به جز یکی دو کشور) به میدان دفاع از صدام به علاوه تحریم‌های وسیع اقتصادی و نظامی ایران تا جایی که با بمباران مداوم پایانه‌های نفتی، بعضا توانایی حتی صدور یک قطره نفت باقی نمانده بود و... و همه این دلائل علی‌رغم عدم اعتماد به قول و قرار صدام و حامیانش، اما باعث گردید که امام راه تنبیه متجاوز از طریق پیروزی نظامی را کنار گذاشته و همان قطعنامه نیم بند 598 را بپذیرند. 
چنان‌که در پیامشان به همین مناسبت نوشتند:
«... اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم، ولی به‌واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می‌کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد... قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده‌تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی‌ام بود.»
همان که امام پیش‌بینی کرده بود
برخی از روایت‌های ناقص و تحریف شده، حکایت از آن داشت که امام به دلیل احتمال ورود آمریکا به جنگ یا ترس از توسل به سلاح‌های کشتارجمعی و یا سقوط هواپیمای مسافربری توسط ناو وینسنس به چنین تصمیمی مبادرت ورزیدند اما حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بعدا در بیانات خود به تاریخ 14 تیرماه 1375، ضمن پاسخگویی به این شبهات فرمودند:
«... قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبود. قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشور مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمی‌کِشد و نمی‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید آمریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که آمریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون آمریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت می‌کرد. وانگهی؛ اگر همه‌ دنیا در امر جنگ دخالت می‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسی نبود که رو برگرداند. برنمی‌گشت! آن، یک مسئله‌ داخلی بود؛ مسئله‌ دیگرى بود.
در تمام عمر ده ساله‌ حیات مبارک امام رضوان‌اللَّه تعالی علیه، پس از پیروزى انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینیِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدى از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنی همان برخوردارى از روحیه‌ حسینی..»
پس از پذیرش قطعنامه 598، همان طور که امام فرموده بودند، صدام زیر عهد و پیمانش زد و با توهّم ضعف ایران و درهم ریختگی کشور پس از هشت سال جنگ و محاصره اقتصادی و سیاسی حداکثری و با طمع به تصرف بخش‌هایی از خاک ایران، ابتدا به مناطق جنوبی هجوم برد و حتی از جاده اهواز به خرمشهر عبور کرد و درصدد اشغال مجدد آن برآمد‌، اما هجوم باور نکردنی مردم به جبهه‌ها که یادآور روزهای اوج دفاع مقدس بود، ارتش صدام را به عقب راند.
در مرحله بعد اعضای گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) با پول و سلاح‌های زرادخانه صدام که از غرب تامین شده بود، سوار بر‌تانک و توپ‌های ارتش بعث و با پشتیبانی هواپیماهای صدام، وارد خاک ایران شده و پس از تصرف برخی شهرها همچون اسلام آباد و ارتکاب جنایات تکان‌دهنده تا تنگه چهارزبر کرمانشاه پیش آمد تا این شهر را هم اشغال نمایند اما بازهم با مقاومت دلاورانه مردم مواجه شدند که به سوی جبهه‌ها سرازیر شده بودند.
رزم جانانه مردم و سربازان و بسیجیان و افسران و خلبانان و... دومین تهاجم صدام پس از پذیرش قطعنامه 598 را نیز با شکست مفتضحانه‌ای مواجه ساخت. رزمندگان اسلام در آن حد از آمادگی بودند که می‌توانستند مجددا به خاک عراق نفوذ کرده و مناطقی از آن را تصرف کنند اما حضرت امام متعهد و ملتزم به قول و قرار آتش‌بس و پذیرش قطعنامه بودند و نیروهای ایرانی را به شدت از چنین عملی برحذر داشتند.
نامه صدام به ایران: شما پیروز شدید
اما علی رغم همه کاستی‌ها، در ادامه اجرای قطعنامه 598، سرانجام سازمان ملل، صدام را آغازگر جنگ معرفی کرد و او ناگزیر همه نیروهایش را از مناطق اشغال شده بیرون کشید و به مرزهای بین‌المللی بازگرداند، خط مرزی تالوگ بر اروندرود را براساس قرارداد الجزایر به رسمیت شناخت، تبادل اسرا را انجام داد و.... و به این ترتیب برای نخستین بار جنگی در این سرزمین پایان یافت بدون آنکه حتی ریگی از خاک آن ربوده شود. 
صدام در پنجمین و آخرین نامه خود برای مسئولین وقت ایران به تاریخ 23 مرداد 1369 اعتراف کرد: 
«همه آنچه را که می‌خواستید و برآن تکیه می‌کردید، تحقق یافت.» 
اما حضرت امام درهمان هنگامه دفاع مقدس افق بلندتری را می‌دیدند که در پیام خود نوشتند:
«... جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد. و ما باید‏‎ ‎‏در جنگ اعتقادی‌مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به‌راه ‌اندازیم. ان‌شاءالله ‎‏ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختی‌های جنگ را به‏‎ ‎‏شیرینی شکست دشمنان خدا در دنیا جبران می‌کند. و چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت‏‎ ‎‏بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر آمریکا فرود آمده است...»